اثری از حسین رزاقی
شین میم شین
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی
گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!
·
معنی تحت اللفظی:
·
قبل از توجه به سخنوری کسی، باید
به آدمیگری او توجه کرد.
·
اگر سخنور شهرت جهانی هم کسب کند،
در صورت آدم نبودنش، شهرت او ارج و ارزشی ندارد.
·
نیما در این دو بیت، معیار ارزشی
دیرین را مطرح می سازد:
·
معیار ارزشی موسوم به
دوئالیسم ننگ و نام را.
·
اما نه در سنت مرسوم، بلکه به شیوه
ای نوین.
·
به شیوه از طراز نوین.
·
یعنی در سنت توده های مولد و
زحمتکش.
1
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی
·
به فرمولبندی دقیق این بیت نیما
باید با دقتی دوچندان توجه کرد:
·
قبل از توجه به سخنوری کسی، باید
به آدمیگری او توجه کرد.
·
در همین بیت تفاوت و تضاد اسلوبی
نیما با سعدی آشکار می گردد و از تبحر تئوریکی نیما و از تسلط عمیق نیما به دیالک
تیک ماتریالیستی پرده بر می افتد:
·
برای درک این تفاوت بهتر است مثالی
از سعدی بزنیم:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار.
·
معنی تحت اللفظی:
·
صورت بظاهر زیبا پشیزی نمی ارزد.
·
مهم سیرت زیبا ست.
2
·
نیما و سعدی در تحلیل نهائی هر دو
نظر واحدی را بدرستی نمایندگی می کنند:
·
در دیالک تیک نمود و ماهیت (فرم و
محتوا، ظاهر و باطن، صورت و سیرت (سعدی)، سخنوری و آدمیگری (نیما))، نقش تعیین
کننده از آن ماهیت است، از آن سیرت (سعدی) و آدمیگری (نیما) ست.
·
تفاوت و تضاد آندو اما کجا
ست؟
الف
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار.
·
تفاوت و تضاد آندو در این است که
سعدی در دیالک تیک فرم و محتوا، نمود و ماهیت، یکی از دو قطب را بدرستی برجسته می
کند و از نقش تعیین کننده آن پرده برمی
دارد:
·
از نقش تعیین کننده سیرت.
·
ولی قطب دیگر را، یعنی صورت را،
حتی صورت زیبا را هیچ واره تلقی می کند.
·
البته خود سعدی حکیم بسیار هوشمندی
است و می داند که فرم چیزها هیچ واره نیست و نقش غول آسائی به عهده دارد.
·
ولی سعدی نمی داند که اسلوب دیالک
تیکی را نمایندگی می کند.
·
دیالک تیک سعدی خوپو ست و نه
آگاهانه.
·
سعدی به تجربه و ببرکت هوش نیرومند
خویش به دیالک تیکیت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی وقوف پیدا کرده
است.
·
سطر سطر آثار سعدی جولانگاه تبیین
تردستانه ی دیالک تیک عینی است.
ب
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی
·
نیما احتمالا می داند که چه می
گوید و چرا چنین می گوید و نه چنان.
·
ما در روند تحلیل آثار نیما یا به
این حدس خویش، جامه یقین خواهیم پوشاند و یا نسبیتی را وارد آن خواهیم ساخت:
·
نیما پیشاپیش از ثانویت نمود
(سخنوری) پرده برمی دارد:
·
به همین دلیل می گوید:
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی
·
یعنی فرم و نمود و پدیده و صورت و
نام و سخنوری و امثالهم ثانوی اند و اولین، مقدم و تعیین کننده ماهیت، محتوا، سیرت
و آدمیگری است.
·
اگر همین بیت نیما را به نثر فلسفی
باز نویسی کنیم، به شرح زیر خواهد بود:
·
در دیالک تیک سخنوری و آدمیگری (که
بسط و تعمیم دیالک تیک نمود و ماهیت است)، نقش تعیین کننده از آن ادمیگری (ماهیت)
است، بی آنکه سخنوری هیچ و پوچ محسوب شود.
3
·
این دقت فلسفی نیما، دقتی
مارکسیستی ـ لنینیستی است.
·
این تسلط نیما به اسلوب دیالک تیکی
هم حیرت انگیز است و هم ستایش انگیز.
·
ما قصد پیشداوری راجع به جهان بینی
نیما نداریم.
·
در روند تحلیل آثار نیما بیشک یقین
قلبی کسب خواهیم کرد.
·
محتوای فلسفی ـ اسلوبی این بیت
نیما اما همین است.
·
در فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی)
نیما، تعیین کننده نه نام، نه شهرت و
آوازه، نه سخنوری، بلکه ماهیت فرد مورد نظر است، آدمیت او ست و آئینه آدمیت آدمی
کار او ست، پراتیک او ست.
·
این موضع نظری نیما موضعی از سر تا
پا مارکسیستی ـ لنینیستی است.
4
گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!
·
نیما در این بیت، محتوای نظری بیت
قبلی را تصریح می کند:
·
اگر سخنور، شهیر جهان هم باشد، ولی
خودش آدم نباشد، شهرتش پشیزی نمی ارزد.
·
این موضع نظری نیما اما به چه معنی
است؟
3
·
برای درک منظور نیما و برای تمیز
موضع نظری نیما از موضع نظری فضلای فئودالی بهتر است که مثال دیگری از شیخ شیراز
بیاوریم:
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 108 ـ 109.)
نبینی که در کرخ تربت بسی است
بجز گور معروف، معروف نیست؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
نمی بینی که در خطه کرخ، گور فراوان
است و علیرغم آن، فقط گور معروف کرخی، معروف خاص و عام است؟
4
·
سعدی هم در این بیت، معیار سنتی و
فئودالی نام و ننگ را مورد تجلیل قرار می دهد و به عنوان معیار معیارها به خورد
خواننده و شنونده می دهد:
·
بزعم شیخ شیراز معنای زندگی به
میراث نهادن نام نیک و پرهیز از به میراث نهادن نام بد است.
·
سعدی در آثار و اشعار دیگر خود
شیوه مشخص به میراث نهادن نام نیک را نیز تشریح می کند:
·
ساختن خانی، کاروانسرائی، شبخانه
ای، یتیمخانه ای و غیره.
·
تفاوت معیار اخلاقی ـ دوئالیستی
ننگ و نام در قاموس نیما و شیخ شیراز اما کجا ست؟
5
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی
گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!
·
تفاوت و تضاد آندو در این است که
نیما دوئالیسم ننگ و نام را از نو تعریف می کند و در واقع آن را وارونه می سازد.
·
یعنی معیار ارزشی وارونه را وارونه
می سازد.
·
اما وارونه سازی هر وارونه ای به
معنی نفی و تصحیح وارونگی آن است.
·
نیما عملا و نظرا معیار ننگ و نام
سنتی را سلب معیاریت می کند.
·
به درجه دوم اهمیت پرتاب می کند.
·
نیما نقش تعیین کننده را نه از آن
نام و ننگ، بلکه از آن آدمیت و بربریت می داند:
·
در فلسفه تاریخ نیما در درجه اول
مهم آن نیست که نام نیکی و یا بدی از خود به جا می گذاری و یا نه.
·
مهم این است که خودت چه ماهیتی داری.
·
مهم و تعیین کننده آدمیت و یا
بربریت تو ست.
·
نام نیک و بد ثانوی اند، فرعی اند
و نه اولین و تعیین کننده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر