• اهمیت انقلاب فنی ـ در وهله اول ـ در این نیست که آن به یک تحول فنی منجر می شود و یا آن یک مقوله علوم فنی است، بلکه در این است که آن روند کار را به مثابه کل، بمثابه روند اجتماعی بنیادی تحول می بخشد.
II
فرم کاپیتالیستی همکاری (و یا بعدها، فرم مانوفاکتور) به مثابه
انقلاب ماقبل انقلاب صنعتی
فرم کاپیتالیستی همکاری (و یا بعدها، فرم مانوفاکتور) به مثابه
انقلاب ماقبل انقلاب صنعتی
• تأثیرات مشابه و اهمیت مشابهی برای توسعه و تکامل روند کار ـ بمثابه سیستم ـ نوع دیگری از انقلابات دارند.
• مثلا تحولات بنیادی ئی که بر خلاف انقلاب فنی، به عملیات کاری ـ بلحاظ تحقق فنی ـ مربوط نمی شوند.
• یعنی به ابزارهای کار مربوط نمی شوند.
• به عبارت دیگر به نیروی مولده «کاربست تکنولوژیکی علوم طبیعی» (مارکس) مربوط نمی شوند.
• بلکه برعکس آن، به اجزاء و نیروی مولده مهم «ترکیب اجتماعی روند تولید» و یا «عضوبندی اجتماعی کل تولید» (مارکس) مربوط می شوند، از استقلال نسبی برخوردارند و برای روند کار مهم اند.
• مثال تاریخی برای آن عبارت است از فرم کاپیتالیستی همکاری (و یا بعدها، فرم مانوفاکتور) قبل از پیدایش ماشین های کار، که بمثابه انقلابی قبل از انقلاب صنعتی تلقی می شود.
• اینجا نه فقط ساختار و تقسیم کار در نتیجه تأثیرگذاری مشترک کارگران تغییر می یابد، بلکه علاوه بر آن، خصلت و فونکسیون همه وسایل کار منهای ابزار کار، دگرگون می شود، وسایل کاری که «شرایط شیئی روند کار را تشکیل می دهند»:
• به قول مارکس، «به کار گرفتن تعداد بیشماری از کارگران، ضمن ثابت ماندن شیوه کار، به انقلابی در شرایط شیئی روند کار منجر می شود.»
• در این مثال همکاری، اینجا در فرم کاپیتالیستی انحصاری کردن فونکسیون اداره و رهبری بوسیله طبقه استثمارگر حاکم، به انضمام برنامه ریزی و هماهنگ سازی اعمال منفرد هدفمند در روند تکنولوژیکی و انفصال توانائی های روحی و تسلط بر آنها هم در این فونکسیون اداری و هم در رابطه با تهیه تکنیک بکمک علم نیز طبقه بندی اجتماعی مربوطه و مؤسسه بندی (نهادینه سازی) فونکسیون های کاری بنیادی روند کار ـ بمثابه سیستم ـ آشکار می گردد.
• (مؤسسه بندی (نهادینه سازی) چیزی عبارت است از در آوردن آن، تحت فرم معینی که در جامعه برسمیت شناخته می شود. مترجم)
III
انقلاب ترکیبی
انقلاب ترکیبی
• «انقلاب ترکیبی» ـ در مغایرت با انقلاب فنی ـ به معنی انقلاب در ترکیب مبتنی بر تقسیم کار روند کار اجتماعی است.
• این انقلاب می تواند به طریق زیر پدیدار شود:
1
• هم بمثابه فرم سازمان مانوفاکتور، بطور مستقل پدیدار شود، مثلا در مثال همکاری.
2
• و هم بمثابه نتیجه بیواسطه یک انقلاب فنی:
• مثلا گذار به مانوفاکتور مجهز به ماشین کار، ولی فاقد نیروی محرکه فنی
• (مارکس و انگلس 23، 486)
• و یا گذار به کارخانه در پی استفاده از ماشین محرکه.
• (مارکس و انگلس 23، 484، 498)
3
• از سوی دیگر، هر انقلاب فنی ـ مثلا اوتوماتیزاسیون کارخانجات بزرگ ـ حتما نباید فرم کیفیتا جدیدی از ترکیب اجتماعی روند کار بدنبال آورد.
• مراجعه کنید به ماشین، اوتوماسیون و یا اوتوماتیزاسیون، تکنیک و تکنیسیسم
• بنا بر انتزاع مارکسی، روند کار مشخص ـ در مغایرت با روند کار ارزش ساز ـ که کلیه مراحل جامعه به یکسان بر آن مبتنی اند ، در مقابل تنوع فرم های منفرد تاریخا مشخص، ضرورت انقلاب فنی سرتاسری منطبق با آن در توسعه تمام اجتماعی روند کار پدید می آید:
• در هر مرحله توسعه فونکسیونی وسایل معین فنی کار، تکمیل بعدی آن تحت فشار مداوم ضرورت افزایش راندمان کار، تضاد دیالک تیکی جانسختی توسعه می یابد، تضادی که در آن، توسعه وسایل فنی کار در مقابل امکانات فونکسیونی اعضای بدن انسان ـ بمثابه وسایل طبیعی کار که در اثرگذاری مشترک بیواسطه با آنها قرار دارند ـ و در مقابل حد و مرز عضوی ـ طبیعی آنها قرار می گیرند.
• از این رو، واگذار کردن این فونکسیون کاری اعضای بدن انسانی (به انضمام مغز) ـ که بلحاظ فونکسیونی، بطور بیواسطه به سیستم وسایل فنی کار گره خورده است ـ به نوع فونکسیونی جدیدی از وسایل فنی کار ضرورت پیدا می کند.
• این امر ـ در عین حال ـ به معنی استفاده آگاهانه کمی و کیفی از علوم طبیعی و مکانیک (و بعدها منطق، سیبرنتیک، روانشناسی، تئوری شناخت و غیره، مثلا به هنگام ساختن اوتومات ها)، امکانات تحقق نوینی برای این فونکسیون معین کار فراهم خواهد کرد.
• (مارکس و انگلس 57، 404)
• و بدین طریق قدرت انسانی نسبت به طبیعت افزایش خواهد یافت، راندمان روند کار و شرایط توسعه مجموعه سیستم وسایل کار و شرایط توسعه و تکامل خود انسان ها بطور بنیادی وسعت خواهد گرفت.
• بر بنیان تکمیل ابزار ـ آلات، نخست عمل با ابزار ـ آلات، بعد عمل با نیروی محرکه و قوه حرکت و مکانیسم انتقالی آن، بعد کنترل روند (دریافت سیگنال ها و ارسال آنها به جریان کار) و سرانجام، حلاجی اطلاعات ، هدایت و تنظیم بیواسطه روند ماشینی و بالاخره برنامه ریزی مطلوب وظایف تنظیم (بمثابه هدایت انطباقی روند) بطور فنی تحقق می یابد.
• این روند بنا بر دیالک تیک درونی روند کار، نسبت به تراکم فراگیر خود در عرصه های اقتصادی، علمی، اجتماعی و غیره جامعه، روندی بنیادی و آغازین است.
• اما در عین حال، تحت تأثیرات متقابل (برگشتی) فعال عرصه های یاد شده قرار دارد که تعیین کننده فرم های نمودین و شرایط تحقق آن هستند.
• (برای درک دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی باید به این حکم بدقت توجه کنیم.
• روند کار در عرصه های مختلف حیات اجتماعی تراکم می یابد.
• تراکمات یاد شده بر روند مربوطه متقابلا تأثیر می گذارند و در تشکیل فرم های نمودین آن روند، حتی نقش تعیین کننده ایفا می کنند. مترجم )
• در اثر این توسعه، جایگاه و موقعیت انسان های اجتماعا مولد، که بمثابه سوبژکت روند کار عمل می کنند، کاهش نمی یابد، بلکه تعمیق می یابد، سوبژکت روند کار که سودای محو استثمار و اقتصاد مبتنی بر سودجوئی کاپیتالیستی را در سر دارد.
• زیرا سوبژکت روند کار، در این عالی ترین مرحله توسعه مادی، فونکسیون بنیادی خود را همواره کاملتر و بهتر تحقق می بخشد:
• به قول مارکس، «سوبژکت روند کار خواص مکانیکی، فیزیکی و شیمیائی چیزها (یعنی وسایل فنی کار) را به خدمت می گیرد، تا از آنها بمثابه اهرم قدرت برای تأثیرگذاری هدفمند بر چیزهای دیگر استفاده کند.
• بدین طریق، خود چیزهای طبیعی (یعنی قوای طبیعی که در هیئت وسایل فنی «بطور خلاق مصرف می شوند») به اعضای کرد و کاری او بدل می گردند.»
• (مارکس و انگلس 57، 194)
• بنابرین، سیستم وسایل کار که بمثابه تکنیک، بوسیله انسان ها آگاهانه تولید می شود، به خدمت گرفته می شود و تحت تسلط انسانی قرار می گیرد، نه یک وسیله کمکی خارجی، بلکه شیوه وجودی دیرین لیاقت کاری انسان است.
انسان بوسیله این سیستم وسایل کار، خود را ـ بمثابه ارگانیسم ـ از محیط طبیعی پیرامون خویش آزاد می سازد و به توسعه و تحقق حوایج بشری نایل می آید.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر