۱۳۹۱ اسفند ۱۷, پنجشنبه

چاوزم من

جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)


چاوزم من
سرخ پوست صادقی که بی‌ ادا ست
باد ارزان هر چه بر مردم روا ست!

چاوزم من
کارمند دفتری درکاراکاس
ملی باید کرد هر بانک بی هراس!

چاوزم من
خشت زن کارگری در خون عجین
باز پس باید گرفت از هر زمینخواره زمین!

چاوزم من
نوپزشکی
در مطب بولیوار
ماند از ما طب ملی یادگار!

چاوزم من
یک سپاهی در نبرد با هر چه دام
جنگ افغان تا به کی دارد دوام؟!

چاوزم من
آن دبیر فقه
در هر جا که زیست
بود مانند مسیح یک کمونیست!

چاوزم من
کاستروی دیگری!
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر