۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (42)


تحلیلی از شین میم شین  

چو می بگذرد جاه و ملک و سریر
نبرد از جهان دولت، الا فقیر.

·        معنی تحت اللفظی:
·        چون جاه و مقام و ملک و سراپرده همیشگی نیستند.
·        پس سعادتمند در جهان فقرا هستند.

1
چو می بگذرد جاه و ملک و سریر
نبرد از جهان دولت، الا فقیر.

·        تکله و یا در واقع، شیخ شیراز در این بیت، دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک فقیر و صاحب جاه و ملک و سریر بسط و تعمیم می دهد، نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (فقیر) می داند و برای اثبات نظر خویش، به کوتاهی عمر و دست به دست شدن جاه و ملک و سریر استناد می کند.

2
·        مفهوم «کوتاهی عمر» در فلسفه سعدی و حافظ وارونه می شود و به معنی گذرائی جاه و ملک و سریر تفسیر می شود.
·        بدین طریق است که حضرات دیالک تیک بقا و فنا را وارونه می کنند و از دنیای فانی   سخن می گویند.
·        دنیا نه فانی، بلکه ابدی است.
·        فنا در حقیقت تغییر شکل ماده را می گویند، تجزیه ارگانیسم به عناصر اولیه خود را.

3
·        هستی دیالک تیک بقا و فنا ست.
·        هستی دیالک تیک تجزیه و ترکیب است.
·        هستی دیالک تیک مرگ و زندگی است.
·        هستی روند توسعه بالنده در تحلیل نهائی است.
·        بنظر سعدی و حافظ، سعادتمند کسی است که فقیر باشد.
·        سعدی و حافظ آخرین کسانی اند که به جفنگ خود ایمان داشته باشند.
·        فقیری که بسان سگی زیر پل خوابیده و از سرما می لرزد، لباس و کلاه و غذا و  سرپناه مشخص لازم دارد و نه سعادت مجرد.

4
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی ، ص  41.)  
به سرو گفت، کسی:
« میوه ای نمی آری!»
جواب داد، که آزادگان تهیدست اند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی از سرو می پرسد:
·        «تو چرا میوه نداری؟»
·        جواب می دهد:
·        «برای اینکه من آزادم.»   

·        بدین طریق و با این ترفند خر رنگ کن، همه درختان میوه برده و بنده و وابسته تصور می شوند و درختان فاقد میوه یا زباله قلمداد می شوند و یا آزاده.
·        قرعه زبالگی به نام بید و نی می افتد و قرعه آزادگی به نام سرو.

5
·        حتما حریفی خواهد گفت:
·        «خوب.
·        باشد.
·        نظر است و نظر هر کس برای خودش محترم است.
·        مگر تو پروکروستس هستی که نظر آدم ها را سلاخی می کنی، اگر اندازه تخت آهنین نظرت نباشند؟»

6
به سرو گفت، کسی:
« میوه ای نمی آری!»
جواب داد، که آزادگان تهیدست اند.

·        حق با حریف است و نظر هر کس برای خودش و امثال خودش محترم است.
·        ولی نظر اگر بر زبان آید و به گوش خلایق برسد، به قوه مادی بدل می شود و می تواند سبب خیر شود و یا سبب شر.
·        قبل از اینکه جنگ جهانی شروع شود و 60 میلیون نفر انسان شقه شقه شوند، تئوری توجیه جنگ در کله ها نفوذ داده می شود.
·        قبل از تشکیل خاوران، تئوری قتل دگر اندیشان تبلیغ می شود.
·        جنگ جهانی و خاوران مادیت یابی اندیشه اند.
·        هر کرد و کاری بر اساس مدل ذهنی پیشاپیش خود در کله آدمیان جامه عمل می پوشد.
·        به همین دلیل هم باید هر نظری در جامعه بشری مورد تأمل قرار گیرد و تأیید تقویت و یا تکذیب و تضعیف شود.

7
 به سرو گفت، کسی:
« میوه ای نمی آری!»
جواب داد، که آزادگان تهیدست اند.

·        منظور سعدی از سرو نه درخت مظلوم سرو، بلکه اشرافیت بنده دار و فئودال است که بصورت انگل، از چپاول حاصل دسترنج توده های مولد و زحمتکش زندگی می کنند.
·        سعدی توده های مولد و زحمتکش را به درختان میوه از سیب و گلابی و انگور و پسته و بادام تشبیه می کند و تا درجه بنده و برده و وابسته تنزل می دهد و اشرافیت بنده دار و فئودال را سرو قلمداد می کند که آزاد و سربلند، ولی بی ثمر اند و از ثمره زحمت توده ها امرار معاش می کنند.

8
به سرو گفت، کسی:
« میوه ای نمی آری!»
جواب داد، که آزادگان تهیدست اند.

·        سعدی عملا مسائل اجتماعی را ناتورالیزه می کند تا به توجیه مناسبات تولیدی فئودالی نایل آید.
·        سعدی بطور کاملا پوشیده و مستور، شیوه زندگی انگلی اشرافیت بنده دار و فئودال را امری طبیعی و خدا خواسته قلمداد می کند.
·        دلیل سعدی این است که سرو هم بی ثمر و سربلند است.
·        درست بسان اشرافیت بنده دار و فئودال که بی ثمر، آزاد از وابستگی و بندگی اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر