۱۳۹۸ مهر ۱۳, شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۳۱)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
زنانی که برای ورود به استادیوم فوتبال خود را جر می دهند در بهترنن حالت نه زن، بلکه زباله اند.
جمهوری جنون و جنایت و جندگی و جاکشی اسلامی هم همین را می خواهد.
چه گارانتی وجود دارد، که یکی از دوستانت - تخیلی نیست (نباشد)؟
حمایت سلیمان

۱
معیار صحت و حقیقت تصورات و نظرات پراتیک است
مشد حمایت سلیمان

۲
این معیار عینی و علمی مطمئن
را
خواجه شیراز
۷۰۰ سال قبل از مارکس
کشف و اعلام کرده است:

خوش بود گر محک تجربه آید
به
میان

تا
سیه روی شود
هر که سلیمان باشد
 
گذشته‌ها هیچ گاه نمی‌گذرند و تنها آنهایی که در وسوسه ساختن جهنمی جدید از فاجعه هستند
 از شما می‌خواهند که رابطه‌تان را با گذشته قطع کنید.

والتر بنیامین

۱
بدبختی مش والتر بن یا مین
طرز «تفکر» مذهبی و متافیزیکی او ست.

۲
از قضا
قضیه درست برعکس است
و
یا
دقیقا همین نیست که والتر بن یا مین
ادعا می کند.

۳
هدف و آماج فئودالیسم و نیچه ئیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم
تجلیل ماضی و حتی احیای ماضی و برگشت به ماضی بوده و است.

۴
فاشیسم آأمان
در صد بازتولید
گاوهایی بوده که نسل شان برافتاده بود.

۵
گورینگ
معاون هیتلر
شیفته سینه چاک حیوانات ماضی بوده است.

۶
کسی از جبهه ارتجاع
مخالف رابطه با ماضی نبوده و نیست.

۷
اجامر
مخالف تحلیل دیالک تیکی ماضی اند.

۸
مخالف درس آموزی از ماضی اند.

۹
چرا و به چه دلیل؟

۱۰
به این دلیل
که
بدون نقد دیالک تیکی ماضی
بشریت
مجبور می شود که
در مضارع مدام
زندگی کند.

۱۱
یعنی
آینده (مستقبل) نداشته باشد

۱۲
چون
بدون نقد دیالک تیکی ماضی
نمی توان
طرح دیگری برای آینده ریخت.

۱۳
چون
مضارع
پل گذار از ماضی به مستقبل است.

۱۴
اما در جواب به مشد حسن

خدا ادم را خر بکند و کور نکند.
قبل از پوتین و چارق و چکمه و چماق
اربابان امپریالیستی سلام زاده ها و اذناب عثمانی و عرعری شان
سوریه را به خاک و خون کشیده اند.
 
ویرایش:
فرصت الدوله شیرازی

من
نه
پیرِ سال و ماهم،
گر سپید ام (اگر سپید مرا)، موی، بینی
حسرتِ زلف سیاهی،
در جوانی
کرده پیر ام (مرا پیر کرده است)

معنی تحت اللفظی:
سپیدی موی من
به دلیل سن و سال زیادم (پیری ام) نیست.
در ایام جوانی
حسرت دیدن روی سیاهگیسویی را در دل داشته ام
و
نتیجتا پیر شده ام.
پیری زودرس.

۱
راوی این بیت شعر
عاشق سیاهگیسویی بوده و ناکام مانده است.

۲
از درد محرومیت از دیدن معشوق
شکسته و پیر و زمینگیر شده است.

۳
عشق
در مورد راوی شعر 
(و نه فقط در مورد او)
نقش مخرب به عهده داشته است.

۴
عشق به این و ان
همیشه
همین است:
مخرب جسم و روح و روان و عقل آدمیان است

۵
طرفه این است که همین عشق مخرب
توسط ۹۹ در صد شعرا
ایدئالیزه شده است
(مورد تجلیل اغراق امیز و خردستیز قرار گرفته است):

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
 
ویرایش:

دوستی‌ پرسید:
وضعیت ایران رو چگونه میبینی‌؟

گفتم:
آب مدت ها ست که از سر ایران گذشته و در حال حاضر
فقط میتوان بر سر یک وجب و یا چند متر بودن آب اظهار نظر کرد
البته آبی هم که وجود ندارد
چند وجب و یا چند متر خاک

همه هم برای همدیگر قرص ولشکن (روانگردانان نوین) تجویز میکنند
البته مجاز برای خودیها ست ولی در بازار سیاه هم گیر می آید

"رجال سیاسی" ما فعلا درگیر این هستند
که
سکینه کی به مرخصی رفت
رقیه کی و چرا دستگیر شد

آیا فاطی بالاخره تُنبانش را یواشکی درآورد و ساپورت پوشید؟

آیا آزیتا کلاس اپیلاسیونشو رفت؟

آیا قر چرخنده هاشن طبق مد روزه؟

آیا پاراسیتا سلفیش به دست ننه من غریبا رسید؟

یکی میمرد زدرد بینوایی
یکی میگفت
خانوم زردک میخواهی؟

مش شهرام

۱
علل و دلایل این وضعیت کدامند؟

۲
فقط طویله جماران چنین است و یا طویله جهان؟
 
مسیح سید علی نجات
را
سخن از خویشتن و خویش است و بس

مابقی بهانه اند

چنین است رسم سرای درشت
مسیحان
ببندند
پالان به پشت
 
ویرایش:
نرگس صرافیان طوفان

گم گشته ام به شوق (ز شوق؟)
که پیدا کنی مرا
دیوانه گشته ام ، که مداوا کنی مرا

دیری است کنجِ خلوتِ غم ها نشسته ام
شاید ز چشم های غم ، امحا کنی مرا

پوشانده ام تمامِ خودم را زِ عالمی
با این خیالِ خوش ، که تماشا کنی مرا

هرگز نبوده شورِ کسی جز تو در سرم
جانا چه می شود که تمنا کنی مرا ؟

من قطره ام ، تو برکه، نه، دریاچه ی منی
نزدیک تر بیا ، که غرقه ی دریا کنی مرا
(دریاچه نمی تواند تو را غرقه دریا کند.
دریاچه به دریا راه ندارد.)

خورشیدِ من، بدون تو سرد است زندگی
من شب شدم ، بتاب ، که فردا کنی مرا
(ضد شب روز است و نه فردا.
مثال:
بازآ بسان روز، دلاارا کنی مرا)

دیگر مرا نشانی از احساس و شور نیست
آماده ام ، که باز ، تو شیدا کنی مرا

من بی بهانه "بودم" و من را ندیدی و
گم گشته ام به شوق ، که پیدا کنی مرا
(این بیت شعر معیوب است.
چون
«و»
در اخر مصراع
فقط در مورد تصانیف مجاز است.)

پایان

۱
این شعر
نرگس
خیلی زیبا ست
و
معاصر نیست.

۲
شعری سنتی
و
قرون وسطایی است.

۳
این شعر نرگس
ضمنا
به لحاظ فکری و اتیکی (اخلاقی) و استه تیکی مخرب است.

۴
راوی این شعر
زباله است
و
منتظر ظهور منجی موعود است تا او را از زباله وارگی نجات دهد و زر و زیور کند.

۵
این شعر نرگس
تبلیغ وابستگی
کنیزی
نوکری
بندگی
است.

۶
شعری ارتجاعی است.

۷
این شعر نرگس
زهری ایده ئولوژیکی در جام زیبای شعر است.
 
کس دل به اختیار به مهرت نمی دهد
دامی نهاده‌ای که گرفتار می کنی
سعدی

معنی تحت اللفظی:
کسی آزادانه و آگاهانه
در دام عشق کسی گرفتار نمی شود.

۱
بی اعتنا به تعریف شیخ شیراز از مقوله عشق
قضیه واقعا از این قرار است:
عشق امری خودپو و جبری است

۲
کسی را می بینی و در دایره جاذبه اش گرفتار می مانی.

۳
این عشق خودپو و یا خود به خودی
توسط عوامل مختلف طبیعی و غریزی و ژنه تیکی و اتیکی و استه تیکی و ملی و طبقاتی و عقلی و غیره
مشروط می شود.

۴
دست کسی نیست.

۵
عشقی که حساب شده باشد
تجارت است و نه عشق

۶
عشق به همین دلیل
همیشه یکطرفه می ماند و محکوم به شکست است

۷
عشق دو طرفه یک در یک میلیون شاید یافت شود

۸
برشت توصیه می کند:
عشق
را
به دوستی تبدیل کنید تا به درد تان بخورد.

۹
دوستی رابطه دو طرفه است.

حافظ
 
سحرگه رهروی در سرزمینی
همی‌گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
که در شیشه برآرد (بماند) اربعینی

خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی

مروت گر چه نامی بی‌نشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی

ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

نمی‌بینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی

درون‌ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی

گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی

اگر چه رسم خوبان تندخوییست
چه باشد گر بسازد با غمینی

ره میخانه بنما تا بپرسم
مآل خویش را از پیش بینی

نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی

عمر این گونه دروغ ها
کوتاهتر از اه است.

۱
من عاشقم به آنچه (آنکه) رونده است.
حدس بزنید از کدام نویسنده است

خوب
مش مسح سید علی نجات
این به چه معنی است؟

۱
این بدان معنی است
که
زنان
در
طویله جماران
به
جان همدیگر افتاده اند.

۲
یعنی
جنگ درونجنسیتی
شعله ور است.

۳
جنگ میان زنان طرفدار پمپی نو و طرفدار پمپی کهنه

۴
این بدان معنی است که طبقه حاکمه
پرولتاریای زن
را
نخست به زباله
تبدیل کرده
بعد
به جان همدیگر انداخته است.

۵
جنگ زن بر ضد زن
جنگ زباله بر ضد زباله

۶
این بدان معنی است که
زنان
در
طویله جماران
پرولتریت زدایی
و
آدمیت زدایی
شده اند

۷
نتیجه منطقی پرولتریت زدایی
و
آدمیت زدایی زنان
همین است:
یا کاسه لیسی در مطبخ پمپی نو
و
یا
چاپلوسی به اجامر پمپی کهنه

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر