۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (158)

روشنفکر دینی واقعیت یا ادعا ؟
(روشنفکر دینی هم داریم؟) بخش ۳

خدامراد فولادی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de/?p=27599


1
ابراهیمی

الف
• نگارندۀ محترم جناب فولادی .
• لطفا بفرمایید که در مکتب مارکسیسم که به قول شما اساس اش بر ماتریالیسم و ماده است، مقولۀ ” اخلاق ” را چگونه و با کدام پشتوانه، غیر از متافیزیک و ایدئالیسم می توانید تعریف کنید؟
• مگر اینکه از اساس، اخلاق محل اعراب برای مارکس نداشته بوده باشد ؟

ب

• انتقاد شریعتی از عوارض مدرنیته و تکنولوژی، همان آه و فغان هایی است که سوسیالیست ها و کمونیست ها هر روز در همین مجلۀ هفته سر می دهند.
• و اکثر مظاهر مدرن را با نقد سرمایه داری و مصرف زدگی زیر علامت سؤال برده و نکوهش می کنند.

ت

• جامعۀ ایران با قدمت ۳۵۰۰ ساله اش همیشه مذهبی بوده و هیچ قشر فکری دیگری غیر از مذهبیون قادر نبوده و نیستند که بر اندیشه و فرهنگ و توسعۀ مردم تأثیر بگذارند .

پ

• اگر قدمت یک دین و یا اندیشه سند معتبری برای از دور خارج شدن اش از نظر شما می باشد، پس مارکسیسم نیز از همین حالا ابطال پذیری خودش را به اثبات رسانده .
• چرا ؟
• چون با گذشت زمان، مثلا ۱۴۰۰ سال بعد هیچ اعتباری نخواهد داشت .
• و شما با نقد تان بر بازگشت به خویشتن شریعتی که البته آن را به زعم خود با بازگشت به گذشته و سنت ها یکسان فرض نموده اید، در واقع نظریۀ خودتان را نیز نفی کرده اید .
• یعنی بازگشت به مارکس نیز که حدود ۱۰۰ سال گذشته نیز شامل این عقبگرد می شود .
• با احترام
2
محمود بویر احمدی

• باتوجه به اینکه در این ۳۵۰۰ سال مذهب به بهترین شکل های خود در این جامعه حاکم بوده، آیا می توانید نقطه روشن فرهنگی و علمی در این جامعه پیدا کنید.
• اصولا با حاکمیت مذهب و چهره های روشنفکر دینی در این جامعه ( امثال سلمان فارسی تا جلال آل احمد و رحیم پور ازغدی و تا….) خط مشی این جامعه به کجاست؟
• آیا انحطاط نیست؟

3
عسل
نقل از هاوس

• اگر می شد با انسان ‌های مذهبی‌ بحث منطقی‌ کرد، اصلا انسان مذهبی‌ باقی‌ نمی‌ماند.

4
احمد لالی پور

• این مقاله واقعیتی است که تا کنون کسی شهامت ایراد آن را نداشته است.
• جناب آقای فولادی شما به راحتی با نقد شریعتی و آل احمد کل مذهب را نقد کردید و آن هم به زیباترین شکل.

5
دانشجو

• از نویسندده مقاله به خاطر صداقتش در گشودن مبحث روشنفکری تقلبی دینی که امروزه باب شده بسیارسپاسگزارم

6
میم الف

• فرق دکترشریعتی و دکتر سروش با آیت الله خمینی چیست؟
• اگراین دکترها روشنفکرند، آن آیت الله هم روشنفکربود.
• همه برای یک هدف مبارزه کرده اند:
• اسلام وتشیع .
• رژیم مورد نظرشان هم جمهوری اسلامی است.

7
دانشجو
• من هم با نظر میم الف موافقم.
• اگرعلی شریعتی وعبدالکریم سروش روشنفکر هستند، چرا شیخ فضل الله نوری روشنفکر نباشد.
• مگراو چه از اینها کم داشت؟
• اوهم مثل همه ی روشنفکران دینی خواهان حکومت مشروعه ی اسلامی وحاکمیت الله بود.

8
ناشناس
• لنین در جایی می نویسد:
• آنهایی که مراحل مختلف انواع سوسیالیسم را درک نکرده اند، « فی المثل باید مثل کانگورو در بغل وحش ها و موزه ها گذاشت تا مردم این گونه از جانوران را هم ببینند و بشناسند!»
• به همین سیاق باید گفت :
• آنانکه فرق فی مابین سروش و مفتتح و خمینی را با شریعتی و طالقانی و سید جمال نمی فهمند و همه را در یک ردیف می بینند، باید در معرض پیشنهاد لنین قرار گیرند !

9
میم الف
• جناب بدون نام
• ممکن است رابطه ی سوسیالیسم ومراحل مختلف آن را با واپسگرایی شریعتی و روحانیت شیعه مشخص کنید، بدون آنکه ازاعتبار لنین هزینه کنید؟

10
دانشجو
• میم الف عزیز
• این روزها حسین شریعتمداری کیهان هم برای آنکه ثابت کند ضد امپریالیست است، ازلنین نقل قول می آورد و باچنین لحن و ادبیاتی مارکسیست ها را جانورخطاب می کند.
• اینهم یک روش تواب سازی است.
11
دانش آموز
• جناب م. الف و خدامراد!
• لطفاً بفرمائید بر چه اساسی و به چه مناسبتی شریعتی را با سروش، طالقانی را با مطهری و سید جمال را با مفتح در یک ردیف ارزیابی می کنید و می سنجید و محکوم می کنید و اینکه آیا چنین متدئولوژی و نوع برخوردی به همردیف تلقی کردن ِ مثلاً مارکس با پوپر ، لنین با خمرهای سرخ و رزا لوکزامبورگ با مارگارت تاچر نمی انجامد ؟
• چنین سؤالی البته صرفنظر از این واقعیت مطرح می شود که اساساً نقد ِ خدا مراد بر شریعتی ، از زاویه و منظری ایدئالیستی صورت می گیرد و از همان ضعف و خطایی رنج می برد که نقد فویرباخ بر مذهب و مثلاً ایدئالیسم رنج می بُرد!
• ضمناً با اظهار نظر دیگران چماقدارانه رفتار نکنید و شانتاژ را بر استدلال ترجیح ندهید که ره به جایی نمی برَد !

12
حسن
• با سلام
• روشنفکر یک مفهوم فلسفی است.
• مفاهیم فلسفی را اصولا نباید بدلخواه تعریف و عملا تحریف کرد.
• تعریف مفاهیم فلسفی را باید از دایرة المعارف های فلسفی میم لام به خدمت گرفت و در صورت کاستی توسعه داد، تکمیل کرد و به مثابه شناخت افزاری به خدمت گرفت.
• بی نام نامور در نفی نظرات مدعیان محق است.
• ولی چون خود بسان آنان با گنجینه مفهومی میم لام بیگانه اند، اثبات شان طبق معمول می لنگد.
• اگر کسی نظریات کسی را می خواهد نقد کند، باید یک به یک، حتی مفهوم به مفهوم طرح و نقد کند، یعنی غلط را با درست جایگزین سازد و نظر درست را ضمنا اثبات کند.
• و گرنه حق با بی نام نامور گرامی است:
• خود به همان روز می افتد که شریعتی ها افتاده اند.
• عوام معمولا روشنفکر را با درست اندیش عوضی می گیرند.
• در مفهوم فلسفی روشنفکر، قشر اجتماعی معینی مورد تجرید و انتزاع قرار می گیرد و تبیین می یابد که به کار عمدتا فکری اشتغال دارد و همان طور که از نامش پیدا ست، افرادش به مثابه قشر به طبقات اجتماعی متفاوت و حتی متضاد و آشتی ناپذیر تعلق دارند.
• هم ارانی روشنفکر است، هم مصدق، هم خلیل ملکی روشنفکر است، هم مصطفی رحیمی، هم هولتس روشنفکر است، هم هابرمس.
• مفاهیم را عوام تحت اللفظی معنی می کنند و کار مشکل می شود.
• هم سروش روشنفکر است، هم آل احمد، هم تیزابی و جوانشیر و مهرگان روشنفکر اند و هم شریعتی.
• ولی آنها به طبقات اجتماعی مختلف تعلق دارند.
فاشیسم هم بسان فوندامنتالیسم روشنفکران خود را دارد، از قبیل نیچه، هایدگر، یاسپرس، تا حدودی ماکس وبر.
• روشنفکر که حتما نباید درست باندیشد.
• اقشار اجتماعی را مثلا قشر روشنفکر را نه بنا بر عقاید آنها بلکه بنا بر پایگاه طبقاتی آنها متمایز می سازند.
• از این رو مفاهیمی از قبیل سوسیایلسم اسلامی، روشنفکر دینی و غیره بیشتر سرگیجه آورند تا رهنما.
• البته من هم باید مفهوم روشنفکر را از فرهنگ های فلسفی بخوانم تا یقین حاصل کنم که نظرم درست است و یا باطل.

اگر مفاهیم استاندارد واره نشوند، بنی آدم حرف همدیگر را نخواهد فهمید.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر