۱۳۹۳ آبان ۱۷, شنبه

چاله ها و چالش ها (496)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
« دایرة المعارف روشنگری»
گاف سنگزاد

حریف

این روزا از دلنوشته ها ایراد می گیری
و البته اون ها رو به اشتراک می گذاری.
می تونم بپرسم دلیلت از این کار چیه؟
روشنگری؟
یا دلت می خواد نویسنده ها و شاعرا بهتر و بهتر بشن؟
البته انتقاد خیلی خوبه
اما نمی دونم این چیزهایی که به اشتراک می گذاری رو با خودشون به طور خصوصی هم مطرح کردی؟
یا فقط رو پیج گذاشتی؟
راستش رو بخوای
من اگه جای اون خانوم بودم، خیلی ناراحت می شدم
خیلی
امیدوارم ظرفیت اونا خیلی بیشتر از من باشه 
اگه یه روز خواستی از شعرای من ایراد بگیری
لطفن یواشکی تو گوشم بگو
به سراغ من اگر اومدی
هیسسسس
نرم و آهسته بیا

میم

شاعر این شعر، قدیمی ترین و بهترین دوست ما ست. 

1
روشنگری همینه دیگه

2
اصولا همه ابراز نظر می کنند
و چه بسا بی آنکه یواشکی در گوش کسی بگویند.

3
مثلا اگر کسی در رستورانی ته سیگاری در غذای خود بیابد
پاسبان سر کوچه را حتی خبر می کند،
چه رسد به سرآشپز.

4
ما هم راجع به هر غذای معنوی که در سفره فیس آباد جلوی مان می گذارند، با ترس و لرز و  شرم و پوزش و پشیمانی
نظر می دهیم.

5
از دو صورت، قصه خالی نیست:
یا نظر ما درست است و شاعر و صاحب نظر توسعه می یابد
و یا غلط است و تصحیح می شود و ما توسعه می یابیم.

6 
بهتر هم همین است. 
و گرنه جامعه به طویله بدل می شود.

7
چون در طویله، کسی ابراز نظر نمی کند.

8
رسم و روال ابراز نظر اما باید از حالت استثناء در آید و قاعده شود.
تا همبستگی و دوستی امکان پذیر گردد و قوام یابد.

9
ابراز نظر گشتاوری جدی از جسارت مدنی است.

حریف

اوه البته من منظورم این نبود که نظر ندید.
به هرحال ممنون از جوابتون

میم

ممنون از شما که نظرتان را برای خودتان نگه نداشته اید. 
بهتر هم همین است.

1
شاعر این شعر، تنها دوستی است که ما در این مدت چند ساله به دست آورده ایم.
و تنها دوستی است که هنوز داریم.

2
خیلی ها پس از نقد نظرشان رفته اند.
بهتر هم همین است

3
دوستی که از تو دروغ می طلبد، بهتر است که برود
و تو با حقیقت خویش تنها بمانی
که یار و یاور بی همتای تو ست.

حریف

بله درسته.
می دونید روحیه ی شاعرا یکم حساس و شکننده س.
باور کنید پیش خودم فکر کردم کاشکی اول این انتقاد رو خصوصی بهشون می گفتین
و بعد با اطلاع خودشون عمومیش می کردین.
البته این یه پیشنهاده.
با این حال از اینکه می بینم شاعر این شعر آنقدر قدرتمند با انتقادات عمومی کنار میاد، لذت می برم.
بازم ممنون

میم

1
منفرد و خاص (فردی و شخصی و خصوصی)  همیشه در
دیالک تیک منفرد (خاص)  و عام وجود دارد و نه به صورت ایزوله و مجزا و تنها.

2
اگر کسی به عنوان مثال بگوید:
«دو دو تا می شود هشت تا»
باید علنا و در ملأ عام و نه در گوشی به او گفت که چنین نیست.
چون بنا بر تجربه زنده زندگی و منطق ریاضی
«دو دو تا می شود چهار تا»
تا دیگران به فتوای طرف ایمان نیاورند.

3 
ضمنا اگر کسی بخواهد محصول کارش ـ چه لولهنگ و چه شعر ـ  مورد قضاوت علنی و عمومی قرار نگیرد،
باید آن را در گاوصندوق بگذارد و به بازار نیاورد.

4
چون بازار میدان سنجش و ارزیابی کالاها ست
و نه نمایشگاه تماشای خنثی.

5
ضمنا انتقاد، مغز عشق است.
مادر و پدر فرزند خود را مرتب انتقاد می کنند
و عاشق ترین کسان نسبت به فرزند خویش اند.

6
کسی که انتظار انتقاد ندارد، باید کالای مادی و معنوی خود را
در جزیره نامسکونی و یا در جنگلی عرضه کند، نه در جامعه.

7
جامعه عرصه داوری های درست و نادرست است.
چون انسان موجودی اجتماعی است
منافعی دارد و مغز اندیشنده ای.

حریف

حق با شماست.
کاش می تونستم یه جزیره یا یه جنگل دور از آدما پیدا کنم.

میم

چون چنین جزیره و جنگلی نایاب است،
جزیره و جنگلی در اندرون احداث می شود.
بدین طریق و بدین دلیل،
درونگرائی به عنوان گرایشی ایدئولوژیکی ـ طبقاتی رواج می یابد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر