تحلیلی
از مسعود بهبودی
اگر همه جهان شادمان باشد،
من تضمین می کنم که دیگر دینی وجود
نداشته باشد.
برتراند راسل
·
این جفنگ جدید برتراند
راسل به چه معنی است؟
1
اگر همه جهان شادمان باشد،
من تضمین می کنم که دیگر دینی وجود
نداشته باشد.
·
اسلوب فکری
برتراند راسل در این جفنگ هم همان اسلوب فکری در جفنگ قبلی است:
·
او دیالک تیک علت
و معلول را قبلا به شکل دیالک تیک ترس و مذهب از سوئی و به شکل دیالک تیک مذهب و
بدبختی از سوی دیگر بسط و تعمیم داده بود.
·
اکنون همان دیالک
تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک غم و دین بسط و تعمیم می دهد.
·
اکنون برای دین و
مذهب منشاء جدیدی اختراع می شود.
·
یعنی جای ترس را
غم و اندوه می گیرد.
·
این اما به چه
معنی است؟
2
·
این اولا از طرز
تفکر متافیزیکی راسل پرده برمی دارد.
·
چون حتی شیخ
شیراز می دانست که هر چیز مادی و فکری و روانی و روحی خصلت دیالک تیکی دارد:
گل و خار و گنج و مار و غم و شادی به
هم اند.
·
غم و یا شادی
ایزوله و منفصل و مجزا و تنها وجود ندارد.
·
واژه متافیزیک،
از قضا در قاموس پوزیتیویسم، چیزی از جنس فحش خواهر و مادر است.
·
چون از هر چیزی
بدشان بیاید، مهر متافیزیکی بودن را بر پیشانی اش می کوبند و مورد تف و توهین قرار
می دهند.
3
·
حدیث حضرات به
حدیث خیلی از سران و رهبران چپ و راست و متدین و بی دین وطنی شباهت دارد.
·
در حرف چیزی را
انکار می کنند و در عمل اثبات.
·
در حرف می گویند،
«اقتصاد مال خر است»، بعد بسان خر شعار «از حق خود در زمینه رئاکتور اتمی صرفنظر
نمی کنیم» را عرعر می کنند.
·
انگار رئاکتور
اتمی چیزی اخلاقی و شرعی و اسلامی است.
4
·
یا عکسی از سینه
زنی را در صفحه فیس آبادشان درج می کنند و به مثابه خرافه بر آن تف می اندازند.
·
بعد شروع به سینه
زنی می کنند و شعار «تفاوت در عندیشه ـ وحدت در عمل» می دهند و هارت و پورت می
کنند.
·
خبر ندارند که
همین جفنگ بمراتب بدتر از هر خرافه دیگر است.
5
اگر همه جهان شادمان باشد،
من تضمین می کنم که دیگر دینی وجود
نداشته باشد.
·
این جفنگ راسل ضمنا
دال بر ابدیت دین و مذهب است.
·
چون همه جهان
هرگز نمی توانند شادمان باشند.
·
همیشه در اوج
شادمانی سر و کله غم پیدا می شود.
·
پس بدین طریق
نتیجه گرفته می شود که مذهب و دین هم تا ابد خواهد بود.
6
اگر همه جهان شادمان باشد،
من تضمین می کنم که دیگر دینی وجود
نداشته باشد.
·
در این جفنگ
برتراند راسل نیز سر و کله پسیکولوژیسم پیدا می شود.
·
باز هم منشاء
مذهب در روان آدمیان جستجو، کشف و اعلام می شود.
·
همانطور که ذکر
شد، پدیده های پسیکولوژیکی سوبژکتیو اند، یعنی منشاء اوبژکتیو و عینی دارند.
·
شادی و غم خودپو
و بی علت و بی دلیل عینی و واقعی وجود ندارد.
·
انسان ها وقتی
شاد می شوند که منافع مادی و فکری و روحی و روانی معین شان برآورده می شود.
·
پدیده های پسیکولوژیکی
ثانوی اند و نمی توان دین و مذهب را با توسل به آنها توضیح ریشه ای و رادیکال داد.
·
با پسیکولوژیسم
فقط می توان سر مردم شیره مالید.
7
اگر همه جهان شادمان باشد،
من تضمین می کنم که دیگر دینی وجود
نداشته باشد.
·
اتفاقا نمایندگان
قرون وسطائی منافع طبقات اجتماعی واپسین یعنی خویشاوندان و پیشقراولان بورژوازی
واپسین از قبیل عمر خیام و خواجه شیراز نیز مبلغ کیش شادی بوده اند و تئوری غنیمت
دانی دم را و عیش و عشرت دم به دم را همه جانبه تبلیغ کرده اند و هر چه بد و بیراه
در چنته داشته اند، نثار ایادی ادیان کرده اند.
8
اگر همه جهان شادمان باشد،
من تضمین می کنم که دیگر دینی وجود
نداشته باشد.
·
طنز زهراگین
زندگی اما این است که همین بورژوازی واپسین حامی و حامل خستگی ناپذیر خرافه های
رنگارنگ است و دیری است که با سنتی ترین حامیان و حاملان خرافه یعنی کنیسه و کلیسا
و مسجد و خانقاه و از اواخر قرن بیستم با فوندامنتالیسم های رنگارنگ و وحشت انگیز به
وحدت رسیده است.
·
در حرف مدافع حقوق
بشر است و در عمل همدست فوندامنتالیسم ضد بشر.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر