۱۳۹۱ اسفند ۱۶, چهارشنبه

سیری در تراژدی «مهره سرخ» (4)

اثری از سیاوش کسرائی
تحلیلی از شین میم شین

15
می کوفت سم پیاپی بر خاک، آن سمند
سر در نشیب زین
تهمینه می کند روی و موی
در برگرفته گردن آن باره جوان
در خویش می گریست و می کرد گفتگوی:

·        معنی تحت اللفظی:
·        اسب بالدار ـ سر در نشیب زین ـ سم بر زمین می کوفت.
·        تهمینه گردن آن سمند جوان را در بر گرفته بود و  روی و موی می کند و در خویشتن خویش می گریست و با خویشتن خویش گفت و گو می کرد.

16
« آخر چرا نشانه یکتای تهمتن
آن شهره مهره را
بیهوده زیر جامه نهان کردی

و این گونه شوربخت پدر را
بدنام و تلخکام جهان کردی؟»

·        معنی تحت اللفظی:
·        «آخر چرا آن مهره معروف همگان را در زیر جامه نهان کردی و پدر شوربخت خود را بدنام جهان و تلخکام کردی؟»

·        انتقاد مادر از فرزند مجروح از این قرار است.

17
سهراب خشم خورده و نالان
ز آن رو که ژاژخواه دهانی به نیشخند نگوید:
« نوخاسته را نگر که به بازو
بربسته نابجا
طوق و نگین رستم دستان»

·        معنی تحت اللفظی:
·        سهراب ـ خشمگین و نالان ـ دلیل پنهان کردن مهره را به مادر ناآشنا با روانشناسی اجتماعی حاکم توضیح می دهد:
·        هراس سهراب از آن بوده که یاوه گوئی به مذمت بگوید:
·        «تازه به دوران رسیده را باش که به ناروا، طوق و نگین رستم دستان به بازو بسته است!»

18
آنگاه
تهمینه را به حوصله خواهان:
«مادر درود بر تو و بدرود
دردا که مرگ، دامنت از دست من ربود

مادر،
هر مهر کز برای منت در نهان بود
بی هر ملامتی
با تهمتن بدار که اینک
تنهاترین کسی است که در این جهان بود

با او بدار مهر که شایای آن بود
برخیز و رخ بشوی و برآرای گیسوان
دیگر نکن به زاری، آشفته ام روان»

·        معنی تحت اللفظی:
·        سهراب پس از توضیح دلیل کردوکار خویش، تهمینه را به صبر و بردباری فرامی خواند:
·        «مادر درود بر تو و بدرود!
·        دریغا که مرگ دامنت از دست من ربود.
·        اما هر مهری که نسبت به من داشتی، بدون کمترین سرزنشی ارزانی تهمتن بدار که اکنون تنهاترین کس جهان است.
·        ارزانی او بدار که شایسته مهر است!
·        ضمنا بلند شو و رخساره بشوی و گیسو بیارای و بیش از این، با ناله و زاری روانم را آشفته مساز!

1

·        از همین بند شعر، فراست غول آسای سیاوش عیان می گردد.
·        تار و پود این بند شعر به استدلالی علمی و هومانیستی سرشته است.
·        احساس تفاهم، همدردی و حتی ترحم فرزندی خردمند نسبت به پدر و درک موقعیت دشوار او.

2

·        ضمنا در این بند شعر، نقش تسلی بخش دشوار و دیرین زنان و مادران منعکس می شود که بی حضورشان دنیا حداقل، نیمی از دنیویت خود را از دست می دهد.

3

·        علاوه بر این، در این بند شعر از هومانیسم ژرف سهراب و ظرفیت عشق به همنوع ـ در هیئت مادر ـ  پرده برمی افتد.
·        سهراب با روانشناسی پهلوانان تربیت شده است و روانش از ناله و زاری زجرآلود زنی و مادری پریشان می شود.

4

·        در تراژدی «مهره سرخ»، حوادث معاصر کشور سیاوش انعکاس می یابند و در قهرمانان این اثر، کاراکتر خود سیاوش و همگنان کمیابش نیز.
·        این در واقع خود شاعر است که روانش از ضجه تهمینه ها براشفته می شود.
·        در هیئت تهمینه و رستم نیز خود شاعر است که در چنگ ضجه و اشک و درد، دست و پا می زند.

19
از باره جوان
تهمینه زین و برگ و سلاح و لگام را به نوازش
بر می گیرد
با اسب تن سپرده به تاریکی و به دشت
تا چندگامکی
همراه می رود
آنگه درون ظلمت
پیچان و پا کشان
گویی که شکوه هایی با باد می کند:

·        معنی تحت اللفظی:
·        تهمینه زین و برگ و سلاح و لگام از سمند برمی گیرد و چند گامی با آن در تاریکی راه می رود و پیچان و پا کشان شکوه سر می دهد.
20
« بدرود رود من، بود ونبود من
ای ناگرفته کام

داماد مرگ حجله شهنامه
داماد بی عروس
ای سرو سرخ فام

·        معنی تحت اللفظی:
·        بدرود رود من، بود و نبود من!
·        ای ناکام، ای داماد مرگ در حجله شاهنامه، ای داماد بی عروس، ای سرو سرخفام!
·        این در حقیقت، پاسخ تهمینه به بدرود سهراب است.

21
گفتم، بپرورم فرزندی
زیبا و پر هنر

در رامش آورم سر پر شور تهمتن
باشد که همنشینی این پور و آن پدر

در سرزمین ما
بیخ گیاه کینه بسوزاند
و این مرز و بوم را
با با ل های مهر بپوشاند

·        معنی تحت اللفظی:
·        با خود گفتم، فرزندی زیبا و پر هنر بپرورم.
·        و بدین طریق، سر پر شور تهمتن را قرین آرامش سازم.
·        گفتم که همنشینی پسر با پدر، ریشه کینه در سرزمین ما بسوزاند و این مرز و بوم را زیر چتر مهر قرار دهد.

·        سیاوش از قول تهمینه دلیل زایش سهراب را تئوریزه می کند:
·        اگر در منظومه آرش، «مرز را پرواز تیری می دهد سامان»، در تراژدی رستم و سهراب، بوم و مرز را پهلوانانی از طراز رستم و سهراب باید نجات دهند و جهنم کین را با بهشت مهر جایگزین سازند.

·        آنچه تهمینه می گوید، بسط و تعمیم دیالک تیک شخصیت و جامعه به شکل دیالک تیک پهلوان و مرز و بوم است.
·        بزعم تهمینه نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن شخصیت (رستم و سهراب) است.

·        این طرز تفکر وارونه در زمان حیات فردوسی قابل توجیه است، ولی در زمان حیات سیاوش از ریشه نادرست است و سیاوش در پایان همین همین شعر، دیالک تیک وارونه و پا در هوای تهمینه را برخواهد گرداند و روی پا قرار خواهد داد.

·        خواهیم دید.

·        درک تهمینه از تاریخ، در هر صورت درک ایدئالیستی تاریخ است و درکی وارونه است.
·        با پور و پدر پهلوان نمی توان جهنم جامعه طبقاتی را به بهشت برین بدل ساخت.

·        بهشت برین رئال در روند نفی نفی تشکیل خواهد شد:
·        جامعه اشتراکی اولیه بوسیله جامعه طبقاتی (برده داری، فئودالی و سرمایه داری) نفی شده است. (نفی اول)
·        جامعه طبقاتی (سرمایه داری) نیز به نوبه خود بوسیله جامعه اشتراکی متعالی نفی خواهد شد. (نفی در نفی، نفی نافی جامعه اشتراکی اولیه) 
·        سلب مالکیت شدگان (توده های مولد و زحمتکش) سلب مالکیت کنندگان را سلب مالکیت خواهند کرد، یعنی سلب قدرت و حاکمیت خواهند کرد.
·        آنگاه تاریخ حقیقی بشری اغاز خواهد شد.
·        آنگاه بشریت از ماقبل تاریخ، وارد تاریخ حقیقی خواهد شد.

22
اینک پسر
گوزن جوان گریزپای
بر پشته ای به خاک غریبی غنوده است

اینک پدر
تهمتن
آن کوه استوار
در آسیای دردش
چون سنگ سوده است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        اکنون به جای ریشه کن گشتن کین و گسترش بال های مهر بر این مرز و بوم، پسر بر پشته ای از خاک غنوده است و پدر در آسیای دردش بسان سنگ سابیده شده است.

·        این یعنی تبدیل رؤیا به کابوس!
·        این یعنی به سنگ خوردن تیر تهمینه!

·        اما چرا و به چه دلیل چنین شده است؟

·        سیاوش پاسخ به این پرسش را نیز در پایان تراژدی «مهره سرخ» خواهد داد و نشان خواهد داد که تراژدی، همیشه و همه جا دلیل عینی دارد.
·        ضروری و جبری است و نه تصادفی و اختیاری!

23
تنها و دورمانده و ناشاد
در این میانه من چو غباری به گردباد

ای آفریدگار
دادی تو بهترین و ستاندی تو بهترین
بیداد و داد چیست؟
آن چیست؟
چیست این؟»

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این من بسان غباری در دست گردباد، تنها و غریب و غمگین مانده ام.
·        ای آفریدگار، بهترین را به من دادی و بهترین را از من ستاندی.
·        داد و بیداد چیست؟
·        آن چیست و این چیست؟

·        این شرح حال مادر است در جهنم موسوم به جامعه طبقاتی.
·        این شرح حال همه مادران است.
·        تهمینه برای تبیین منظور خویش، دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک داد و بیداد بسط و تعمیم می دهد.

·        باور کردنی نیست، ولی حقیقت دارد.

·        ریشه داد و بیداد بنظر ما در همین دیالک تیک داد و ستد است:
·        بیداد، یعنی ستد بدون داد.
·        بیدا یعنی دادی از کسی ستاندن، ولی به ازای ستد یادشده، دادی ندادن، بدون داد ستاندن، بی داد، ستاندن!
·        محصول کار رعیتی را سر خرمن ستاندن و به ازای آن چیزی ندادن!

·        سیاوش بیشک نمی دانست که سال ها پس از کوچ غم انگیزش، فرزندانش در دیار غربت و تنهائی، همین دیالک تیک تهمینه را برای توضیح بیداد به خدمت خواهند گرفت.

رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان
ما چه می کردیم در کولاک دلآشفته دمسرد؟

ادامه دارد

۱ نظر:

  1. ویرایش با پوزش:
    در جمله زیر «بیدا» باید «بیداد» باشد:
    بیدا یعنی دادی از کسی ستاندن

    پاسخحذف