۱۳۹۸ مهر ۱۳, شنبه

ايرج ميرزا از دیدی دیگر (۱)


تحلیلی
از
میمحا نجار
 
ايرج ميرزا
شاهزاده جلال الملک، 
از 
نوادگان فتحعلی شاه
  در تبريز زاده شد. 
در دوران کودکی و نوجواني، زير نظر پدر و آموزگار سرخانه،
 زبان و ادبيات فارسی و مقدمات زبان عربی و فرانسه 
را 
آموخت 

  پس از انقلاب مشروطيت، 
دربار مظفرالدين شاه 
را 
ترک کرد
 و 
به 
خدمت دولت
 درآمد. 
  معاصر
با
 اديب نيشابوري، دهخدا، بهار، عارف قزوينی و مرزاده عشقی 
  
زن گرفتم
 شدم 
ای دوست
 به 
دام زن
 اسیر
من گرفتم تو نگیر

چه اسیری 
که
 ز دنیا 
شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز به خیر

زن 
مرا کرده میان قفس خانه 
اسیر
من گرفتم تو نگیر

یاد آن روز که آزاد ز غم ها بودم
تک و تنها بودم

زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر
من گرفتم تو نگیر

بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان

خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر
من گرفتم تو نگیر

ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم

زن مگیر 
 ار نه شود خوابگهت لای حصیر
من گرفتم تو نگیر

بنده
 زن دارم
 و 
محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم
چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر
من گرفتم تو نگیر

من از آن روز که شوهر شده ام 
خر شده ام
خر همسر شده ام
می دهد یونجه به من جای پنیر
من گرفتم تو نگیر

پایان
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر