فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی
آلمان
بخش سوم
ادامه
۶۴
· فیشته در دفاع از ژان ژاک روسو در مقابل منتقدین
انقلاب فرانسه که بر اساس چیزهای به طور مثبت موجود و بر اساس چیزهای تاریخی گشته
قضاوت می کردند، می نویسد:
الف
· «علیرغم جار و جنجال شما، چیزی روشن شده است.
· چیزی که شما امکان ناپذیری اش (محال بودنش) را
اثبات می کنید.
ب
· دانش تجربی به شما نشان داده که انجام پیشنهادات
روسو، چندان هم محال نیست.
· همان دانش تجربی که تنها آموزگار شما ست.
پ
· روسوئی که شما رؤیاپرست نامیده اید، با واقعیت
یابی رؤیاهایش در پیش چشمان شما، شما تجربه
گرایان را با احتیاط گمراه می سازد.
· اشتباه روسو هم همین بوده است.
ت
· با شما باید به زبان دیگری دهن به دهن شد.
· به زبانی که زبان روسو نباشد.
ث
· در پیش چشمان شما، روح (فکر) بشری به اتمام عمل
عظیمی (به اتمام انقلاب فرانسه) نایل آمده است.
· من می توانم برای شرمند سازی شما تجربه گرایان، اگر
هنوز نمی دانید و توسط روسو از خواب غفلت بیدار نگشته اید، ضافه کنم، انقلاب بزرگی
پیروز شده است.
· انقلابی که شما اگر شما لیاقت درک ایده آن را می
داشتید، آن را محال تر از هر محالی می پنداشتید.
· انقلابی که خود میزان و معیار خود بوده است.
· (آفتاب آمد دلیل آفتاب.)
· (فیشته، «مجموعه آثار»، جلد ۶، ص ۷۱)
۶۵
· هگل در امپیریسم، نه فقط ماهیت بازتاب نیافته
فهم را می بیند که انسان را از خیزش بر ضد وضع موجود عاجز می سازد، بلکه در آن،
«آموزه انقیاد (ناآزادی)» را می بیند:
الف
· «اکنون، این محسوس، برای امپیریسم چیزی است که
موجود (داده شده، مقرر شده) است و موجود باقی خواهد ماند.
· از این رو، امپیریسم آموزه انقیاد (ناآزادی،
بندگی) است.
ب
· برای اینکه آزادی بدان معنی است که من، چیز
دیگری جز خودم، مطلقا بر ضد خودم نداشته باشم.
· بلکه وابسته به محتوای خویشتن خویش باشم.
پ
· در این موضعگیری (امپیریستی)، خرد و ناخرد، فقط
چیزهای سوبژکتیوی اند.
ت
· این بدان معنی است که ما به وضع موجود به همان
سان که است، رضا داده ایم و حق نداریم، در زمینه انطباق آن با خرد (بخردانه بودنش)
بپرسیم.»
· (هگل، «آثار منتشر شده توسط محفل دوستان هگل»،
جلد ۶، ص ۸۳)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر