سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص
34 ـ 38)
تحلیلی
از شین میم شین
کس
نیاید به خانه ی درویش
که
خراج زمین و باغ، بده
یا
به تشویش و غصه راضی باش
یا
جگربند
(دل
و جگر و قولوه گوسفند، فرزند)،
پیش
زاغ بنه
(در
انتظار حبس و شکنجه و اعدام باش)
·
این واکنش سعدی نسبت به درخواست
دوستی است که در فقر و فاقه بسر می برد و دنبال کار می گردد.
·
سعدی در دستگاه دولتی آن زمان نفوذ
دارد.
·
سران حکومت را می شناسد.
·
ولی به هر دلیلی نمی خواهد که
رفیقش در دربار مشغول حسابدرای و غیره گردد.
·
از این رو، به مقایسه فقیر و غنی
می پردازد:
1
کس
نیاید به خانه ی درویش
که
خراج زمین و باغ، بده
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی برای اخذ مالیات زمین و باغ،
به خانه گدائی نمی رود.
·
چون گدا بی همه چیز است.
·
این اما بدان معنی است که رفیق او
باید به جای کار و امرار آبرومندانه معاش، گدا وارگی پیشه کند تا دچار دردسر
مالیات دهی نشود.
·
دیالک تیسین بزرگ قرون وسطی فراموش
می کند که نان از کام اژدها بیرون کشیده می شود.
·
تا کسی ریسک نکند، قادر به سیر
کردن شکم خود و اهل و عیالش نمی گردد.
2
یا
به تشویش و غصه راضی باش
یا
جگربند پیش زاغ بنه
·
معنی تحت اللفظی:
·
یا در ذلت و فقر زندگی کن و یا خود
را به خطر مرگ انداز.
·
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک رنج و
گنج خود را فراموش می کند و رفیق خود را بر سر دو راهی تشویش و مرگ قرار می دهد.
·
یا تشویش و غم و یا مرگ.
·
این چرخش بینشی سعدی به ناپیگیری
او در بینش دیالک تیکی اش دلالت دارد.
·
به همین دلیل ما دیالک تیک سعدی را
دیالک تیکی خودپو می دانیم.
·
دیالک تیک عینی هستی خود را بر
ضمیر سعدی تحمیل کرده و از زبان او به دفتر نقش بسته است.
3
·
دوست روشنفکر سعدی، پس از خواندن خطبه مفصل و تدارک
زمینه برای گفتن اصل مطلب، منظور خود را بر زبان می آورد.
·
او یاد آور می شود که در حسابداری سر رشته دارد و در
جستجوی کار است.
·
این شیوه برخورد وقتگیر و بیهوده هنوز هم در جامعه ایران
رواج دارد.
·
اول باید کلی مزخرفات تحویل بگیری، تا بالاخره لب مطلب
را مستقیم و یا غیرمستقیم بشنوی و یا خود به خیالی و ترفندی از جنگل مطالب بی ربط
بیرون کشی.
4
·
آلترناتیو و یا بدیل رفیق سعدی عبارت است از کار به جای فرار از فقر شرم انگیز.
·
ولی سعدی اعضای طبقات اجتماعی دیگر را به قناعت فرا می خواند، از کار در امور سیاسی و
دولتی منع می کند و اگر کارد به استخوان رسد، گدائی، درویشی و دریوزگی را توصیه می
کند.
·
سعدی در پاسخ به مشت زنی که گل بر پشت می کشد و
می گوید:
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 46.)
گر انصاف پرسی، نه نیکوست این:
برهنه من و گربه را پوستین
·
جمجمه خاک آلود بی زبان سخنگوئی را بدستتش می دهد:
دهان، بی زبان، پند می داد و راز:
که ای خواجه، با بی نوائی بساز!
که ای نفس بی رأی و تدبیر و هش
بکش بار تیمار و خود را مکش!
غم و شادمانی نماند و لیک
جزای عمل ماند و نام نیک
·
سعدی بهتر از همه می داند که «نام نیک» فقط در مورد طبقه
استثمارگر و حاکم معنی دارد، نه در مورد طبقات تحت ستم و استثمار.
·
کسی که نان برای خوردن و سرپناهی
برای خفتن ندارد، حتی چندرغازی نمی تواند به جا گذارد، چه برسد به نام نیک.
·
محکومین ابدی به بی آبروئی و
رسوائی هر روزه، چگونه می توانند جزای عمل انتظار داشته باشند و نام نیک به جا
گذارند؟
5
·
سعدی حکومت و سیاست را مائده الهی برای مشتی انگشت شمار
می داند و به ماندن آن در انحصار آنها باور دارد.
·
او یکسال پیش در بوستان، البته به قصد رخنه دادن در ذهن
کاهل توده ها، خطاب به پادشاه می گوید:
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 47.)
تو را نیست منت ز روی قیاس
خداوند را من و فضل و سپاس
که در کار خیرت به خدمت بداشت
نه چون دیگرانت معطل گذاشت
تو حاصل نکردی به کوشش بهشت
خدا در تو خوی بهشتی بهشت
·
سعدی حاکمیت طبقاتی را خدادادی می
داند و معطل و بیکاره ماندن روشنفکران متعلق به طبقات زحمتکش را نیز به همین سان.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر