۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

سیری در حدیثی از نیاز یعقوبشاهی (2)

اثری از مجید افسر
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
نیاز یعقوبشاهی
تحلیلی از شین میم شین

تختِ «پروکروستِس»

در اساطیر یونانی، پروکروستِس پسر «پوسه ئیدون»، راهزن غول آسای تبهکاری بود که در کوه «کوریدالوس» واقع در «اِرینه ئوس»، در راه مقدس میان «اِله ئوسیس» به «آتن»،
برای خود دژ بسیار مستحکمی بر پا داشته بود و در آن می زیست.
او در این دژ، تختی آهنین داشت که همه ی مسافران و رهگذران را به بهانه ی مهمان نوازی به خفتن بر آن و گذراندن شب در دژ خود دعوت می کرد.
و آنگاه در آن جا قربانیان خود را با بیرحمی و هراسناکی تمام، می کشت.

شیوه ی کارش نیز چنین بود که آن ها را بر تخت خود می خوابانید و اگر کوتاه تر از تخت بودند، چندان پیکر آن ها را می کشید یا با چکش آهنگری خود چندان فرو می کوفت تا اندازه ی تخت شوند
 و اگر بلند تر بودند، با پی کردن و بریدن پاهای آنان به هدف خود دست می یافت.
از نظر او، تنها کسانی انسان های درست و کامل بودند که درست به اندازه ی تخت او باشند.
تا این که سرانجام تسه ئوس او را به همین شیوه کیفر داد و برای اینکه او را به اندازه ی تخت برشمرده درآورد، سر از تن وی برگرفت. 

پایان

·        ما برای آشنائی با اساطیر بطور کلی، به تحلیل عینی (اوبژکتیو) این اسطوره می پردازیم که نیاز شاعر منتشر کرده و مرتضی شاعر برایش هورا کشیده است.
·        در همین جمله آغازین همین اسطوره حواس پرتی مؤلف آن آشکار می گردد:

2
در اساطیر یونانی راهزن غول آسای تبهکاری بود که در کوه «کوریدالوس»
برای خود دژ بسیار مستحکمی بر پا داشته بود و در آن می زیست 

·        سخن مؤلف این اسطوره از راهزنی است.

·        راهزن به چه معنی است؟

·        در فرهنگ واژگان فارسی تعریف زیر از راهزن آمده است:

آنکه در راه ها مسافران را غارت کند
 قاطع الطریق

3
·        پس نیت اصلی راهزن غصب اموال این و آن است.
·        نیت راهزن نیتی مادی و مالی است.
·        اما مؤلف بلافاصله اضافه می کند: 

او همه ی مسافران و رهگذران را به بهانه ی مهمان نوازی به خفتن بر تخت آهنین 
و گذراندن شب در دژ خود دعوت می کرد.

·        راهزن تبهکار به چرخش قلمی به میزبان محیلی بدل می شود که تظاهر به مهمان نوازی می کند.
·        باز هم می توان استثناء قایل شد و پذیرفت.
·        اما این هنوز تمام ماجرا نیست.
·        چون راهزن متظاهر به مهمان نوازی در واقع چیز بکلی دیگری است:  

4
و آنگاه در آن جا قربانیان خود را با بیرحمی و هراسناکی تمام، می کشت.

·        پس راهزن متظاهر به مهمان نوازی، نه راهزن و نه مهمان نواز، بلکه قاتل و آدم کش بوده است.
·        باز هم می توان به جفنگ مؤلف اسطوره تمکین کرد.
·        ولی این هم هنوز پایان ماجرا نیست: 

5
شیوه ی کارش نیز چنین بود که آن ها را بر تخت خود می خوابانید و اگر کوتاه تر از تخت بودند، 
چندان پیکر آن ها را می کشید یا با چکش آهنگری خود چندان فرو می کوفت تا اندازه ی تخت شوند
 و اگر بلند تر بودند، با پی کردن و بریدن پاهای آنان به هدف خود دست می یافت.

·        اکنون معلوم می شود که قهرمان اسطوره در حقیقت، نه راهزن، نه مهمان نواز متظاهر، نه آدم کش به معنی حقیقی کلمه، بلکه موجودی روانی بوده است.
·        چون اگر راهزن می بود، می بایستی مال مسافر را بگیرد و اگر آدم کش می بود، می بایستی جانش را بگیرد.
·        قهرمان اسطوره اما بیشتر سادیست است و از زجر و آزار همنوعش لذت می برد.
·        چون اگر کسی قصد قتل همنوعش را داشته باشد، دیگر نیازی به تخت آهنین و اندازه قد و قامت او نخواهد داشت.
·        فقط موجود روان بیماری که توان تفکر از او سلب شده باشد، می تواند چنین رفتاری از خود بروز دهد.
·        این ولی هنوز تمام ماجرا نیست:

6
از نظر او، تنها کسانی انسان های درست و کامل بودند 
که درست به اندازه ی تخت او باشند.

·        اکنون معلوم می شود که ما در این جفنگ نه با راهزن، قاتل و روان بیمار، بلکه با فیلسوف و صاحب نظر سر و کار داریم.
·        فیلسوفی که تئوری اش از انسان ایدئال، در اندازه قد و قامت او خلاصه می شود:
·        انسان ایدئال او کسی که قدش به اندازه تخت او باشد.
·        این نکته باریکتر از مو را هم می توان به نحوی از انحا پذیرفت.
·        چون شکنجه گران ساواک هم خود را پروفسور و دکتر و  مهندس تصور و حتی خطاب می کردند.
·        ایراد بسیار مهمتر این جفنگ در جمله آخر آن آشکار می گردد: 

7
تا این که سرانجام تسه ئوس او را به همین شیوه کیفر داد
و برای اینکه او را به اندازه ی تخت برشمرده درآورد، سر از تن وی برگرفت. 

·        حالا معلوم می شود که قد و قامت خود قهرمان به اندازه تخت آهنینش نیست.
·        یعنی خود او شخصا نمی تواند انسان ایدئال مورد نظر او باشد.
·        این ایراد هم هنوز قابل قبول است.

8
·        مسئله این است که قد او نه کوتاهتر از تخت او، بلکه از قضای روزگار، درازتر از تخت آهنین کذائی او ست.
·        به همین دلیل تسه ئوس برای تبدیل او به انسان ایدئال خودش، سرش را از تن جدا می کند.

9
به عنوان مثال، کسانی هستند که حتی
دانش سوسیالیسم، مارکسیسم، ماتریالیسم دیالک تیک و ماتریالیسم تاریخی
را نیز با تخت ِ کوچکِ ناچیز ِ باورِ خود اندازه گیری می کنند
 و با آن، همان می کنند که «پروکروستِس» با قربانیان نگونبخت خود می کرد. 
باری.
این نیز، حکایت خیلی ها ست!

·        نتیجه گیری نیاز خیلی خیلی انقلابی از جفنگ یونانی در این جفنگ او تقطیر می یابد.
·        کسانی را نیاز می شناسد که «دانش سوسیالیسم (؟)، مارکسیسم، ماتریالیسم دیالک تیک و ماتریالیسم تاریخی » را « با تخت ِ کوچکِ ناچیز ِ باورِ خود اندازه گیری می کنند

·        راهزن مهمان نواز آدمکش سادیست فیلسوف حواس پرت به چرخش چشمی به مدعیان مارکسیسم استحاله می یابد.

·        این حمله نیاز به مارکسیسم در ایامی است که حتی مدعیان کلاسیک مارکسیسم از بردن نام آن بر زبان پرهیز دارند.

·        نیاز ظاهرا با انتشار و تفسیر جفنگ یونانی اشاره مستقیمی به کسی نداشته است، کسی هم در این واویلا نیست تا کسی اشاره مستقیمی به او داشته باشد:

« البته آن پست، یک مطلب کلی و عمومی بود
و اشاره ی مستقیمی به کسی نداشت.
اما از آن جا که «وقتی چوب را بر می داری...»، بماند!»

·        تعیین کننده ولی ماهیت عمل آدم ها ست و نه این و این که به هر دلیلی سنگ دفاع از مارکسیسم ـ لنینیسم به سینه می زنند.
·        کسی که در این دور و زمانه به دفاع حتی الامکان خود از مارکسیسم ـ لنینیسم برخیزد، به دنبال سود مادی و معنوی شخصی نمی تواند باشد.

·        این حقیقت امر را بهتر است که مدعیان رنگارنگ بدانند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر