سایه
• با سلام
• این بهترین نوشته ای است که من تا کنون از یک اندیشمند ایرانی خوانده ام.
• بدون تعارف.
• دریغ که تاکنون با این سایت آشنائی نداشته ام.
• در ژرفکاوی و ژرف اندیشی نویسنده نمی توان مبالغه کرد.
• دست مریزاد!
• اما نکاتی در مقاله وجود دارند که دلم می خواهد در باره شان باندیشم و نظرم را اعلام کنم.
• نه به قصد خرده گیری و تخریب عزت نویسنده، بل اولا به قصد به محک زدن نظرات خود، ثانیا به نیت برقراری دوستی پایدار.
1
گورکن
البته نظر من این است و نظر تو آن، نظرها با هم متفاوت است و من به نظر تو احترام می گذارم.
گورکن
البته نظر من این است و نظر تو آن، نظرها با هم متفاوت است و من به نظر تو احترام می گذارم.
1
سایه
سایه
• نویسنده محترم در توضیحاتش حق دارد، ولی این حکم ـ بلحاظ محتوا ـ تازگی ندارد.
•
• اگر ما تئوری شناخت سعدی و بویژه حافظ را در نظر گیریم، به ندانمگرائی (آگنوستیسیسم) و رلاتیویسم جدی برخورد می کنیم که امروزه از سوی تئوری شناخت امپریالیستی (فوکویاما) به عنوان گرایش معرفتی نو به خورد مردم داده می شود.
2
گورکن
اکنون بهتر است برای روشن شدن قضیه مختصری راجع به کارکردی از نظام سرمایه داری که "اتمیزاسیون" خوانده می شود چند کلامی حرف بزنیم.
گورکن
اکنون بهتر است برای روشن شدن قضیه مختصری راجع به کارکردی از نظام سرمایه داری که "اتمیزاسیون" خوانده می شود چند کلامی حرف بزنیم.
2
سایه
سایه
• مفهوم «اتمیزاسیون» بی تردید یک مفهوم فیزیکی و یا شیمیائی است.
• در تارنمای دیگری نیز اخیرا دیده ام، ولی نمی دانم که برای توضیح پدیده های اجتماعی مناسب است و یا نه.
• در فیزیک ـ که من اطلاع زیادی از آن ندارم ـ در رآکتورهای آزمایشگاهی مدرن، فلزات و یا مولکول های ارگانیک بمباران نوترونی می شوند، پیوندهای فلزی و مولکولی از هم می گسلند و اتم ها آزاد می گردند.
• اتم و یا رادیکال (در مورد مولکول های ارگانیک) بی تاب مطلق است، با سرعت نور به راه می افتد و هر چه بر سر راه خود ببیند، تجزیه اش می کند تا جفتی بیابد و خود را به سکون دیالک تیکی برساند.
• ما در همین روند، دیالک تیک حرکت و سکون را به بهترین وجهی می توانیم مشاهده کنیم.
• فلسفه امپریالیستی می کوشد که با مفاهیمی از علوم طبیعی به توضیح مسائل جامعه بشری بپردازد و ماتریالیسم تاریخی را از عرصه بدر کند.
• مثال: بیولوژیسم، سوسیال ـ داروینیسم، آنتروپولوژیسم، تئوری جمعیت، تئوری نژاد و غیره
• مراجعه کنید به وبلاگ دایرة المعارف روشنگری
3
گورکن
سرمایه داری انسان ها و جامعه انسانی را از هم متلاشی می سازد.
گورکن
سرمایه داری انسان ها و جامعه انسانی را از هم متلاشی می سازد.
3
سایه
سایه
• نظرات نویسنده محترم درست است.
• اما ایندیویدوئالیسم (فردگرائی) مثل هر پدیده دیگر باید در روند توسعه اش در نظر گرفته شود.
• بورژوازی در نبرد ضد فئودالی خویش ـ بمثابه طبقه ای انقلابی و طرفدار پیشرفت اجتماعی ـ با هومانیسم آغاز به کار می کند و پرچم معنوی انقلاب بورژوائی را غول هائی از قبیل کانت و هگل و هولباخ و فویرباخ و غیره بدوش می کشند.
• انسان مولد در نظام فئودالی بمثابه رعیت با گاو و گاوآهن یکی تلقی می شود.
• فردگرائی بورژوائی برابری فرمال انسان ها را و فردیت آنها را بر پرچم رهائی بخش خویش می نویسد و توده های زحمتکش را از مرحله چیزوارگی به مرحله آدموارگی ـ هر چند فرمال ـ ارتقا می دهد.
• فرمال را نباید با فرمالیته یکی انگاشت.
• این خدمت بورژوازی را نباید دست کم گرفت.
• بر شانه های همین انسان آدمواره است که سوسیالیسم بنا خواهد شد، نه بر شانه های رعایای چیزواره و در بهترین حالت، نوکرواره.
• پس از پیروزی انقلاب اکتبر برای همین ارتقای کیفی زحمتکشان، بلشویک ها سرمایه مادی و معنوی (اعتباری) خارق العاده ای را بکار انداختند.
• ما نباید بورژوازی آغازین را با بورژوازی واپسین و معاصر یکی تلقی کنیم.
• مارکسیسم بر دستاوردهای معنوی بورژوائی (فلسفه هگل و فویرباخ و غیره، اقتصاد کلاسیک بورژوائی انگلیس، سوسیالیسم اوتوپیکی اون، فوریه و غیره) بنا می شود.
4
گورکن
گورکن
سرمایه داری رابطه های انسانی را به سطح کیفی نازلتری تقلیل می دهد و رابطه انسانها را بسوی یک رابطه صرفا تجاری و مبتنی بر کارکرد سود سوق می دهد.
آدمها با هم رابطه برقرار می کنند و جور می شوند تا جایی که معامله شان به هم جوش بخورد یا بتوانند از هم بهره های اقتصادی بکشند.
حتی رفتارهای اجتماعی اولیه انسانی، مثلا مسئله جنسی و عشقی به یک رابطه تجاری تبدیل می شود- حتی اگر طرفین این را به صراحت اقرار نکنند
4
سایه
آدمها با هم رابطه برقرار می کنند و جور می شوند تا جایی که معامله شان به هم جوش بخورد یا بتوانند از هم بهره های اقتصادی بکشند.
حتی رفتارهای اجتماعی اولیه انسانی، مثلا مسئله جنسی و عشقی به یک رابطه تجاری تبدیل می شود- حتی اگر طرفین این را به صراحت اقرار نکنند
4
سایه
• تحلیل نویسنده محترم ستودنی و درست است، ولی این تحلیل اگر از صراحت مارکسیستی ـ لنینیستی نگذرد، می تواند بویژه در جوامع ماقبل سرمایه داری و یا در حال گذار به سرمایه داری، آب به آسیاب ارتجاع فئودالی ـ بنده داری بریزد.
• سرمایه داری را فقط اگر از موضع سوسیالیستی مورد انتقاد قرار دهیم، ترقی طلبانه است و گرنه ارتجاعی می تواند باشد.
• چون همین روابط منحط کاپیتالیستی در مقایسه با روابط بنده داری و فئودالی هزاران گام به جلو است.
• مارکس در مقابل مدافعان فئودالیسم در آلمان عقب مانده آن زمان به دفاع از استثمار کاپیتالیستی حتی برمی خیزد.
5
گورکن
سرمایه داری رابطه انسانها را بسوی یک رابطه صرفا تجاری و مبتنی بر کارکرد سود سوق می دهد.
5
سایه
گورکن
سرمایه داری رابطه انسانها را بسوی یک رابطه صرفا تجاری و مبتنی بر کارکرد سود سوق می دهد.
5
سایه
• آنچه در این تز دوست مان بظاهر مذموم و ناپسند جلوه می کند، بسط و تعمیم بنیادی ترین دیالک تیک طبیعت و جامعه است که به دیالک تیک داد و ستد معروف است.
• همین دیالک تیک موتور همه واکنش های شیمیائی، بیوشیمیائی و اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی و غیره است.
• سعدی ـ نماینده بی بدیل دیالک تیک خودپو در قرون وسطای شرق ـ برای این دیالک تیک حتی در روز محشر و حتی در مورد خدا اعتبار قائل می شود.
• مراجعه کنید به خودآموز خوداندیشی در وبلاگ دایرة المعارف روشنگری
• هر اتمی پس از اتمیزاسیون که ذکرش در بالا گذشت، دیوانه وار با سرعت نور به راه می افتد تا به ازای الکترونی که داده، ستد درخوری (الکترونی) دریافت کند و تا نستاند، آرام و قرار نمی گیرد.
• در همین دیالک تیک بنیادی داد و ستد است که واکنش ها قوام می یابند و توسعه و تکامل و تغییر و تحول تحقق می یابد.
• روند حیاتی جذب و دفع انسان و جانوران و گیاهان، چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد نیست:
• دیالک تیک جذب و دفع ـ در همه انواع آن.
• دیالک تیک جذب اکسیژن و دفع گاز کربنیک، برای مثال، چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد نیست.
• آنچه دوست مان به عنوان رابطه تجاری مبتنی بر سود مذموم می داند و مقبول هم جلوه می کند، موتور تحول هستی است و بر دیالک تیک داد و ستد مبتنی است که در هیچ جامعه ای از بین نمی رود.
• رابطه ای که تحت سیطره دیالک تیک عینی هستی برقرار نشود، فقط می تواند رابطه ای انتزاعی باشد و لاغیر.
• فرق مارکس با سوسیالیست های اوتوپیکی درست در همین جا ست.
• مارکس علمی تر از هر عالم علوم طبیعی است و امپیریست تر از هر امپیریستی است.
• سوسیالیسم مارکس نه در کله و نه بنا بر محصولات کله (رؤیا و اوتوپی)، بلکه براساس قوانین توسعه واقعی و عینی طبیعت و جامعه بنا می شود.
• ارنست بلوخ به یاوه می کوشد تا مارکسیسم را جزو اوتوپی های اجتماعی جا بزند.
• مارکسیسم گذار از اوتوپی به علم است، نفی دیالک تیکی اوتوپی است.
• حتی داد و ستد نابرابری که در بدترین و خشن ترین فرم آن در جامعه برده داری صورت گرفته و می گیرد، یک ضرورت عینی و اجتماعی بوده و است تا نیروهای مولده توسعه یابند و بشر از سیطره قوای طبیعی رهائی بیشتری کسب کند.
• من نمی خواهم روده درازی بکنم.
• بقیه را خواننده باید خود باندیشد و اگر خواست وارد بحث شود.
ادامه دارد
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر