پای منبر استاد محمد علی اسلامی ندوشن
سرچشمه:
(سایت «صدای مردم»، اواخر ماه مه 2009)
دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشَن (۱۳۰۴)
شاعر، منتقد، مترجم و پژوهشگر
مؤلف آثار بیشمار
تحلیل واره ای از شین میم شین
حکم هشتم
این پژوهشگر، حافظ را دیگر شاعری دانست، که تحت تأثیر فردوسی است و دیوان او را یک شاهنامه کوچک و غزلی خواند.
سرچشمه:
(سایت «صدای مردم»، اواخر ماه مه 2009)
دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشَن (۱۳۰۴)
شاعر، منتقد، مترجم و پژوهشگر
مؤلف آثار بیشمار
تحلیل واره ای از شین میم شین
حکم هشتم
این پژوهشگر، حافظ را دیگر شاعری دانست، که تحت تأثیر فردوسی است و دیوان او را یک شاهنامه کوچک و غزلی خواند.
• گزارشگر بی خبر از جهان، مدال درخشان پژوهشگر را به سینه اسلامی ندوشن سنجاق می کند.
• او ظاهرا به معنی پژوهش واقف نیست.
• اظهارات دلبخواهی و بی پایه این و آن را هرگز نمی توان پژوهش نامید!
• اگر شاهنامه، خردنامه است، چگونه می توان خردستیزی لومپن، رند و لاابالی از قماش حافظ را تحت تأثیر حکیم تا مغز استخوان خردگرای طوس نامید و دیوان ایراسیونالیستی، ارتجاعی و آنتی هومانیستی حافظ را شاهنامه کوچک جا زد؟
• پروفسور ظاهرا از فرط گرفتاری در منجلاب فرمالیسم و ظاهرپرستی نه فردوسی را می شناسند و نه سعدی و حافظ و خیام و غیره را.
• بدون شناخت افزار دیالک تیکی نمی توان به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها نایل آمد و درد همین است و پروفسور ندوشن در این میان تنها نیست.
حکم نهم
قدرت، در شعر حافظ در عشق خلاصه می شود و حافظ می خواهد با نیروی عشق، زندگی را شایسته زیست کند.
قدرت، در شعر حافظ در عشق خلاصه می شود و حافظ می خواهد با نیروی عشق، زندگی را شایسته زیست کند.
• عشق در فلسفه سعدی و حافظ، خود مقوله ای است، که باید مورد بررسی مستقل قرار گیرد و در مقالات مختلف نیز مورد تحلیل قرار گرفته است.
• مراجعه کنید به «تمرین تفکر مفهومی»، «خودآموز خوداندیشی» در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
• عشق در شعر حافظ، نه قدرت است و نه منبع قدرت.
• عشق در فلسفه سعدی و حافظ تریاک برای تخدیر توده ها ست.
• حافظ با نیروی عشق زندگی را شایسته زیست نمی کند و نمی تواند هم بکند.
• حافظ عشق کذائی را بهانه ای برای اشاعه نیهلیسم، برای تبلیغ بندگی و وابستگی، برای توجیه بی شرمانه ستم اجتماعی به خدمت می گیرد.
• عشق در فلسفه سعدی و حافظ، عشق به معنی واقعی کلمه نیست.
• مقوله عشق و مفاهیم عاشق و معشوق در فلسفه سعدی و حافظ، ما را دیری به خود مشغول داشته بود.
• سؤال این بود که معشوق مورد نظرات حضرات کیست؟
• چگونه می تواند شاعر زن ستیزی مثل سعدی، هزاران غزل و قصیده در وصف معشوق بسراید و عاشق را به جانبازی و از خود گذشتگی بی چشمداشت در راه عشق فراخواند؟
• چگونه می توان عاشق زن شد، که در فلسفه سعدی همتراز سگ، یعنی اذل موجودات به نظر او، تلقی می شود؟
• حقیقتی که ما به کشفش نایل آمده ایم، حقیقتی تلختر از زهرترین زهرها ست.
• عشقی که سعدی و حافظ تبلیغ می کنند، فقط نام عشق را دارد، همانطور که پروفسور ندوشن، نام پژوهشگر را.
• واژه عشق در فلسفه سعدی و حافظ نام دیگری برای بردگی و وابستگی طبقاتی است.
• این عشق نه عشق به انسان زن، بلکه عشق به ارباب خونخوار ستمگر است.
به نظر سعدی و حافظ، توده مولد و زحمتکش باید عاشق جلاد و ستمگر خویش باشد و فدائی بی چشمداشت و بی توقع او.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر