۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی عمر خیام (17)

عمر خیام 
(427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)
  تحلیلی از شین میم شین

تحلیل رباعی بیست و هشتم
 چون نیست حقیقت و یقین اندر دست
نتوان به امید شک همه عمر نشست 
هان تا ننهیم جام می از کف دست
در بی خبری، مرد چه هشیار و چه مست

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        مادام العمر نمی توان به امید تردید نشست.
·        برای اینکه حقیقت و یقینی وجود ندارد.
·        بهتر است که جام باده را از دست ندهیم.
·        چون فرقی نمی کند که بنی بشر مست باشد و یا هشیار.

1
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست

·        فلسفه روی همرفته بر روی سه   رکن و پایه قرار دارد:
·        فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی به عنوان مثال بر سه رکن و پایه زیر قرار می گیرد که پیوند تنگاتنگ با هم دارند:

الف

·        ماتریالیسم دیالک تیکی که قوانین و قانونمندی های عام کل هستی اعم از طبیعت، جامعه و تفکر را مورد بررسی قرار می دهد.
ب

·        ماتریالیسم تاریخی که قوانین و قانونمندی های عام  جامعه بشری را مورد بررسی قرار می دهد.

ت

·        تئوری شناخت که قانونمندی های شناخت را مورد بررسی قرار می دهد.

2
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست

·        خیام در این حکم، از تئوری شناخت خود پرده بر می دارد.

·        به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟ 
3

·        به این دلیل که هر دو مفهوم «حقیقت» و «یقین» از مفاهیم تئوری شناخت اند.
·        خیام که بلحاظ جهان بینی (فلسفه) طرفدار ماتریالیسم   بوده، در تئوری شناخت منکر حقیقت و یقین است.

·        این اما به چه معنی است؟
4
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست

·        این بدان معنی است که بنی بشر قادر به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی طبیعی و اجتماعی و غیره نیست.
·        خیام بدین طریق منکر اصل «قابل شناسائی بودن جهان» بوده است.
·        بنظر خیام حقیقت احکام و قضایا را نمی توان تعیین کرد.

·        حیرت انگیز است، ولی واقعیت دارد.
·        دانشمند نجوم که تقویم و غیره حتی تدوین می کند و عملا از حقیقت احکام و نظرات خود دفاع می کند، منکر کشف و تعیین حقیقت چیزها، پدیده ها و سیستم ها ست.

5
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست

·        خیام را به این ترتیب می توان از طرفداران اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت) و یا حتی از طرفداران اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) محسوب داشت.
·        بعدها حافظ هم همین موضع خیام را در تئوری شناخت خواهد داشت.

6
نتوان به امید شک همه عمر نشست

·        حالا که حقیقت غیرقابل تعیین است و یقین دور از دسترس بشری است، تنها بدیلی که برای بنی بشر می ماند، شک و تردید نسبت به همه چیز است.

·        اما با شک و تردید که نمی شود، عمر را خود به سر برد.

·        حق با خیام است.
·        چون تردید اسکپتیسیستی، بنی بشر را بکلی فلج می کند و توان انجام کوچکترین کارها را از او سلب می کند.
·        بدون اطمینان و یقین که نمی توان حتی چای درست کرد، چه برسد به کارهای دیگر.

7
هان تا ننهیم جام می از کف دست
در بی خبری، مرد چه هشیار و چه مست

·        تمامی صغری و کبری چیدن های خیام به اینجا ختم می شود که جام باده را از دست ندهیم.
·        به عبارت دیگر، دائم الخمر باشیم.

·        حتما حریفی خواهد پرسید که به چه دلیل؟

8
در بی خبری، مرد چه هشیار و چه مست

·        خیام به این پرسش حریف هم پیشاپیش پاسخ داده است:
·        وقتی بنی بشر قادر به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها نیست و مجبور به سر کردن در شک و تردید مدام است، پس فرقی میان مستی و هشیاری وجود ندارد.
·        بنابرین برای تسکین اعصاب خود و رهائی از عذاب شک و تردید و علافی، چه بهتر که دائم الخمر و مست لایعقل باشیم.

9

·        فقط باید اندکی فانتزی داشت و به جامعه ای اندیشید که پیرو مرام خیام باشد.

·        پس از پیروزی انقلاب اکتبر و مد شدن بلشویسم، «کمونیست ها» در اکثر کشورهای جهان تنها چیزی که از روس ها تقلید کردند، ودکانوشی بود و عملا به جامه عمل پوشاندن به رهنمودهای خیام و بعد حافظ و غیره همت گماشتند.
·        اتفاقا عرق خوری در جوامع بشری نه کردوکاری پسندیده، بلکه نشانه لاابالیگری و مسئولیت ناشناسی بوده و «کمونیست های» دائم الخمر نتیجتا هم آبروی کمونیسم را بردند و هم تیشه بر ریشه اعتبار توده گیر آن فرود آوردند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر