۱۳۹۳ خرداد ۳۰, جمعه

سیری در حماسه داد (96)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین

 فصل هشتم
جنگ و صلح در شاهنامه

بخش اول
جنگ های مبتنی بر داد و بیداد
 ادامه

1
·        در جنگ بزرگ ایران و توران نیز هر بار که ایرانیان بر حق اند و جنگ خصلت عادلانه دارد، فردوسی آرزومند پیروزی آنها ست.
·        اما هر بار که جنگ حصلت ظالمانه دارد،  فردوسی جانبدار طرف مقابل است.

2
·        لشکر ایران که به سپهسالاری طوس برای خونخواهی سیاوش می رود، راه کج می کند و به محلی می رسد که فرود ـ پسر سیاوش ـ فرماندهی بخشی از تورانیان را دارد.
·        فرود مایل به جنگ با ایرانیان نیست.
·        اما طوس زور می گوید.
·        می جنگد و فرود را می کشد و دژ او را به آتش می کشد.

3
·        مکافات این جنگ مبتنی بر بیداد، بلافاصله بر سر ایرانیان می آید.
·        سپاه توران می ریزد و بر ایرانیان شکست سختی وارد می آورد.
·        فردوسی شکست ایرانیان را با زیبائی فوق العاده ای توصیف می کند:

دریـده درفـش و نگونسار کوس
رخ زنــدگان، تیـره چون آبـنوس

آبنوس 
چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین و گرانبها ست،
از درختی به همین نام

ســپهبـد نگه کرد و گـردان ندید
ز لشــکر دلـیـران و مـردان ندید

همه رزمگه سـر بـه سر کـشته بود
تنان شان به خون اندر آغشته بود

پسر بی پدر شــد، پدر بی پسـر
همـه لشــکر گشـن (انبوه)  زیــر و زبـر

به بیچـارگی روی بـر گاشــتـنـد
ســرا پــرده و خیــمه بگذاشـتنـد

نه کـوس و نه لشکر، نه بار و بنه
همــه مـیــره و خســتـه و مـیـمنــه
...

نه تاج و نه تخت و نه پرده سرا
نه اسب و نه مردان جنگی بپای

4
·        فردوسی علت این شکست را مسکوت نمی گذارد و از زبان پیران می گوید:

چنـین گـفت پیــران بــر هام گـرد
که این جنگ را خرد نتوان شـمرد

شما را بد این پیشدستی به جنگ
ندیدیــم با طـوس رأی و درنــــگ

به مرز اندر آمد چو گرک سـترگ
همی کشت بی باک خرد و بزرگ

چه مایه بکـشت و چه مایه ببـــرد
بد و نیک این مرز، یکــسان شـمرد

5
·        بزرگان و پهلوانان خردمند و شاهان دادگر می دانند که جنگ مبتنی بر بیداد نمی تواند به پیروزی انجامد.

6
·        پولادوند در جنگ با رستم به یاد «گفته های کهن» می افتد.

که هـر کاو به بیــداد جـوید نبرد
جگر خســته باز آید و روی زرد

گر از دشمنت بد رسد، گر ز دوست
بد و نیـک را «داد» دادن نکوســت

7
·        بزرگان و پهلوانان خردمند و شاهان دادگر به همین دلیل، به جنگ مبتنی بر بیداد دست نمی یازند.

8
·        علاوه بر این و مهمتر از این، آنها – و در واقع خود فردوسی- آنقدر بزرگوارند که نمی خواهند که در جنگ مبتنی بر بیداد پیروز باشند.

9
·        آنها از خدا می خواهند که اگر کارشان مبتنی بر بیداد باشد، شکست خورند.
·        کیخسرو در جنگ با افراسیاب لحظات دشواری را از سر می گذراند.
·        چرخش جنگ به سود تورانیان است.
·        کیخسرو به خداپناه می برد:

چو کیخسرو آن پیچش جنگ دید
جهان بر دل خویشــتن تنــگ دید

بیـامــد به یکــسو ز پشـت ســپاه
به پیــش خــداوند شــد دادخــواه

که ای بـرتـر از دانـــش پارســا
جهـاندار و بر هـر کـسی پادشــا

اگــر نیســـتم مــن، ســــتمیافتــه
چو آهـن به کــوره درون، تافـتـه

نخواهم که پیروز باشم به جنگ
نه بر دادگــر بر کنــم جای، تنگ

10
·        زیبائی تبیینی و ژرفای معنوی این شعر فوق العاده است.
·         بیدادگر نباید پیروز شود و جای دادگر را بگیرد.

11
·         کیخسرو در همین جنگ بار دیگر نیز در همین وضع دشوار قرار می گیرد و بار دیگر همین اندیشه را نمایندگی می کند:

ز لشــکر بشـــد تـا به جــای نمــاز
ابا کـــردگار جهــان، گــفـت راز

همی گفت:
«کام و بلنـدی ز تو ست
به هرسخـتـی ئی یارمنــدی ز تو ست

اگـــر داد بـیـنی، هـمی رأی مــن
مگـردان از این جـایگـه، پـای مـن

نگون کن سر جادوان را ز تخت
مرا دار شـاداندل و نیکبخت

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر