۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

علم (2) (بخش آخر)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان شین میم شین

·        علم ـ بمثابه سیستمی از معارف ـ  در وهله اول، در هیئت پدیده های فکری (مفاهیم، مقوله ها، تئوری ها و غیره) وجود دارد.
1

·        از آنجا که تولید ایده ها ـ همانند تولید مادی ـ یک روند اجتماعی است، علم بمثابه بخشی از حیات معنوی جامعه، بمثابه فرم خاصی از شعور اجتماعی محسوب می شود.

2

·        شناخت علمی اما با روند کار تماماجتماعی همبستر است.

3

·        علم که از آغاز بطور با واسطه، جزو کردوکار عملی تولید بوده است، به دنبال تقسیم اجتماعی کار به کار عمدتا جسمی  و کار عمدتا روحی، به عرصه خاصی از تقسیم اجتماعی کار بدل شده است.

4

·        این عرصه کار اجتماعی تعداد بسیار و روز افزونی از مؤسسات علمی، سازمان های علمی و روابط اجتماعی را در بر می گیرد.
5

·        علم به معنی مدرن کلمه، نه فقط بمثابه فرمی از شعور اجتماعی وجود دارد، بلکه علاوه بر آن، از وجود مادی در جامعه برخوردار است.
6

·        اجتماعی کردن علم سبب می شود که آن به نهاد اجتماعی مهمی بدل گردد و مخارج هنگفتی برای حفظ و توسعه آن لازم باشد.
7

·        علم به معنی مدرن کلمه، ـ بطور کلی ـ تنها در رابطه با فونکسیون اجتماعی اش قابل درک است.

8

·        هدف از شناخت علمی خود «شناخت علمی»  نیست.

9

·        شناخت علمی بنا بر نیازهای تولیدی و زندگی عملی پدید آمده  و در خدمت تسلط روز افزون انسان ها بر محیط زیست طبیعی و اجتماعی است.
10

·        با پیدایش صنعت ماشینی، چرخش بنیادی در درجه تسلط انسان بر قوای طبیعی بکمک علم آغاز شده است.
11

·        علوم طبیعی به میزان روز افزونی به نیروی مولده بیواسطه بدل می شوند.

12

·        انقلاب علمی ـ فنی که در حال حاضر تحقق می یابد، تبدیل فراگیر و همه جانبه علم به نیروی مولده بیواسطه را سرعت می بخشد.
13
·        این روند در کمونیسم به کمال خواهد رسید.

14

·        این روند در تحت شرایط کاپیتالیسم محدود می شود.

15

·        علت این امر، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و خصلت مناسبات تولیدی کاپیتالیستی است.

16

·        در سوسیالیسم، تبدیل علم به نیروی مولده بیواسطه می تواند دور از محدودیت های اجتماعی صورت گیرد.
الف

·        مناسبات تولیدی سوسیالیستی نیروی محرکه نیرومندی برای توسعه علم و برای تبدیل آن به نیروی مولده بیواسطه است.
ب

·        در سوسیالیسم ـ همزمان ـ درجه تسلط انسان بر محیط زیست طبیعی و اجتماعی نه تنها بطور کمی، بلکه علاوه بر آن بطور کیفی افزایش می یابد.
ت

·        برای اینکه در سوسیالیسم، علم بوسیله حزب طبقه کارگر به بنیان جامعه بدل می شود.

پ

·        این مسئله از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است که در سوسیالیسم، توسعه فراگیر و همه جانبه علم و تبدیل آن به نیروی مولده، نه بمثابه یک روند خودپو، بلکه بر طبق برنامه و تحت رهبری حزب طبقه کارگر انجام می یابد و ضمنا خود علم بمثابه بنیان اداره روند اجتماعی به خدمت گرفته می شود.

ث

·        اکنون معلوم می شود که تبدیل علم به نیروی مولده بیواسطه جامعه سوسیالیستی و کمونیستی، فقط مسئله علوم طبیعی نیست، بلکه مسئله همکاری میان علوم طبیعی و علوم اجتماعی است.

ج

·        علوم در سوسیالیسم و کمونیسم، بمثابه نیروی مولده بیواسطه و بنیان اداره جامعه، فونکسیون اجتماعی خود را بمثابه یک کل واحد و یکپارچه انجام می دهند.

ح

·        هیچ فونکسیونی بدون فونکسیون های دیگر امکان پذیر نیست.

خ

·        تبدیل فراگیر و همه جانبه علم به نیروی مولده ی بیواسطه، روند بغرنج و پیچیده ای است که بصورت اقدامات مشخص بیشمار تحقق می یابد.
·        برای این کار انجام وظایف زیر ضرورت مبرم دارد:

1

·        متمرکز ساختن کار علمی ـ فنی بر مراکز ثقل توسعه اقتصاد ملی.

2

·        تبدیل معارف حاصله از علوم طبیعی به تکنولوژی هایمناسب و تشکیل رشته های تولیدی جدید بر بنیان آن.


·        (تکنولوژی عبارت است از علم تبدیل مواد خام و نیمساخته به مواد نهائی و کالاهای مصرف با استفاده از معارف حاصل از علوم طبیعی و معارف فنی. مترجم)

3

·        نفوذ علمی در سرتاپای تولید و تحول تدریجی آن بر پایه اصول علمی.

4
·        پیشبرد پیشرفت علمی ـ فنی در همه جا.

5
·        تکمیل اداره و سازمان اقتصاد.

6

·        توسعه کار سوسیالیستی مشترک میان کارگران و روشنفکریت.

7

·        اعتلای چشمگیر کفایت و صلاحیت و قابلیت کارگران تولیدی.

·        همه این اقدامات که در مصوبات حزب طبقه کارگر فرمولبندی می شوند، منجر بدان می شود که علم بتواند هر چه بیشتر به انجام فونکسیون اجتماعی خود نایل آید و به قوی ترین اهرم پیشرفت اجتماعی بدل گردد.

·        مراجعه کنید به علوم طبیعی، علوم اجتماعی، مارکسیسم ـ لنینیسم، تئوری  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر