زنی از عصر حاضر
به مناسبت 8 مارس، روز جهانی نبرد زنان
پروانه قاسمی
(اول مارس2012)
سرچشمه:
روشنگری
http://www.roshangari.net
• چهره ام خشم زمانهبه مناسبت 8 مارس، روز جهانی نبرد زنان
پروانه قاسمی
(اول مارس2012)
سرچشمه:
روشنگری
http://www.roshangari.net
• سينه ام درد بی کرانه
• کارم ارزانترين کارِ زمانه
• لخت وعورم اين بار اما
• عليه مسجد، کليسا و کنيسه و ...
• در خيابانها می رزمم
• عليه سرمايه و هر چه جهل و خرافه
• کودکانم را می پرورانم با عشق
• گرچه مي دانم در اين جهنم سرمايه
• جز نفرت و تباهی چيزی ندارند
• دستانم خونين اما عاشقانه
• پيکر کودکانم را به دوش می کشم
• سنگينی کارِ خانه و کارخانه
• سنگينی تابوهای فرهنگ تباهی
• می رزمم عليه چرخه جهل و خرافه
• من زنی از عصر حاضر
• در خيابان، خانه و کارخانه
• از برای عشق و آزادی
• عليه دين و سرمايه
1
حسن
• با سلامحسن
• اوتوپی است این، پروانه گرامی و یا واقعیت؟
• شعار است، این و یا شعر؟
• زنی لخت شد و شعار داد:
• «من برهنه ام، بی جسم و بی روحم، تماشایم کنید!»
• طرف هنرپیشه هم تشریف دارد، جایزه هم حتما گرفته!
• با این حال، فکر می کند با درآوردن لباسش از شر جسم و روحش خلاص می شود و شما از مبارزه بر ضد جهل و خرافه دم می زنید!
• دم تان گرم!
2
مهرنوش
• پروانه جان!مهرنوش
• تو در همه اشعارت درد دل ما زنان را با بیانی زیبا و روشن منعکس می کنی.
• البته کسانی که از شعر فقط "شکل" آن را می فهمند، هیچگاه اشعار تو را درک نخواهند کرد.
• این ها نمی دانند که شعر تنها صورت نیست، بلکه بیش از همه و مهمتر از همه محتوا است!
• و این درست در اشعار تو که به نحو بارزی از برتولد برشت شاعر انقلابی آلمانی الهام گرفته، متبلور است!
3
حسن
• مهرنوش گرامیحسن
• شما بیشک آزادید که نسبت به شعر مرادتان به ابراز نظر مثبت برخیزید و هلهله و هورا سر دهید!
• دموکراسی یعنی این که هرکس با کله خود اگر بتواند باندیشد و نظرش را بی مزاحمتی بر زبان راند.
• اما ایکاش از کیسه خلیفه ی پرولتاریا نمی بخشیدید و آبروی برتولت برشت را نمی بردید و اعتبار خود را نیز به دنبال آن.
• این شعر نه بلحاظ فرم ارزش دارد و نه بلحاظ محتوا.
• ولی اینکه شما حداقل در حرف، با دیالک تیک فرم و محتوا آشنائی دارید، ستایش انگیز است.
• شاید شاعر این شعر از چنین بلوغ معرفتی برخوردار نباشند.
• البته عیب نیست.
• آدمی می تواند بر کاستی های معرفتی خویش غالب آید.
• من فقط به دو نمونه ناقابل اشاره می کنم:
الف
لخت وعورم اين بار اما عليه مسجد، کليسا و کنيسه
لخت وعورم اين بار اما عليه مسجد، کليسا و کنيسه
• منظور شاعر محتواگرای شما چیست؟
• این آیا توجیه تئوریکی ـ پوئتیکی عملیات همان خودشیفته کذائی نیست:
• لخت شدن در مقابل دوربین به مثابه وسیله مبارزه بر ضد مسجد و منبر و دین؟
ب
در خيابانها می رزمم عليه سرمايه و هر چه جهل و خرافه
در خيابانها می رزمم عليه سرمايه و هر چه جهل و خرافه
• بازهم برهنه؟
• آن سان که در تلویزیون می بینیم که پاسبان ها را حتی از خنده روده بر می کنند؟
• با زنان لخت انقلابی ـ به قول خودشیفته: بی جسم و بی روح ـ چه می توان کرد؟
شاید راه نوین براندازی سیستم جهانی سرمایه داری همین باشد!
کس چه می داند!
کس چه می داند!
پایان
معنی مبارزه را نمیفهمنداستادگی در برابر هرچه که مرا واندیشه واراده امراانسانیتم ازادیم راه وروش زندگیم را سد کند مبارزه ومقاومت مر ا میطلبد درهر سیستم که باشد انسان با تفکرش انسانست وگرنه ددی بصورت انسان مصوری
پاسخحذفخیلی ممنون از هماندیشی، ناهید عزیز.
پاسخحذفهگل می گفت: مبارزه عقل در پا فراتر نهادن از هر آن چیزی است که فهم چهار دست و پا بدان چسبیده و رها نمی کند!
اکنون می توان گفت:
خوش به حال مردم معاصر با هگل که حداقل به فهم چسبیده بودند.
چون دیری است که دستگاه های عریض و طویل «نظرسازی» (Meinungsbildung) که دهها هزار روشنفکر مزدور در اختیار دارند (از فیلسوف تا روانشناس و روانکاو و غیره) شب و روز نظرپرسی می کنند، نظرها را تجزیه و تحلیل می کنند و برای مردم کره ارض نسخه فکری می پیچند.
دیگر کسی به فهم مورد نظر هگل حتی کمترین نیازی ندارد.
خانه عقل هم که دیری است به آتش مذهب و و خرافه و سکس و فوتبال و مد و غیره از ریشه سوخته و خاکستر شده است.
ظاهرا نیاز بشر به روشنگری بیش از نیاز او به نان شب شده است.
عمرتان دراز باد