۱۳۹۱ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

متافیزیک (2)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

مفهوم «متافیزیک» از نقطه نظر ماتریالیسم دیالک تیکی
 
·        مفهوم «متافیزیک» در ماتریالیسم دیالک تیکی قبل از همه به معنی طرزتفکر متافیزیکی به کار می رود که در تضاد با طرز تفکر دیالک تیکی قرار دارد.

·        خطوط مشخصه طرز تفکر متافیزیکی به شرح زیرند:

1

·        نا دیده گرفتن و یا عدم توجه کافی به پیوند یونیورسال (عام) اشیاء و پدیده ها.

2

·        به قول کلاسیک های مارکسیسم، «در نظر کسی که متافیزیکی فکر می کند، همه چیزها و تصاویرفکری آنها (یعنی مفاهیم) بصورت اشیاء منفرد، یکی پس از دیگری و بی توجه به دیگری، منجمد، خشک و یکبار برای همیشه موجود، مورد بررسی قرار می گیرد.

3

·        طرز تفکر چنین کسی مبتنی است بر اضداد مطلقا بی ربط به یکدیگر:

4

·        کلام چنین کسی از «آری»، «آری و یا نه» و «نه» تشکیل می شود و هر آنچه که نه با «آری» متناسب باشد و نه با «نه»، مزخرف و ناپسند تلقی می شود.

5

·        به نظر چنین کسی هر چیز یا وجود دارد و یا وجود ندارد:

الف

·        چیزی نمی تواند در عین حال خود و غیرخود باشد.

ب

·        مثبت و منفی بطور مطلق همدیگر را مستثنی می دارند.

ت

·        علت و معلول بطور خشک و منجمد در تضاد نسبت به هم قرار دارند. 

6

·        این طرزتفکر در نظراول برای ما قابل قبول جلوه می کند.

7

·        برای اینکه آن با باصطلاح «عقل سالم بشری»  دمساز است.

8

·        «عقل سالم بشری» که درچار دیوارمسکونی و معتاد خود یار مددکاری است، با پا گذاشتن به عرصه جهان پهناور پژوهش، مات و مبهوت حوادث شگفت انگیز خواهد شد.

9

·        طرز نگرش متافیزیکی که در عرصه های پهناور، بسته به طبیعت (ماهیت) موضوع مورد بحث، اگر هم حق بجانب و چه بسا ضرور بنظر می رسد، اما علیرغم آن،  دیر یا زود سرش به سنگ می خورد و در آنسوی خود، یکسونگری، کوته بینی و انتزاعی بودن خود را عیان می سازد و به دلایل زیر در کلاف سر در گم تضادهای لاینحل گم می شود:

الف

·        برای اینکه چیزهای منفرد را می بیند، ولی پیوند آنها را نادیده می گیرد.

ب

·        وجود چیزهای منفرد را می بیند، ولی شدن و فنا شدن آنها را فراموش می کند.

ت

·        سکون چیزهای منفرد را می بیند، ولی حرکت آنها را از یاد می برد.

پ

·        برای اینکه واله و حیران درختان منفرد می شود  و جنگل را نمی بیند.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 20)  
10

·        با توسعه علوم، طرز تفکر متافیزیکی نیز تا حدودی تغییریافته است.

11

·        طرز تفکر متافیزیکی هرجا که در تضاد آشکار با نتایج غیر قابل انکار و مقبول عام علوم قرار می گیرد، خود را با آن دمساز می سازد، بدون این که خصلت غیر دیالک تیکی  خود را از دست بدهد.

12

·        مثلا امروز دیگر نمی توان منکر هر گونه توسعه و تکامل شد و لذا طرز تفکر متافیزیکی به مبتذل کردن اوولوسیونیستی  اصل توسعه می پردازد و یا ادعا می کند که اگرمشیت «نیروی روحی» در کار نباشد، توسعه و تکامل نمی تواند به کیفیت های نو منجر شود.

·        مراجعه کنید به اولوسیون، توسعه، دیالک تیک کمیت و کیفیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

13

·        طرز تفکر متافیزیکی ماهیتا یکی از نتایج دوره جمع آوری و آنالیز (تجزیه و تحلیل) علوم طبیعی جدید بوده است.

الف

·        پژوهش آغازین علوم طبیعی می بایستی نخست به جمع آوری سیستماتیک (منظم) فاکت های منفرد و آنالیز (تجزیه و تحلیل)   آنها بپردازد، بدون اینکه به پیوندهای درونی آنها واقف باشد.

 ب
 فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

·        به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تجزیه طبیعت به اجزای منفرد آن، تقسیم بندی جریانات و اشیاء مختلف طبیعی به طبقات معین، بررسی بخش درونی جسم زنده بنا بر ساخت متنوع آناتومی آن شرط اصلی پیشرفت غول آسائی بوده، که در طی چهار صد سال گذشته ما را به شناخت طبیعت قادر ساخته است.
ت

·        این امر اما ما را به مطالعه و بررسی چیزها و جریانات طبیعی در انفراد آنها، یعنی در خارج از پیوند کلی بزرگ آنها عادت داده است.
پ

·         از این رو ست که ما چیزها و جریانات طبیعی را نه در حرکت آنها، بلکه در سکون شان می بینیم.

ث

·        نه به مثابه اشیاء متغیر، بلکه بمثابه اشیاء ایستا و ثابت می بینیم.

ج
·        نه در حیات شان، بلکه در مرگ شان می بینیم.

 فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس امپیریسم ماتریالیستی

·        انتقال طرز نگرش متافیزیکی از عرصه علوم طبیعی به عرصه فلسفه که بوسیله فرانسیس بیکن و جان لاک صورت گرفت، موجب پیدایش کوته بینی خودویژه قرون گذشته و طرز تفکر متافیزیکی شده است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 20)

جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم (تجربه گرائی)
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسه تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.
جان لاک در نظریه خود راجع به بود (ماهیت) چیزها میان ایدئالیسم و ماتریالیسم در نوسان بود.
جان لاک در نظریه  خود راجع به امکان شناخت بود (ماهیت) راستین چیزها به ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) گرایش داشت.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر