جمعبندی
از
مسعود
بهبودی
1
حریف
وحوش
مذهبی بسیارند در بلاد اسلام
تنها به گروه داعش
تنها به گروه داعش
(دولت
اسلامی عراق و شام)
ختم
نمی شود
از خوارج تا گروه ابوسیاف، از عصبة الانصار تا گروه الشباب،
از خوارج تا گروه ابوسیاف، از عصبة الانصار تا گروه الشباب،
از
جنبش
اسلامی ازبکستان
تا جهاد اسلامی،
از
گروه کونگرا تا لشکر طیبه،
از
گروه
جنگجویان اسلامی
لیبی تا گروه مبارزان اسلامی مراکش،
از
القاعده الجهاد فی بلاد
الرافداین
(گروه توحید و جهادی سابق)
تا
شبکه الزرقاوی،
از
القاعده
مغرب اسلامی ((GSPC) سابق تا ارتش آزادی بخش
(سازمان مجاهدین خلق)،
از
گروه
های مختلف با
پساوند فلسطینی تا قائله گردانان کهریزک و طالبان
و هم
اینکه داعش
2
اگر
سیستم کلی را بنگرید، متوجه می شوید.
شما
اما در اجزاء دنبال حقیقت مطلوب خود می گردید.
حقیقت
در کل است و نه در جزء.
اگر
دقت کنید
می
بینید که چیزها را فراگمنت واره نشان می دهند،
پله
به پله نشان می دهند
تا
مغزها را و جیب ها را خالی کنند.
مثلا
تلویزیون با نمایشات خود
راه را برای پله بعدی آماده می کند
و
پله بعدی نمایش ها راه را برای پله های
بعدی و الی آخر.
پازل
ها همه با هم سیستم ایدئولوژیکی واحدی را تشکیل می دهند.
ضمنا
شما به هنگام بحث روی موضوع واحدی
مکث کافی نمی کنید.
هی
از این موضوع به موضوع دیگری و چه بسا فرعی تری خیز برمی دارید و نهایتا وقت تان
هدر می رود و دست خالی می مانید.
محتوای
کامنت های تان را بنگرید.
حریف
شهیری نامی بود که به همین سیاق شما بحث می کرد.
3
از
شریعتی و شیادهای دیگر چه پنهان
که
عرق را در شرق و غرب توده های مولد و زحمتکش می ریزند.
و
عرق ریخته شده را در هر فرم و با هر مزه
اعضای
با عمامه و بی عمامه، با تاج و بی تاج
طبقه حاکمه
سر
می کشند.
تفاوت
ها در ظواهر امور است و همانندی ها در محتوا و ماهیت آنها ست:
هم
در شرق و هم در غرب
عرق
را رنجبران می ریزند
و عرق رنجبر شرقی و غربی را
اعضای
طبقه حاکمه انگل شرقی و غربی می آشامند.
4
نه.
اگر
کسی در سطح پدیده ها پرسه نزند
و
زحمت گذر از سطح پدیده ها به ذات آنها را به خود دهد،
می
بیند که روابط میان انسانی
انعکاس
روابط بازار اند.
خانواده
هم بازار کوچکی تحت حاکمیت قوانین بازار است.
دیالک
تیک عرضه و تقاضا، دیالک تیکی نامیرا ست.
چون
با روانشناسی ژرف آدمی در پیوند است.
امتحانش
آسان است:
جلوی
بچه کوچک اگر انبوهی از چیزی بریزی،
رغبتش
نسبت بدان خواهد مرد.
نشانش
دهی و ندهی التماس خواهد کرد.
روابط
زناشوئی هم اگر تیز بنگریم،
بر
همین
دیالک تیک عام داد و ستد و عرضه و تقاضا
استوار است.
مرد
و زن مرتب تعداد حواریون خود را به رخ یکدیگر می کشند
تا
با تیر حسادت چند نشان در آن واحد بزنند.
از
دیالک تیک عینی نمی توان فرار کرد.
در
خانواده و غیره فقط جای خریدار و فروشنده
مرتب
عوض می شود.
همه
جا از کودکستان تا پارلمان، از طویله تا حجره
داد
و ستد مستمر در کار است.
باور
به مفاهیم عشق و محبت و عهد و وفا و غیره
و تکرار مکانیکی آنها
نوعی
سیلی برای سرخ نگه داشتن صورت است.
5
حریف
روزی، پسری از پدرش پرسید:
«پدر، چطور می توانم زن درست و حسابی پیدا
کنم؟»
پدر جواب داد:
«فکر پیدا کردن زن درست و حسابی را از سرت بیرون کن.
عوضش تلاش کن، مرد درست و حسابی باشی!»
ولی پدر یادش رفت بگوید که
چگونه می توان مرد درست و حسابی گشت.
6
این
شعر، بلحاظ محتوا، مضمون و معنا
شعر
فوق العاده بی همتا و زیبائی است.
امروزه
بندرت می توان به شعری از این طراز برخورد.
شاید
بهتر می بود اگر شاعر روی فرم و ساختار این شعر هم
زحمت
بیشتری می کشید.
واقعا
تأسف انگیز است، اگر فرم شعر از معنای آن فقیرتر باشد.
ویرایشی
به عنوان پیشنهادی:
دست
هایم بوی گل می داد
به
جرم چیدن گل ها
گرفتندم
و
تبعیدم کردند به کویر
ـ
به قحطستان رنگ و بو و عطر گل ـ
و دیاری
در این دیار، حتی نگفت:
«شاید
گلی کاشته باشد!»
7
نژاد
مقوله
ای بیولوژیکی (زیست شناسی) است
و
نه مقوله ای سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)
پس
از گذار انسان از عالم حیوانی به عالم انسانی
نژادهای
مختلف حیوانی انسان ها در هم ذوب شده اند
و به طبقات اجتماعی بدل گشته اند.
منظور
حریف روشن نیست.
ولی
ازدواج درون قبیله ای
بلحاظ
علمی
به
تشکیل نسلی بلحاظ روانی و فکری و چه بسا حتی فیزیکی معیوب و مختل منجر می شود.
این
مسئله در علم پزشکی هم اثبات شده
از
این رو، در جوامع متمدن از این اشتباه پیشگیری می شود:
فرزندان
منتج از ازدواج مثلا پسر خاله با دختر خاله و
یا پسر عمو با دختر عمو، خواهر و
برادر تنی و یا ناتنی
و پدر با دختر و یا مادر با پسر و غیره
(که
در دربارهای ساسانی رواج داشت)
اکثرا آدم های نرمالی نیستند.
راسیسم
رایج در فلسفه بورژوائی واپسین (امپریالیسم)
اما
چیز بکلی دیگری است.
در
راسیسم
نژاد
به عنوان معیار پستی و برتری انسان ها قلمداد می شود
تا
برابری نوعی انسان ها انکار شود،
دشمنی میان زحمتکشان جهان تشدید گردد
و
وحدت بین المللی زحمتکشان و بنای جامعه سعادتمند جهانی (کمونیسم)
تخریب گردد.
آنگاه به بهانه برتری نژادی مردم مثلا آلمان و یا ایتالیا راه می افتند
و
مردم روسیه و آسیا و آفریقا را
به
اتهام تعلق به نژاد کذائی دیگر
مثلا
رنگ پوست و چشم و فرم جمجمه و غیره
شقه
شقه می کنند.
مراجعه
کنید به تئوری نژادی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
و شعری
از ناظم حکمت تحت عنوان
«تارانتابابو»
ترجمه
ثمین باغچه بان
حریف
حتما شمردن بلد است و می داند که
بیست
میلیون قربانی و صد میلیون معلول و مجروح روس
در
جنگ جهانی دوم چه حدیث غم انگیزی است.
8
اگر
درک تفاوت ها حلال مشکلات می بود،
می
بایستی قرن ها قبل صلح ابدی میان گرگ و گوسفند برقرار شده باشد.
اگر
درک تفاوت ها به تفاهم میان طبقه حاکمه و توده منتهی شده بود،
بساط دستگاه های عریض و طویل ستم و سرکوب و
شکنجه و اعدام
می
بایستی از هزاره ها قبل برچیده شده باشد.
9
سارتر
دست
های آلوده
آدم
همان طور که دچار امراض می شود، دچار عقاید هم می شود،
من
اصلا نفهمیدم جوانی یعنی چه؟
من
یک راست از بچگی به سن کهولت رسیدم!
میم
عجب
جفنگی از آیة الله عظمی ژان پل سارتر
امراض،
عزیز بورژوازی
منشاء
میکرو بیولوژیکی و غیره دارند.
ایده
ئولوژی اما منشاء طبقاتی دارد.
شعور
اجتماعی
(عقاید
به قول علیل الاذهان)
شعور
اجتماعی طبقه حاکمه است.
طبقه
حاکمه قبل از سلب مالکیت توده های مولد و زحمتکش
بر
وسایل تولید
مفاهیم آنها را غصب و به سلیقه و نیاز خود
تحریف می کند.
آنگاه
مردم با مفاهیم دشمن می اندیشند.
این مسئله را در ایران فعلی بهتر می توان دید.
10
حمید مصدق
تمام مزرعه از خوشه های گندم پُر
و هیچ دستِ تمنّا
دریغ، سنبله ها را درو نخواهد کرد
دروگران همه پیش از درو
درو شده اند.
و هیچ دستِ تمنّا
دریغ، سنبله ها را درو نخواهد کرد
دروگران همه پیش از درو
درو شده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر