۱۳۹۱ اسفند ۱۲, شنبه

سیری در حماسه داد (29)

اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه
 راه توده  
تحلیلی از شین میم شین

تولد شاهنامه
در کهکشان پرستاره
نوزائی فرهنگی ایران

مبارزه ایدئولوژیکی

·        یکی از حکامی که با دقت تمام سیاست مذهبی خشن القادر بالله را دنبال می کرد، سلطان محمود غزنوی بود که همزمان با آغاز خلافت القادر بالله در غزنه به تخت سلطنت نشست و با حساب های سیاسی به این نتیجه رسید که باید در مبارزه میان عباسیان و فاطمیان، جانب عباسیان را نگاه دارد و شدیدا به پیروی از مذهب سنی حنفی تظاهر کند و القادر بالله را امام بشناسد و به تحت الحمایگی مذهبی - سیاسی او مباهات کند
1

·        در اینکه سلطان محمود آنقدرها که تظاهر می کرد، مذهبی نبود، حرفی نیست.

·        (این نظر جوانشیر قابل بحث و تأمل است.
·        دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی به این سادگی ها نیست.
·        هرگز فئودالی نمی توان یافت که نماز بخواند و روزه بگیرد، اگرچه مذهب رکن اساسی ایدئولوژی او ست.
·        در حالیکه توده های مولد و زحمتکش به تکالیف شرعی کم و بیش عمل می کنند.

·        دیالک تیک غریبی در جامعه بشری عمل می کند.

·        رعایا به دلیل نگه داشته شدن در محرومیت فکری و فرهنگی و عوامفریبی سیستماتیک طبقه حاکمه از شعور اجتماعی طبیعی خود بی خبر می مانند و شعور طبقه حاکمه را شعور طبقاتی خود می پندارند.
·        طبقه حاکمه اما شعور اجتماعی خود را بطور اوتوماتیک از وجود اجتماعی خود دارد.
·        کندن پوست فئودالی بمراتب آسانتر از گرفتن ایدئولوژی و شعور طبقاتی او ست.
·        در اینکه سلطان محمودها مذهبی نبوده اند، تردیدی نیست.
·        ولی مذهب ایدئولوژی طبقاتی آنها ست و بدون این ایدئولوژی نه می توانند زندگی کنند و نه می توانند توده های مولد و زحمتکش را تحت استثمار و ستم قرار دهند.  شین میم شین)  

2

·        زندگی او کمترین پیوندی با مواعظ مذهبی اش نداشت.

3

·        اما در این هم تردیدی نیست که مبارزه ایدئولوژیکی با خشن ترین وسایل و جنایت بارترین شیوه ها یکی از ارکان حکومت سلطان محمود بود.

4

·        سلطان محمود می دانست که مردم با او نیستند و جلب نظر مردم با تظاهر مذهبی ساده مقدور نیست.

5

·        او می دانست که اگر بخواهد به سوی مردم آید و نظر مردم را بپذیرد، باید در سیاست روزمره خود، در میزان خراج، در جنگ، در صلح و غیره تغییر اساسی بدهد.
·        ولی آن را با منافع خود ناسازگار می دید.

·        (جوانشیر در این مورد نیز اشتباه می کند.
·        فئودالیسم ـ بر خلاف سرمایه داری ـ سیستم طبقاتی عریانی است.
·        مرزبندی های طبقاتی واضح تر از مناره های مساجد اند.
·        بهره مالکانه و خراج و غیره با زور عریان ستانده می شود.
·        اشراف بنده دار و فئودال انگل ترین طبقات اجتماعی اند و نمی توانند «به سوی مردم بروند.»
·        آنها مردم را اصلا آدم حساب نمی کنند. شین میم شین)   

6

·        از این رو، بهترین ایدئولوژی برای سلطان محمود عبارت بود از مخالفت با آزاداندیشی قرمطیان و سرکوب وحشیانه هر صدای مخالف و ایجاد محیط وحشت.

7

·        از نظر سیاست خارجی نیز سلطان محمود به تعصب تسنن نیاز داشت.

8

·        برای اینکه همسایگان او در غرب شیعی بودند و سلطان محمود زیر پوشش مذهب تسنن بهتر می توانست با آنان مقابله کند و پهنه سلطنت خود را گسترش دهد.

9

·        در این جهانگشایی، خلیفه عباسی متحد بهتری بود تا عزیزمصر.

10

·        در شرق نیز، هندوستان کشور ثروتمندی بود و زیر نام اسلام با حمایت خلیفه آسان ترمی شد، آن را غارت کرد.

11

·        القادر بالله تمام لشکرکشی های سلطان محمود را تأیید می کرد.

12

·        با این حساب های سیاسی و کاملا ناسوتی بود که سلطان محمود حمایت القادر بالله را با میل می پذیرفت و هر صدای مخالفی را به نام این که قرمطی و زندقه و الحادی و غیره است، ددمنشانه سرکوب می کرد.

13

·        سلطان محمود با حدت و شدت تمام، کوشش های خلیفه فاطمی را برای استقرار مناسبات دوستانه با حکومت غزنوی عقیم می گذاشت.
14

·        او برای نشان دادن شدت تنفر خود از خلفای فاطمی، نامه محبت آمیز عزیز مصر را که خطاب به خود او بود، به آتش کشید و سفیر مصر را به سال 403 گردن زد و این کارهای زشت را - که در مناسبات سیاسی آن روز هم بی سابقه و یا لااقل بسیار کم سابقه است - با تظاهر عمدی انجام داد و در تمام قلمرو خویش جار کشید و خبر به بغداد فرستاد.

15

·        در این زمان مخالفت با هرگونه دگراندیشی جزء گسست ناپذیر سیاست سلطان محمود بود که در پیوند تنگاتنگ با القادر بالله اجرا می شد.
16

·        میان سلطان محمود و القادر بالله همکاری «اطلاعاتی» وسیع برقرار بود و القادر بالله به خود حق می داد که در امور داخلی دربار سلطان محمود نیز دخالت کند.

17

·        برای نمونه می توان از سرنوشت حسنک وزیر- یکی از وزرای سلطان سلطان محمود - یاد کرد.
الف
·        حسنک وزیر در سفر به حج ظاهرا مورد استقبال و محبت عزیز مصر واقع شده بود و خبر آن به بغداد رسیده بود. 
ب

·        خلیفه از سلطان محمود مجازات حسنک وزیر را طلب کرد.

ت

·        سلطان محمود به خاطر علاقه و اطمینانی که به حسنک وزیر داشت، از شخص او پشتیبانی می کند، ولی اصل تقاضای خلیفه را مورد تایید قرار می دهد که هر «قرمطی» را باید کشت.

پ
·        به قول بیهقی:
·        «امیر ماضی (سلطان محمود) چنانکه لجوجی و ضمیرت وی بود، یک روز گفت:
·        «من از بهر قدر عباسیان، انگشت در کرده ام، در همه جهان قرمطی می جویم.»   
·        آنچه یافته اند و درست گردد بر دار می کشند.»

18

·        اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری، قدرت آل بویه رو به ضعف گذاشت و در عوض قدرت خلیفه عباسی در بغداد و قدرت سلطان محمود در غزنه افزایش یافت.

19
·        فشار به مخالفین ایدئولوژیکی شدت گرفت.

20

·        القادر بالله در کتابی که به سال 408 در اصول، تألیف کرد، مخالفین و بویژه معتزله را تکفیر نمود.

21

·        این تکفیر چماق بزرگی بود، در دست سلطان محمود که جنایات خود را از زبان خلیفه تطهیر می کرد و زمینه مناسب تری برای تعقیب مخالفین و هم چنین لشکرکشی های غارتگرانه فراهم می آورد.

22

·        در همین سال 408 بود که سلطان محمود خوارزم را تسخیر کرد و عده کثیری از مردم آن سامان را به نام این که قرمطی و رافضی و معتزلی و... اند، کشت.

الف

·        ابوریحان بیرونی را به اسارت گرفت و به دربار خود آورد و ابن سینا از دست او متواری شد.

ب

·        به سال 420 سلطان محمود ری را فتح کرد و در فتح نامه اش که به القادر بالله نوشت، مردم آنجا را رافضی و معتزلی و باطنی و مزدکی نامید.
ت

·        بسیاری را بگرفت، بسیاری را سنگسار کرد، گروهی را بر دار کشید و از منازل اهل ری پنجاه خروار دفتر شیعیان و باطنیان بیرون آورد و در زیر درخت های آویختگان سوزاند.

پ

·        او به این ترتیب به کار سیاسی- نظامی تسخیر ری که به قصد گسترش میدان غارتگری خویش انجام داده بود، جامه مذهبی و مبارزه عقیدتی پوشاند.

ث

·        بر دار کردن مخالفین عقیدتی و سوزاندن پنجاه خروار کتاب فلسفی و دینی در زیر چوبه های دار، نشانه ای است از شدت مبارزه ایدئولوژیکی و جو حاکم که آن روزگار.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر