۱۳۹۱ اسفند ۱۶, چهارشنبه

متاتحلیلی بر تحلیل سیاوش کسرائی (18)

تحلیل سیاوش کسرائی از «مرغ آمین» نیما
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
  گاف سنگزاد

سیاوش
خلق، دشمنی را می شناسد ولی مرغ آمین گو ست كه روش دشمن را بدیشان می نماید:
كوركردن چشمه های روشنائی و امید و ترویج اندیشه های مردگی آموز و خلق را به كج راهی و گمراهی و سپس به هلاكت راندن و براجساد آنان زندگی نو آغازیدن، دوركردن زیركان وپیش بینان ازهركجا كه گمان پیوندی با خلق می رود و به ریشخند گرفتن شان، تا ازچشم مردمان بیفتند.

نیما
ـ « باد آمین!
و هر آن اندیشه، در ما مردگی آموز، ویران!»

سیاوش
ترویج اندیشه های مردگی آموز

·        سیاوش با این مفهوم از تبلیغ تئوری انفعال و تسلیم و رضا پرده برمی دارد، که کسب و کار همیشگی طبقه حاکمه ملی و بین المللی است.
·        «ترویج اندیشه های مردگی آموز» محتوای ایدئولوژیکی اساسی ادبیات کلاسیک ایران (آثار سعدی، حافظ و غیره) و آثار فلاسفه، هنرمندان و روشنفکران امپریالیسم بوده است.
·        تجدید چاپ و ترجمه این آثار از سوی طبقه حاکمه برای اشاعه همین افکار ارتجاعی، منحط و پیشرفت ستیز در همه سطوح جامعه از مدرسه تا دانشگاه بوده است.

·        مرغ آمین بزعم سیاوش به افشای این دسیسه های ایدئولوژیکی طبقه حاکمه ملی و بین المللی می پردازد.
·        وظیفه ای که همچنان و هنوز در دستور روز است.
·        امروزه در همه رسانه های گوناگون، این اندیشه های مردگی آموز در سطح وسیعی همچنان و هنوز اشاعه داده می شوند و هر روشنگری علمی و انقلابی به بهانه گرامیداشت بزرگان کلاسیک ملی و بین المللی با سدی از مخالفت و مقاومت ارتجاعی مواجه می شود.

نیما
ـ « با کجی آورده های آن بد اندیشان
که نه جز خواب جهانگیری از آن می زاد
این به کیفر، باد!»
ـ « آمین!»
·        معنی تحت اللفظی:
·        به دلیل رهاوردهای کژ آن بداندیشان که خیال دیگری جز جهانگیری در سر نداشته اند، کیفرشان همین باید باشد!

سیاوش
خلق را به كج راهی و گمراهی و سپس به هلاكت راندن و براجساد آنان زندگی نو آغازیدن

·        سیاوش در این حکم، از گمراه سازی سنجیده و حساب شده خلق و تحت استثمار و ستم مرگبار قرار دادن آن از سوی طبقه حاکمه پرده برمی دارد.
·        این کردوکار طبقه حاکمه رفته رفته مستورتر، عوامفریبانه تر و سنجیده تر شده است.
·        طبقه حاکمه دیری است که از شیوه ها و متدهای بغرنج و با تأثیر درازمدت و ریشه ای استفاده می کند: 
1

·        مثلا آنتی کمونیسم را در لفافه کمونیسم ارائه می دهد.

2
·        خرافه را در زر ورق علم اشاعه می دهد.

3

·        ضد مارکسیسم را در لفافه رویزیونیسم، اگزیستانسیالیسم و غیره

4
·        ضد انقلابیگری را در لفافه رفرمیسم

5

·  احزاب بورژوائی را در زر ورق احزاب کارگری، سوسیال ـ دموکرات و یا سوسیالیست و حتی کمونیست

6

·        احزاب و جریانات ضد خلقی و فاشیستی و فوندامنتالیستی را در لفافه احزاب و جریانات خلقی

7

·         احزاب و سازمان ها و انجمن های فئودالی، فوندامنتالیستی، ارتجاعی و منحط را در زر ورق احزاب انقلابی و طرفدار مستضعفین و عدالت اجتماعی.

·        مرغ آمین از این ترفند طبقه حاکمه ملی و بین المللی نیز پرده برمی دارد. 
·        یک مرغ تنها می ماند با یک سر و هزاران سودا!

نیما
ـ « آمین!
در حساب روزگارانی
کز بر ره، زیرکان و پیشبینان را به لبخند تمسخر دور می کردند
و به پاس خدمت و سودای شان تاریک
چشمه های روشنایی کور می کردند.»
ـ « آمین!»

سیاوش
دوركردن زیركان و پیش بینان ازهركجا كه گمان پیوندی با خلق می رود

·        سیاوش با این حکم از ترور شخصیت های توده ای بوسیله طبقه حاکمه پرده بر می دارد.
·        این شیوه عمل طبقه حاکمه اکنون علنی تر و بی شرمانه تر شده است.
·        هر شخصیت مصمم و جسور در اسرع وقت شناسائی و ترور می شود تا توده بی سر و سردار و عملا بی مرغ آمین سر کند و از چاله به چاه انداخته شود.
·        مبارزه رهائی بخش اکنون بمراتب دشوارتر و بغرنج تر شده است.
·        دیالک تیکی از کردوکارها الزامی می شوند که در سابق با این حدت و شدت و دقت الزامی نبوده اند:

الف

·        حفظ رهبران صادق و دانا و ضمنا رهبری جنبش رهائی بخش!

ب

·        حفظ روشنگران علمی و انقلابی از گزند طبقه حاکمه ملی و بین المللی و تداوم امر ضرور روشنگری!

ت

·        حفظ، توسعه، تعمیق و تحکیم پیوند پیشاهنگ با توده و ضمنا حفظ پیشاهنگ از ترور بی پروای طبقه حاکمه!

نیما
کز بر ره، زیرکان و پیشبینان را به لبخند تمسخر دور می کردند
سیاوش
به ریشخند گرفتن شان، تا ازچشم مردمان بیفتند.

·        سیاوش در این حکم از بدنام کردن و بی اعتبار کردن اندیشمندان و روشنگران انقلابی خلق بوسیله طبقه حاکمه پرده برمی دارد.
·        طبقه حاکمه مبارزه بی رحمانه ای را بر ضد خلق در همه جبهه های مادی و معنوی پیش می برد:
·        دست در دست با ترور شخصیت های بالقوه و بالفعل، بدنام کردن و رسوا کردن آنها و حزب طبقه کارگر صورت می گیرد.
·        طبقه حاکمه ملی و بین المللی ارتشی از اندیشمندان فاسد،  خودفروش و فرومایه در اختیار دارد که ساده ترین نوسانات پسیکولوژیکی ـ اجتماعی توده ها را شناسائی می کنند و به خدمت می گیرند.
·        همه کردوکارهای طبقه حاکمه آماج واحدی دارند و آن حفظ وضع موجود و تحکیم وضعیت طبقه حاکمه است. 
نیما
ـ « با کجی آورده هاشان شوم
که از آن با مرگ ما شان، زندگی آغاز می گردید
و از آن خاموش می آمد چراغ خلق!»
ـ « آمین!»
·        معنی تحت اللفظی:
·   با رهاوردهای کژ آنان که در مرگ ما زندگی می یافتند و چراغ خلق از آنها خاموش می گشت، کیفرشان همین باد!

·        نیما اینجا به دو ترفند طبقه حاکمه اشاره می کند:

الف

·        رهاوردهای شوم طبقه حاکمه که وسیله تباهی توده و در عین حال وسیله رفاه طبقه حاکمه اند.

ب

·        رهاوردهای شوم طبقه حاکمه که خصلت روشنگری ستیزی دارند و به خاموشی چراغ خلق منجر می شوند، به سقوط خلق در منجلاب نادانی منجر می شوند.

نیما
ـ « با کجی آورده ها شان زشت
که از آن پرهیزگاری بود مرده
و از آن رحم آوری بود واخورده.»
ـ « آمین!»
·        معنی تحت اللفظی:
·        طبقه حاکمه که با رهاوردهای زشت خود، پارسائی را از بین می برد و همدلی و همبستگی توده ای را بر باد می داد، کیفرش همین باید باشد!   

·        احتمالا منظور نیما اشاعه شیوه تفکر و زندگی اگوئیستی (خودخواهانه)  و ضد اجتماعی طبقه حاکمه ملی و بین المللی است که پارسائی فردی و همدلی کلکتیف (دسته جمعی) میانانسانی را به نابودی می کشد.

نیما
« این به کیفر، باد
با کجی آورده ها شان ننگ
که از آن ایمان به حق، سوداگران را بود راهی نو، گشاده در پی سودا.
و از آن، چون بر سریر سینه ی مرداب، از ما نقش بر جا.»
ـ « آمین، آمین!»

·        با رهاوردهای کژ ننگین طبقه حاکمه که ایمان مذهبی به طریقت جدیدی برای سودورزی بدل می شد و از خلق جز نقشی بسان نقش بر روی تالاب ها باقی نمی ماند، کیفر همین باید باشد!

·        نیما به سوء استفاده حیله گرانه ی طبقه حاکمه از ایمان مذهبی توده ها در راستای توسعه منافع خود و بی خانمان سازی توده پرده برمی دارد.
·        این یکی دیگر از خصوصیات بورژوازی واپسین و معاصر است که فلسفه کلاسیک آلمان و فلسفه روشنگری و دیگر دستاوردهای فکری و فرهنگی عصر جدید بورژوائی آغازین را به گور می سپارد و به فرهنگ زدائی و تمدن زدائی بشریت کمر می بندد و نتیجتا بسان فئودالیسم واپسین هر خرافه و باور خردستیز را به خدمت می گیرد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر