۱۳۹۳ خرداد ۲۴, شنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (48)

عکس کیانوری و دکتریزدی در زندان قصر
امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
 تحلیل واره ای از
شین میم شین
  
ابتهاج در عین حال با بیان اینکه «کیانوری آدم باسوادی بود»، 
می‌گوید:
«ببینید، حتی طبری که خیلی باسواد بود، همیشه به کیانوری احترام می ‌گذاشت.
کیانوری دانش عمیقی داشت.»

·        شیاد برای صید ماهی مطلوب خود از آب گل آلود، اسامی تک تک 124 هزار پیامبر را خط می زند و یک راست به سراغ حضرت جرجیس می رود.
·        او برای تعیین سطح سواد کیانوری، دست به دامن شاعری می شود.
·        ترفند بدی نیست.
·        ولی چرا از اینهمه فقیه و فیلسوف و نویسنده و صاحبنظر، قرعه قضاوت به نام شاعر افتاده است؟

1
ابتهاج:
«کیانوری آدم باسوادی بود»،

·        پاسخ پرسش بالا در همین پاسخ شاعر است و شیاد به تجربه می داند که ماهی مفید و مطلوب را کجا باید بجوید.
·        بنظر شاعر، کیانوری آدم باسوادی بوده است.
·        کاش شیاد از شاعر می پرسید که منظور شعرا از مفهوم «باسواد» چیست.
·        اگر منظور شاعر میزان تحصیلات دانشگاهی و غیره باشد، ذکر این نکته شق القمر که نیست.
·        هر کسی می تواند نظری به ویکی پیدیا بیندازد و با بیوگرافی کیانوری آشنا شود:


نورالدین کیانوری (  ۱۲۹۴-۱۳۷۸)  
او تحصیلات خود را در ایران و آلمان انجام داده بود
 و از دانشکده فنی آخن آلمان  در رشته راه و ساختمان دکترا گرفته بود.
در پلنوم 16 ک. م. حزب در اسفند ۱۳۵۷
 به عنوان دبیر اول حزب انتخاب شد و تا ۱۶ بهمن سال ۱۳۶۱ که بازداشت شد، دبیر اول این حزب بود.
  وی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ به ایران بازگشت و به عنوان دبیر اول کمیته مرکزی حزب، نقش مهمی در حزب ایفا می ‌کرد.
سیاست‌ مبتنی بر حمایت و پشتیبانی گاه یکجانبه از خمینی و «خط امام» به رهبری وی صورت گرفت.
در بهمن ۱۳۶۱ بیش از ۵۰ نفر از اعضای رهبری و کادرهای فعال آن از جمله نورالدین کیانوری و همسرش مریم فیروز،
به اتهام «جاسوسی» دستگیر و به زیر شکنجه برده شدند.
 وی در زندان به اتهام «تدارک کودتای مسلحانه برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی» متهم شد.
 نهایتاً در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۲ در حمله دوم نیروهای امنیتی ایران به بقیه رهبران، کادرها و اعضای حزب بیش از ۱۰۵۰۰ نفر از اعضای حزب توده ایران و رهبری و کادرهای فعال آن دستگیر شدند.
در اعترافات تلویزونی، کیانوری تکیده و درهم شکسته، اظهار داشت که
«حزب توده از آغاز تأسیس در ۱۳۲۰ تا به حال، ابزاری برای جاسوسی و خیانت بوده ‌است.» 

·        معلوم نیست که چرا شیاد در زمینه سواد کیانوری به تأیید نظر شاعر نیاز دارد.

2
ابتهاج در عین حال با بیان اینکه «کیانوری آدم باسوادی بود»،
می‌گوید:
«ببینید!
حتی طبری که خیلی باسواد بود همیشه به کیانوری احترام می ‌گذاشت.
کیانوری دانش عمیقی داشت.»

·        منظور شاعر از مفهوم «باسواد» احتمالا نه سواد مدرسی و دانشگاهی، بلکه چیز دیگری است.
·        ما که قصد گمان ورزی و غیبگوئی نداریم.
·        شیوه استدلال شاعر اما هم شاعرانه است و هم تماشائی است:
·        شاعر برای اثبات باسوادی کیانوری به استدلال ماقبل اسکولاستیکی عجیب و غریبی دست می زند:

ابتهاج می ‌گوید:
«ببینید، حتی طبری که خیلی باسواد بود
همیشه به کیانوری احترام می ‌گذاشت.
کیانوری دانش عمیقی داشت.»

·        مشکل یکی بود، حالا شد، دو تا.
·        شاعر برای اثبات باسوادی کیانوری، احسان طبری را خیلی باسواد جا می زند، تا از احترام احسان طبری به کیانوری نتیجه بگیرد که کیانوری علامه دهر بوده است.

·        این شیوه عمل شاعر اما به چه معنی است؟

3

·        این شیوه عمل شاعر ماهیتا کپیه ی همان شیوه عمل شیاد است:
·        شاعر هم از 124 هزار پیامبر سراغ حضرت جرجیس می رود.

·        چون احسان طبری تجسم مطلق رأفت و مهربانی و هومانیسم بود و به احتمال قوی به شکنجه گران لات و لومپن و دریده و بی همه چیز خود نیز احترام می گذاشت.

·        اگر احترام گذاشتن طبری به کسی، معیار باسوادی او باشد، پس کشور عه هورا نه جهنم جهل و جنون و لات و لومپن، بلکه بهشت برین فهم و فراست و شناخت و شعور است.

4
ابتهاج می ‌گوید:
«ببینید، حتی طبری که خیلی باسواد بود
همیشه به کیانوری احترام می ‌گذاشت.
کیانوری دانش عمیقی داشت.»

·        «دلایل قوی و معنوی» که سعدی طلب می کرد، اکنون از سوی شاعر مفت و مجانی در اختیار شیاد قرار داده می شود:
·        چون طبری به کیانوری احترام می گذاشت، پس کیانوری دانش عمیقی داشت.

·        حتما کیانوری هم راجع به شاعر همین نظر را داشته است و گرنه در پرسش و پاسخ های تکراری و مکانیکی خود، شاعر را «شاعر توده ای» قلمداد نمی کرد.
·        البته دلیل کیانوری احتمالا چیز دیگری بوده است و نه احترام این و آن به شاعر.

5
·        شاعر اما بهتر می شد اگر به جای توسل به احسان طبری خیلی باسواد، به دیوان خواجه شیراز رجوع کند و درست ترین و علمی ترین ملاک و معیار برای تعیین چند و چون چیزها را همانجا بیابد:

خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.

·        محتوای شناخت هر چیز (اوبژکت) در خود آن است و نه در این و آن.
·        برای تعیین سطح سواد کیانوری باید کرد و کار نظری و عملی خود او مورد بررسی قرار گیرد، نه حب و بغض کسی دیگر نسبت به او.
·        به قول خواجه شیراز و مارکس و انگلس و لنین معیار حقیقت، پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، عمل) است.

6
ابتهاج می ‌گوید:
«ببینید، حتی طبری که خیلی باسواد بود
همیشه به کیانوری احترام می ‌گذاشت.
کیانوری دانش عمیقی داشت.»

·        خود کیانوری به روایتی می گفت:
·        «من با 200 واژه منظور خود را تبیین می دارم.
·        احسان طبری با 2000 واژه.»

·        این اعتراف کیانوری بدان معنی است که گنجینه مفهومی او بسیار فقیر بوده است.

·        میزان شعور هر کس را می توان از میزان  مفاهیمی که او به خدمت می گیرد، تخمین زد. 

·        کیانوری (و نه فقط او)  اصلا سواد فلسفی نداشته است.
·        روده درازی های بی محتوای کیانوری (و نه فقط او) نیز به همین دلیل بوده است.

·        آثار کیانوری ارزش خواندن حتی نداشته اند.
·        کیانوری از تنها چیزی که خبر نداشته، مارکسیسم ـ لنینیسم بوده است.

·        ما هنوز آثار سران حزب توده را تحلیل نکرده ایم تا به قضاوت دقیقتری قادر باشیم.
·        کیانوری به احتمال قوی یکی از بی سوادترین اعضای بلندپایه حزب توده بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر