۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (41)

هماندیشی سایه ای با گورکنی
سرچشمه:
http://www.allmystery.de


نقبی به صورت بندی اجتماعی
گورکن
سرچشمه: ایده نو ـ دنیای نو
http://ideyeno-donyayeno.blogspot.com

سایه

• با سلام

• این بهترین نوشته ای است که من تا کنون از یک اندیشمند ایرانی خوانده ام.
• بدون تعارف.
• دریغ که تاکنون با این سایت آشنائی نداشته ام.

• در ژرفکاوی و ژرف اندیشی نویسنده نمی توان مبالغه کرد.

• دست مریزاد!

• اما نکاتی در مقاله وجود دارند که دلم می خواهد در باره شان باندیشم و نظرم را اعلام کنم.

• نه به قصد خرده گیری و تخریب عزت نویسنده، بل اولا به قصد به محک زدن نظرات خود، ثانیا به نیت برقراری دوستی پایدار.

1
گورکن
البته نظر من این است و نظر تو آن، نظرها با هم متفاوت است و من به نظر تو احترام می گذارم.

1
سایه

• نویسنده محترم در توضیحاتش حق دارد، ولی این حکم ـ بلحاظ محتوا ـ تازگی ندارد.

• اگر ما تئوری شناخت سعدی و بویژه حافظ را در نظر گیریم، به ندانمگرائی (آگنوستیسیسم) و رلاتیویسم جدی برخورد می کنیم که امروزه از سوی تئوری شناخت امپریالیستی (فوکویاما) به عنوان گرایش معرفتی نو به خورد مردم داده می شود.

2
گورکن
اکنون بهتر است برای روشن شدن قضیه مختصری راجع به کارکردی از نظام سرمایه داری که "اتمیزاسیون" خوانده می شود چند کلامی حرف بزنیم.

2
سایه

• مفهوم «اتمیزاسیون» بی تردید یک مفهوم فیزیکی و یا شیمیائی است.
• در تارنمای دیگری نیز اخیرا دیده ام، ولی نمی دانم که برای توضیح پدیده های اجتماعی مناسب است و یا نه.

• در فیزیک ـ که من اطلاع زیادی از آن ندارم ـ در رآکتورهای آزمایشگاهی مدرن، فلزات و یا مولکول های ارگانیک بمباران نوترونی می شوند، پیوندهای فلزی و مولکولی از هم می گسلند و اتم ها آزاد می گردند.

• اتم و یا رادیکال (در مورد مولکول های ارگانیک) بی تاب مطلق است، با سرعت نور به راه می افتد و هر چه بر سر راه خود ببیند، تجزیه اش می کند تا جفتی بیابد و خود را به سکون دیالک تیکی برساند.

• ما در همین روند، دیالک تیک حرکت و سکون را به بهترین وجهی می توانیم مشاهده کنیم.

• فلسفه امپریالیستی می کوشد که با مفاهیمی از علوم طبیعی به توضیح مسائل جامعه بشری بپردازد و ماتریالیسم تاریخی را از عرصه بدر کند.
• مثال: بیولوژیسم، سوسیال ـ داروینیسم، آنتروپولوژیسم، تئوری جمعیت، تئوری نژاد و غیره

• مراجعه کنید به وبلاگ دایرة المعارف روشنگری


3
گورکن
سرمایه داری انسان ها و جامعه انسانی را از هم متلاشی می سازد.

3
سایه

• نظرات نویسنده محترم درست است.
• اما ایندیویدوئالیسم (فردگرائی) مثل هر پدیده دیگر باید در روند توسعه اش در نظر گرفته شود.
• بورژوازی در نبرد ضد فئودالی خویش ـ بمثابه طبقه ای انقلابی و طرفدار پیشرفت اجتماعی ـ با هومانیسم آغاز به کار می کند و پرچم معنوی انقلاب بورژوائی را غول هائی از قبیل کانت و هگل و هولباخ و فویرباخ و غیره بدوش می کشند.
• انسان مولد در نظام فئودالی بمثابه رعیت با گاو و گاوآهن یکی تلقی می شود.

• فردگرائی بورژوائی برابری فرمال انسان ها را و فردیت آنها را بر پرچم رهائی بخش خویش می نویسد و توده های زحمتکش را از مرحله چیزوارگی به مرحله آدموارگی ـ هر چند فرمال ـ ارتقا می دهد.

• فرمال را نباید با فرمالیته یکی انگاشت.


• این خدمت بورژوازی را نباید دست کم گرفت.

• بر شانه های همین انسان آدمواره است که سوسیالیسم بنا خواهد شد، نه بر شانه های رعایای چیزواره و در بهترین حالت، نوکرواره.

• پس از پیروزی انقلاب اکتبر برای همین ارتقای کیفی زحمتکشان، بلشویک ها سرمایه مادی و معنوی (اعتباری) خارق العاده ای را بکار انداختند.

• ما نباید بورژوازی آغازین را با بورژوازی واپسین و معاصر یکی تلقی کنیم.
• مارکسیسم بر دستاوردهای معنوی بورژوائی (فلسفه هگل و فویرباخ و غیره، اقتصاد کلاسیک بورژوائی انگلیس، سوسیالیسم اوتوپیکی اون، فوریه و غیره) بنا می شود.

4
گورکن
سرمایه داری رابطه های انسانی را به سطح کیفی نازلتری تقلیل می دهد و رابطه انسانها را بسوی یک رابطه صرفا تجاری و مبتنی بر کارکرد سود سوق می دهد.
آدمها با هم رابطه برقرار می کنند و جور می شوند تا جایی که معامله شان به هم جوش بخورد یا بتوانند از هم بهره های اقتصادی بکشند.
حتی رفتارهای اجتماعی اولیه انسانی، مثلا مسئله جنسی و عشقی به یک رابطه تجاری تبدیل می شود- حتی اگر طرفین این را به صراحت اقرار نکنند

4
سایه

• تحلیل نویسنده محترم ستودنی و درست است، ولی این تحلیل اگر از صراحت مارکسیستی ـ لنینیستی نگذرد، می تواند بویژه در جوامع ماقبل سرمایه داری و یا در حال گذار به سرمایه داری، آب به آسیاب ارتجاع فئودالی ـ بنده داری بریزد.
• سرمایه داری را فقط اگر از موضع سوسیالیستی مورد انتقاد قرار دهیم، ترقی طلبانه است و گرنه ارتجاعی می تواند باشد.
• چون همین روابط منحط کاپیتالیستی در مقایسه با روابط بنده داری و فئودالی هزاران گام به جلو است.
• مارکس در مقابل مدافعان فئودالیسم در آلمان عقب مانده آن زمان به دفاع از استثمار کاپیتالیستی حتی برمی خیزد.

5
گورکن
سرمایه داری رابطه انسانها را بسوی یک رابطه صرفا تجاری و مبتنی بر کارکرد سود سوق می دهد.

5
سایه

• آنچه در این تز دوست مان بظاهر مذموم و ناپسند جلوه می کند، بسط و تعمیم بنیادی ترین دیالک تیک طبیعت و جامعه است که به دیالک تیک داد و ستد معروف است.
• همین دیالک تیک موتور همه واکنش های شیمیائی، بیوشیمیائی و اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی و غیره است.
• سعدی ـ نماینده بی بدیل دیالک تیک خودپو در قرون وسطای شرق ـ برای این دیالک تیک حتی در روز محشر و حتی در مورد خدا اعتبار قائل می شود.

• مراجعه کنید به خودآموز خوداندیشی در وبلاگ دایرة المعارف روشنگری

• هر اتمی پس از اتمیزاسیون که ذکرش در بالا گذشت، دیوانه وار با سرعت نور به راه می افتد تا به ازای الکترونی که داده، ستد درخوری (الکترونی) دریافت کند و تا نستاند، آرام و قرار نمی گیرد.
• در همین دیالک تیک بنیادی داد و ستد است که واکنش ها قوام می یابند و توسعه و تکامل و تغییر و تحول تحقق می یابد.

• روند حیاتی جذب و دفع انسان و جانوران و گیاهان، چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد نیست:

• دیالک تیک جذب و دفع ـ در همه انواع آن.

• دیالک تیک جذب اکسیژن و دفع گاز کربنیک، برای مثال، چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد نیست.

• آنچه دوست مان به عنوان رابطه تجاری مبتنی بر سود مذموم می داند و مقبول هم جلوه می کند، موتور تحول هستی است و بر دیالک تیک داد و ستد مبتنی است که در هیچ جامعه ای از بین نمی رود.
• رابطه ای که تحت سیطره دیالک تیک عینی هستی برقرار نشود، فقط می تواند رابطه ای انتزاعی باشد و لاغیر.
• فرق مارکس با سوسیالیست های اوتوپیکی درست در همین جا ست.

• مارکس علمی تر از هر عالم علوم طبیعی است و امپیریست تر از هر امپیریستی است.

• سوسیالیسم مارکس نه در کله و نه بنا بر محصولات کله (رؤیا و اوتوپی)، بلکه براساس قوانین توسعه واقعی و عینی طبیعت و جامعه بنا می شود.

• ارنست بلوخ به یاوه می کوشد تا مارکسیسم را جزو اوتوپی های اجتماعی جا بزند.


• مارکسیسم گذار از اوتوپی به علم است، نفی دیالک تیکی اوتوپی است.


• حتی داد و ستد نابرابری که در بدترین و خشن ترین فرم آن در جامعه برده داری صورت گرفته و می گیرد، یک ضرورت عینی و اجتماعی بوده و است تا نیروهای مولده توسعه یابند و بشر از سیطره قوای طبیعی رهائی بیشتری کسب کند.


• من نمی خواهم روده درازی بکنم.

• بقیه را خواننده باید خود باندیشد و اگر خواست وارد بحث شود.

ادامه دارد

ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر