۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه

سیری در گلستان سعدی (15)

 
سعدی
(۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)

تحلیلی از شین میم شین

 ( گلستان ، دیباچه)

ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
  
·        معنی تحت اللفظی:
·        ای مرغ سحر درس عشق را در مکتب پروانه بیاموز!

·        در مکتب پروانه که سوخت و مرد، ولی دم نزد.

·        واژه عشق شاید مستعمل ترین واژه ها باشد، اما بیشک مبهم ترین مفاهیم است.

1

·        شاید بتوان گفت که مفهوم عشق خود دیالک تیکی از شهد و زهر است.
·        دیالک تیکی از شهد به مثابه همزیستی مهرآمیز انسان ها و زهر ایدئولوژیکی پنهان در آن.
·        باید مفهوم عشق مستقلا و مفصلا و مشخصا مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.


2

ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

·        سعدی در این حکم، دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک پروانه و شمع بسط و تعمیم می دهد.
·        پروانه در تئوری عشق سعدی و امثالهم چنان شیفته شمع است که پروای بود و نبود خود را ندارد و از فرط عشق، خود را به آتش می زند، پر و بالش را می سوزاند و علیرغم آن دم نمی زند.
·        آنچه در طبیعت، امری ساده و روشن است، در تخیل بیمار شعرای خیالپرست پر و بال می گیرد.
·        پروانه در واقع رنگ شعله شمع را با رنگ گل ها عوضی می گیرد و برای تغذیه از شیره گل کذائی روی آن می نشیند.
·        شعور گل ها که برای انتقال گرده های خود و تحقق تکثیر نوع خود به تولید شیره و رنگ و بو و غیره مبادرت می ورزند، از شعرای ما چه بسا بیشتر است.


3

ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

·        سعدی برای آموزش درس عشق، طلبه خود را به طبیعت می برد و پروانه را به مثابه الگو و سرمشق در عشق بازی قلمداد می کند.
·        این کسب و کار همیشگی سعدی و امثال او ست.
·        دیری است که ایدئولوگ های بورژوائی واپسین و معاصر همین شیوه عوامفریبی سعدی و حافظ و غیره را تا درجه مکاتب فلسفی و سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) خود ارتقا داده اند و شعبده بازی شان حسابی گل کرده و کارگر افتاده است.
·        ما به همین دلیل هم که باشد، این مسئله را حتی المقدور می شکافیم:


4

ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

·        سعدی ظاهرا مرغ سحر را به پیروی از پروانه فرامی خواند.
·        مرغ سحر اما در پله تکاملی بمراتب بالاتری از حشرات قرار دارد که پروانه یکی از آنها ست.
·        چنین رهنمودی اصولا خردستیز است.
·        این بدان می ماند به انسانی بگوئی که در مکتب میمون ها درس زندگی بیاموزد.
·        ایدئولوگ های طبقه حاکمه بین المللی امروزه همین رهنمود را هم به نحوی از انحا و در فرم های آشکار و مستور می دهند:
·        عشق بازی اشرف موجودات در غرب امپریالیستی دیگر فرق زیادی با «عشق بازی» میمون ها ندارد.
·        به روایتی، بیماری مهلک و معروف ایدز نیز از عالم میمون ها و یا از شیوه عشق بازی میمون ها به عالم انسانی آمده است.

5

·        منظور سعدی اما نه مرغ سحر، بلکه بنی بشر است.
·        سعدی مسائل طبیعی را سوسیالیزه (اجتماعی) می کند تا بتواند ایدئولوژی فئودالی ـ بنده داری مورد نظر خود را اشاعه دهد و توده فهم سازد.
·        سرمشق قرار دادن حشره ای بی شعور که قادر به تمیز شعله آتش از گل نیست، برای بنی بشر مجهز به ساز و برگ خرد، خود اگر عوامفریبانه نباشد، ابلهانه و تبهکارانه است.
·        قاعده اصولا این است که سرمشق برای هر کس در مرحله توسعه و تکامل عالی تر از او باشد و نه نازلتر از او.

6

·        امورزه ایدئولوژی طبقه حاکمه ملی و بین المللی نیز عشق بازی خرپول های جامعه و جهان با دخترکان نوباوه را با استدلالی از این قماش توجیه می کنند و مشروعیت می بخشند:
·        همانطور که شیر پیر با شیربچه ها جفتگیری می کند، بنی بشر هم باید مجاز به استثمار جنسی کودکان خلق باشد. 
7

·        فاجعه اینجا ست که تا چشم کار می کند، اندیشنده ی خوداندیش سمجی یافت نمی شود که بپرسد:
·        «شیوه زندگی شیران و درندگان بیگانه با خرد و فهم و فراست، چه ربطی به شیوه زندگی انسان خردمند خردگرا دارد؟»
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر