۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (25)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
1 
تراژدی تاریخی ما ایرانی ها اما از قرار دیگری است:
ماضی ما
ـ از «قضای» روزگار ـ 
در هر زمینه ای
آبرومندانه تر از مضارع ما ست.

مثلا
جلال عال احمد علاف و شریعتی شیاد
هزاران بار بهتر از
عایات عزا و عظام بوده اند.

و احتمالا فردا،
عایات عظام
هزاران بار بهتر از
مریم و مسعود و پولپوت و نمرود خواهند بود.

2
چون باد به سِیریم، نه چون خاکْ  مقیم
نه رامِ امیدیم، نه رَم کردهً بیم

چون خار نه ایم زحمتِ مرغِ چمن
چون بوی گُلیم، خانه بر دوشِ نسیم

3
مسئله عشق و نفرت و یا مهر و قهر
مسئله بغرنجی است.
اینجا هدف روشن کردن این بود که مهر و قهر بی علت و دلیل نیست.

بدون شناخت و به عبارت دقیقتر
بدون کار بر روی چیزی و یا کسی
مهر و نفرت هم پدید نمی آید.

چون پس از شناخت است که منافع فردی و یا طبقاتی ارزیابی  می شوند
و مهر و کین را تعیین می کنند،
مهر و کینی که می توانند
با تغییر طرف مورد بحث  
جا عوض کنند.
یعنی منافع همیشه تعیین کننده می مانند.

 این البته مانع آن نمی شود  که
 به انسان نوعی 
عشق ورزیده شود.
تفاوت توده زحمتکش با سایر طبقات اجتماعی همین جا ست.

4

حریف حتما خبر نداره که عراق را اجامر دیری است
که بسان کیکی تکه تکه کرده اند
و قرار است که سوریه و ایران و روسیه و چین و ماچین هم کیک واره بشه.
برای پیشمرگه ها هم
جنگ دراز تاریخی
تدارک دیده شده است.

کامرون کامران کامروا 
از جنگی
حداقل  15 ساله 
سخن می گفت.

5
کنار تنگ ماهیا، گربه رو نازش می کنن
سنگ سیاه حقه رو، مهر نمازش می کنن

آخر خط که می رسیم، خطو درازش می کنن
آهای فلک که گردنت، از همه مون بلن تره
به ما که خسته ایم بگو:
« خونه ی باهار کدوم وره؟»

6

حریفان
همه از دم
 شطرنج بازان ناشی اند:
مهره ها را فقط از در عقب  «می بینند»  و نه سیستم ها را
تازه فقط یکی و یا دو تا از مهره ها را «می بینند»  
مهره هائی را می بینند و می توانند «ببینند» که
طبقه حاکمه  نشان شان می دهد
و نه همه مهره ها را.

7
انسان واقعی
  در هیئت فرد اگوئیست (خودپرست) 
برسمیت شناخته می شود
و انسان حقیقی 
در هیئت شهروند انتزاعی.

بنابرین،
هر «حقوق بشر» کذائی
هرگز از حد انسان اگوئیست فراتر نمی رود.
 
 بنابرین
هر  «حقوق بشر» کذائی
هرگز از حد انسانی که عضو جامعه بورژوائی است،
فراتر نمی رود.

بنابرین
 هر  «حقوق بشر» کذائی
هرگز از حد انسان بی پناه رها شده به حال خود،
از حد انسان غنوده در کنج منافع و خواهش های فردی خویش،
 از حد انسان بریده از جمع
 فراتر نمی رود.

8

آری
به همین خیال باش
در سال 2001
(اگر حافظه خطا نکند)  
از خرید و فروش  کودکان (دختر و پسر) اروپای شرقی
فقط آلمان فدرال
5 میلیارد یورو
 بنا بر آمار خود آن کشور
در آمد داشته است.
در ژاپن شاید یک میلیون «روسپی کوچولو» وجود داشته باشد.
میلیون ها دختر و پسر فوق العاده زیبا 
تحت استثمار جنسی کنسرن های سکس و عیاشی امپریالیستی قرار دارند.

حالا بعضی ها با افشای
 ازدواج پیر بدبختی در خاورمیانه
 پوز می دهند.

9

با عرض پوزش باید به دوست «نازکطبع» گفت که
نظرات اریش فروم بیشتر به جفنگ شبیه اند.
بغایت سطحی اند و ارزش علمی ندارند.

پدیده های روانی پدیده های ثانوی اند.
به همین دلیل نمی توان آنها را مبنا و آغازگاه پژوهش قرار داد.
رادیکال بودن یعنی دست به ریشه بردن و
از پرسه در سطح پدیده ها پرهیز کردن.

10
ابستره به مثابه فرم هنری
در نقاشی و مجسمه سازی معروف است و نمونه های فراوانی دارد.
ما فکر می کنیم که اشعار حافظ را
به عنوان مثال
می توان شعر انتزاعی تلقی کرد.

چون مفاهیم خواجه همه از دم مجرد و یا انتزاعی اند و نه کنکرت و مشخص.

در این شعر هم به عنوان مثال، «من» و یا «تو» انتزاعی می مانند.
هویت آن دو را نمی توان تعیین کرد.

خواننده پس از خواندن شعر چیزی نصیبش نمی شود.
اشعار شاملو هم احتمالا انتزاعی اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر