۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

سیری در گلستان سعدی (154)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین

کس نیاید به خانه ی درویش
که خراج زمین و باغ، بده

یا به تشویش و غصه راضی باش
یا جگربند
(دل و جگر و قولوه گوسفند، فرزند)،
پیش زاغ  بنه
(در انتظار حبس و شکنجه و اعدام باش) 

·        این واکنش سعدی نسبت به درخواست دوستی است که در فقر و فاقه بسر می برد و دنبال کار می گردد.
·        سعدی در دستگاه دولتی آن زمان نفوذ دارد.
·        سران حکومت را می شناسد.
·        ولی به هر دلیلی نمی خواهد که رفیقش در دربار مشغول حسابدرای و غیره گردد.
·        از این رو، به مقایسه فقیر و غنی می پردازد:

1
کس نیاید به خانه ی درویش
که خراج زمین و باغ، بده

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی برای اخذ مالیات زمین و باغ، به خانه گدائی نمی رود.
·        چون گدا بی همه چیز است.

·        این اما بدان معنی است که رفیق او باید به جای کار و امرار آبرومندانه معاش، گدا وارگی پیشه کند تا دچار دردسر مالیات دهی نشود.
·        دیالک تیسین بزرگ قرون وسطی فراموش می کند که نان از کام اژدها بیرون کشیده می شود.
·        تا کسی ریسک نکند، قادر به سیر کردن شکم خود و اهل و عیالش نمی گردد.

2
یا به تشویش و غصه راضی باش
یا جگربند پیش زاغ  بنه

·        معنی تحت اللفظی:
·        یا در ذلت و فقر زندگی کن و یا خود را به خطر مرگ انداز.
·         
·        سعدی در این بیت، دیالک تیک رنج و گنج خود را فراموش می کند و رفیق خود را بر سر دو راهی تشویش و مرگ قرار می دهد.
·        یا تشویش و غم و یا مرگ.
·        این چرخش بینشی سعدی به ناپیگیری او در بینش دیالک تیکی اش دلالت دارد.
·        به همین دلیل ما دیالک تیک سعدی را دیالک تیکی خودپو می دانیم.
·        دیالک تیک عینی هستی خود را بر ضمیر سعدی تحمیل کرده و از زبان او به دفتر نقش بسته است.

3
·        دوست روشنفکر سعدی، پس از خواندن خطبه مفصل و تدارک زمینه برای گفتن اصل مطلب، منظور خود را بر زبان می آورد.
·        او یاد آور می شود که در حسابداری سر رشته دارد و در جستجوی کار است.
·        این شیوه برخورد وقتگیر و بیهوده هنوز هم در جامعه ایران رواج دارد.
·        اول باید کلی مزخرفات تحویل بگیری، تا بالاخره لب مطلب را مستقیم و یا غیرمستقیم بشنوی و یا خود به خیالی و ترفندی از جنگل مطالب بی ربط بیرون کشی.

4
·        آلترناتیو و یا بدیل رفیق سعدی عبارت است از کار به جای فرار از فقر شرم انگیز.
·        ولی سعدی اعضای طبقات اجتماعی دیگر را به  قناعت فرا می خواند، از کار در امور سیاسی و دولتی منع می کند و اگر کارد به استخوان رسد، گدائی، درویشی و دریوزگی را توصیه می کند.
·         سعدی در پاسخ به مشت زنی که گل بر پشت می کشد و می گوید:

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 46.)  
گر انصاف پرسی، نه نیکوست این:
برهنه من و گربه را پوستین


·        جمجمه خاک آلود بی زبان سخنگوئی را بدستتش می دهد:

دهان، بی زبان، پند می داد و راز:
که ای خواجه، با بی نوائی بساز!

که ای نفس بی رأی و تدبیر و هش
بکش بار تیمار و خود را مکش!

غم و شادمانی نماند و لیک
جزای عمل ماند و نام نیک

·        سعدی بهتر از همه می داند که «نام نیک» فقط در مورد طبقه استثمارگر و حاکم معنی دارد، نه در مورد طبقات تحت ستم و استثمار.
·        کسی که نان برای خوردن و سرپناهی برای خفتن ندارد، حتی چندرغازی نمی تواند به جا گذارد، چه برسد به نام نیک.

·        محکومین ابدی به بی آبروئی و رسوائی هر روزه، چگونه می توانند جزای عمل انتظار داشته باشند و نام نیک به جا گذارند؟

5
·        سعدی حکومت و سیاست را مائده الهی برای مشتی انگشت شمار می داند و به ماندن آن در انحصار آنها باور دارد.
·        او یکسال پیش در بوستان، البته به قصد رخنه دادن در ذهن کاهل توده ها، خطاب به پادشاه می گوید:

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 47.)  
تو را نیست منت ز روی قیاس
خداوند را من و فضل و سپاس

که در کار خیرت به خدمت بداشت
نه چون دیگرانت معطل گذاشت

تو حاصل نکردی به کوشش بهشت
خدا در تو خوی بهشتی بهشت

·        سعدی حاکمیت طبقاتی را خدادادی می داند و معطل و بیکاره ماندن روشنفکران متعلق به طبقات زحمتکش را نیز به همین سان.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر