تحلیلی
از شین میم شین
رسید
مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان
نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند
·
خواجه در این بیت آغازین غزل، پایان عنقریب ایام غم را مژده
می دهد.
·
می توان گفت که خواجه به اشاعه امید و اوپتیمیسم (خوش
بینی) می پردازد.
·
امید و خوش بینی از صفات اقشار و طبقات انقلابی است.
·
بعضی از فضلا هم با چیدن چنین ابیاتی از چمن خواجه، صفات
خیلی خیلی عجیب و غریب به او نسبت می دهند، که از شنیدن شان خود خواجه جنون می
گیرد.
چو
پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی
مقیم حریم حرم نخواهد ماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
از آنجا که پرده دار همه را به شمشیر می بندد، کسی در
حوالی حرم نخواهد بود.
1
·
مفاهیم «پرده»، «پرده دار»، «پشت پرده»، «پرده نشین» و غیره از مفاهیم اصلی دیوان خواجه اند.
·
در این مفاهیم
خواجه، دربارهای خوانین و سلاطین فئودالی و تصاویر آسمانی ـ انتزاعی آنها انعکاس
می یابند.
·
منظور خواجه از پرده داران نیز به احتمال قوی غلامان
قداره بر کمر خوانین و سلاطین است که محافظ خوانین و سلاطین و دربان دربارها بوده
اند.
2
چو
پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی
مقیم حریم حرم نخواهد ماند
·
پرده دار در این بیت همه را نه با شلاق و چوب و قلوه سنگ
و چماق، بلکه با شمشیر می زند.
·
یعنی نزدیک شدن به خیمه گاه و بارگاه خوانین و سلاطین
حتی می تواند منجر به مرگ شود.
·
نتیجه منطقی آن نیز خالی بودن حریم حرم از بنی بشر است.
·
اما منظور خواجه از این خبر و گزارش چیست؟
·
شاید در بیت بعدی بتوان به منظور خواجه بهتر پی برد:
چه
جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو
بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
شکر و شکایت از نقش نیک و بد چه معنی دارد، وقتی که در
صحنه هستی اثری حتی از چیزی باقی نخواهد ماند؟
1
·
در پرتو محتوای این بیت، منظور خواجه از بیت قبلی روشن
می شود:
·
پرده دار هر چه دم دست می یابد، به شمشیر می بندد.
·
در نتیجه صحنه هستی از موجودات زنده تهی می شود.
·
بنابرین، در این واویلا شکر برای نیکی و شکوه از بدی،
بیهوده است.
·
اکنون معلوم می شود که منظور خواجه از پایان عنقریب ایام
غم، نه چیز امید بخش مثبتی، بلکه چیز منفی یأس انگیزی است و امید و اوپتیمیسم خواجه
هم یأس و پسیمیسم (بدبینی) محض و مطلق است.
2
·
در جهان بینی خواجه، نظام کل هستی، فرم فئودالی دارد:
·
خدا خان الخوانین است که با مأمورین نامرئی خود مثلا
ملائکه، اجنه و غیره از سوئی و با مأمورین مرئی خود مثلا روحانیت و خوانین و سلاطین (به مثابه مبلغان و
مجریان فرامین و موازینش) از سوی دیگر حکومت می کند.
·
پرده دار دیوانه هم در این میان شده قوز بال قوز.
·
بنابرین امیدی به رهائی نیست.
3
·
آنچه خواجه در لفافه «امید» و «اوپتیمیسم» (خوش بینی)
اشاعه می دهد، یاس و نومیدی و پسیمیسم (بدبینی رادیکال) است.
·
پسیمیسمی که در طرفة العینی به نیهلیسم بدل می شود:
·
فقط کافی است ابیات خواجه را در پیوند معنوی با هم در
نظر گیریم:
رسید
مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان
نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند
من
ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب
نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو
پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی
مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه
جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو
بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
·
پس پایان «ایام غم» ، نه به معنی خوردن بر شیرین، بلکه
درست برعکس، به معنی خوردن زقوم تلخ تر از زهر است.
·
یعنی منظور خواجه از این غزل، این است که کسی زنده
نخواهد ماند، تا احیانا غمی هم داشته باشد و ایام غمی هم وجود داشته باشد.
· جای شوپنهاور و نیچه و هایدگر و هدایت و کامو و جلال و
شاملو و شرکاء خیلی خالی است.
4
·
وقتی از انطباق ایدئولوژی همه طبقات اجتماعی واپسین سخن
می رود، به همین دلیل است.
·
طرفداری سرسختانه اعضای حی و حاضر طبقات اجتماعی واپسین
از خواجه و خیام و هدایت و جلال و شاملو و شوپنهاور و نیچه و هایدگر و هیتلر و
پینوچه و نتانیابو و خمینی و غیره نه به دلیل نادانی، بلکه درست برعکس، به دلیل
طبقاتی است.
·
حضرات قبل از دفاع از این و آن، عملا از ایدئولوژی
طبقاتی خود دفاع می کنند.
·
جالب اما راه حل خواجه برای خروج از این بن بست
ایدئولوژیکی است:
سرود
مجلس جمشید گفته اند:
«این
بود
که
جام باده بیاور که جم نخواهد ماند.»
·
حالا که شکرو شکوه نسبت به نقش نیک و بد بیهوده است، پس
باید مست کرد.
·
این راه حل خواجه است.
·
برای غلبه بر نیهلیسم باید خود را به سم باده مسموم
ساخت.
·
یعنی عملا باید کارخانه تق و لق مغز را از کار انداخت تا
نیندیشد و متوجه پوچی زیست نگردد.
·
البر کامو قرن ها بعد از خواجه، بمراتب رادیکال تر و
افراطی تر رهنمود خواهد داد:
·
در سنت صادق هدایت، سوراخ سمبه اتاقت را بدقت چسب بزن و
شلنگ گاز را گاز بزن.
·
بر ضد پوچی از طریق خودکشی طغیان کن.
·
این جور جاها ست که فریاد و فغان احمد کسروی به گوش فلک الافلاک
می رسد.
·
با جام باده که نمی توان به جنگ پوچی زندگی رفت و بدان
محتوا و معنا بخشید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر