۱۴۰۳ خرداد ۱۲, شنبه

معنای زندگی از دید این و آن (۳۱)

  Bild


تحلیلی

از

شین میم شین

همانطور که ذکرش گذشت،

اشراف برده دار و فئودال و بورژوازی امپریالیستی و انگل های فاشیستی، فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی و ایده ئولوگ های آنان

 نیز به حیات انگلی خود به انحای متنوع زیر چه بسا به طور موقتی و لحظه ای «معنا» می دهند:

۱

از طریق افراط در لهو و لعب و لاابالیگری و بی بندوباری

(عیش و نوش و عشرت و شهوت و زنبارگی و بچه بازی و لواط و جنده بازی و نظربازی و شرابخواری و منقل و وافور و شیره و حشیش و تریاک و هروئین و غیره)

۲

از طریق رهزنی، قتل و غارت همنوعان، استثمار، استعمار، جنگ افروزی، اشغال خاک کشورها و غصب وسایل تولید جامد و جاندار و دارایی زیر زمینی، رو زمینی و دریایی آنها.

۳

از طریق تفنن مبتنی بر مسابقات  فیزیکی، فکری، تحت عناوین مسابقات ورزشی (اسب سواری، شکار، چوگان بازی، پرتاب وزنه، تیراندازی، شمشیربازی، شنا، دو میدانی، پرش، پرتاب نیزه، کشتی گیری، بوکس بازی، فوتبال، تنیس، والی بال، بسکتبال، گاوبازی، رویارویی با درندگان، گلادیاتور ستیزی و الی آخر)، شطرنج و تخته بازی و پاسوربازی  و انواع مختلف قماربازی.

 

در این طریق معنا بخشی کذایی به زندگی انگلی

جنگ

(دیالک تیک حیات و ممات، دیالک تیک برد و باخت، دیالک تیک پیروزی و شکست)

هم تمرین می شود و هم منعکس می شود و هم تبلیغ و ترویج می شود و هم توجیه می شود.

 (طبیعی و عادی و معمولی بودن  کسب می کند.)

بدین طریق توحش طبقاتی (تنازع بقای طبیعی و جنگلی) سوسیالیزه و توده ای می شود.

به جامعه بشری منتقل می شود و توده گیر و توده ربا و توده فریب می شود.

ضمنا

حوایج روانی جانوری به میراث مانده بشر ارضا می شود و به استیل زیست بشری استحاله داده می شود و روان شناسی بشری مانی پولیزه و تحریف طبقاتی می شود.

 

مسابقات به اصطلاح اولمپیک

 به مثابه میراث باقیمانده از آنتیک (جهان باستان کلاسیک)

که

به عنوان تمرین همزیستی صلح آمیز خلق ها به خلایق خر قالب می شوند،

در واقع

 چیزی جز تمرین و تکمیل و توسعه و تکامل فیزیکی و فکری و عملی و نظری فوت و فن جنگ نیستند.

 

اگر کسی واکنش خودپوی (خود به خودی، دیمی) مشتریان مثلا فوتبال را قبل از بازی و پس از بازی بررسی کند،

به شباهت محتوایی و ماهوی مسابقات ورزشی با جنگ و جهاد پی می برد.

توسعه و تکامل ساز و برگ جنگی و تفننی

 در طول تاریخ بشری

دست در دست رفته و می رود.

گلادیاتورها به همان سان گردن همدیگر را زده اند که مسلمانان گردن کفار را.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر