۱۳۹۸ آبان ۹, پنجشنبه

نئوتومیسم (۴)

 
 پروفسور دکتر هاینتس پپرله
برگردان
 شین میم شین
  

۴۵
·      مسئله مرکزی چنین فلسفه ای عبارت است از تلاش برای اثبات وجود خدا با خصلت شخصی که دارای مشخصاتی از قبیل «روح»، «دانش بی انتها»، «خیرخواهی بی انتها»، «حیات بی نقص و کامل» و امثالهم باشد.

۴۶
·      چنین خدائی خالق جهان باید باشد و به عبارت دقیقتر جهان مخلوق دلبخواه خدا.

۴۷
·      جهان باید به طور  سلسله مراتبی ساخته شده باشد، یعنی عرصه های منفرد آن از لحاظ «مضمونی» به طور  تئولوژیکی نسبت به خدا تنظیم شده باشند.

۴۸
·      نازلترین مرحله در این هیرارشی (سلسله مراتب)، طبیعت عرصه غیرآلی (معدنی) باید باشد و مرحله بالاتر را باید عرصه آلی تشکیل دهد که به گیاهان، حیوانات و انسان طبقه بندی شده است.

۴۹
·      اثبات تئوریکی طبقه بندی سلسله مراتبی جهان بطرق زیر انجام می گیرد:

الف
·      به کمک  قیاس (آنالوژی) وجود
·      (هرآنچه که هست، وجود دارد و به وسیله  وجود، وجود دارد، اما با «محتوای وجودی» متفاوت)

ب
·      به کمک  آموزه بالقوه ـ بالفعل که قیاس وجود را به طرز پویا مطرح می سازد، واقعیت را به وجود بالقوه و بالفعل تقسیم بندی می کند و هرگذاری را گذار به «محتوای وجودی» همیشه بزرگتر نمودار می سازد.

۵۰
·      آماج این آموزه های (تعالیم) اساسی متافیزیک تومیستی این است که  واقعیت را در کلیه مظاهرش به مثابه   سهیم شدن (اشتراک) در «وجود لایتناهی» الهی نمودار سازد.
·      این نتیجه نهائی را از آن بگیرد که موجودی باید باشد که «وجود بی غل و غش لایتناهی» است.
·      خدائی باید باشد به مثابه   بالفعل محض.  

۵۱
·      دلایل اثبات نئوتومیستی وجود خدا، هرکدام به مثابه   تاجی بر سر متافیزیک آن فقط پیاده کردن گوناگون این دو آموزه اصلی اند و آندو را پیش شرط قرار می دهند.

۵۲
·      طبیعتفلسفه  و یا متافیزیک خاص نئوتومیسم عبارت است از هیله مورفیسم  قاطعانه اجرا شده، که بنا بر آن هر موجود مادی ترکیبی است از ماده و فرم.

۵۳
·      فرم، تعین اصلی و عملی ماده است.

۵۴
·      فرم اصل هیئت بخش چیزها ست.

۵۵
·      رفتار فرم نسبت به ماده با رفتار بالفعل نسبت به بالقوه همانند است.

·      (این را نئوتومیسم از فلسفه ارسطو گرفته است. مترجم)

۵۶
·      اهمیت جهان بینانه این تعلیمات عهد عتیق (که امروزه حتی در خود محافل نئوتومیستی مورد اختلاف نظر شدیدی است) برای نئوتومیست ها در این است که به کمک  آن می توانند وجود فرم های برای خود موجود (ملائکه) را و روح را به مثابه   اصل فرمبخش انسان، به مثابه   چیزی که قسما وجود ذاتی دارد و ضمنا می تواند برای خود موجود باشد، تعلیم دهند و به کمک  منطق صوری اثبات کنند.

۵۹
·      نئوتومیسم به این نظریه که بطلانش را توسعه علوم دیری است که اثبات کرده است، پای بند می ماند تا بتواند به اثبات و توجیه تئوریکی (یعنی عقلی به معنای نئوتومیستی اش) دگم های مربوط به وجود ملائکه و بی مرگی روح نایل آید.

۶۰
·      تئوری شناخت نئوتومیسم (که اغلب فصلی از متافیزیک تلقی می شود) برخلاف آموزه های معرفتی ایدئالیستی ـ ذهنی می آموزد که شناخت یعنی ادراک، یعنی «تصویرسازی» از واقعیت.
۶۱
·      واقعیت مستقل از شعور وجود دارد و به واسطه حواس به درستی منعکس می شود.

۶۲
·      حواس به وسیله  ادراکات به درک حسی ـ مشخص نایل می آیند.
·      در حالیکه فهم با استفاده از تصاویر ادراکی به کمک  انتزاع به کشف ماهیت نایل می آید. 

۶۳
·      در تدوین این اندیشه ها گروهی از نئوتومیست ها بارها به درستی و با درایت منطقی، ایراد ایدئالیسم ذهنی را رد می کنند و به توسعه آموزه معرفتی به معنای تصویرتئوری دست می زنند که بنا بر آن «هر شئی درونی ـ ارگانیکی در درون ... تصویری است از شیئی برونی»  و «مفهوم .. در ماهیت کلی اش عبارت است از تصویر طبیعی از چیزی»
·       (ج. گردت)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر