۱۳۹۳ تیر ۸, یکشنبه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (31)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین
   
خالق من او و او هر دم به گوش خلق
از چه می گوید، چنان بودم، چنین باشم

من اگر شیطان مکارم، گناهم چیست؟
او نمی خواهد که من چیزی جز این باشم

·        معنی تحت اللفظی:
·        خدا خالق من است و تصمیمگیر چنینی و چنانی من او ست.
·        من اگر ابلیس عوامفریبی ام، تقصیر خودم نیست.
·        تقصیر خدا ست که می خواهد ابلیس باشم.

1
·        جهان بینی فاتالیستی فروغ اکنون واضح تر و هراس انگیزتر جلوه گر می شود.
·        بدین طریق، هیچکس و هیچ چیز مسئول چنینی و چنانی خویش تلقی نمی شود:
·        در جهان بینی فروغ همه چیز خمیر واره تصور و تصویر می شود:
·        نخبه ای به نام خدا با دلبخواهی خاص خود، از خمیر هر چیز و هر کس، تندیس دلخواه خود از هر چیز و هر کس را پدید می آورد و به حال خود رها می کند:
·        یکی را آن می دهد و دیگری را این.
·        یکی را آن می کند و دیگری را این.

2
·        فروغ ظاهرا از دیالک تیک نمود و بود، پدیده و ماهیت بکلی بی خبر بوده است.
·        پدیده نه به دلیل اراده خدایان، بلکه به دلیل ماهیت (خواص ذاتی و درونی و اصلی)  عینی خویش چنین و یا چنان می شود.
·        ماهیت انسان ها در شبکه مناسبات تولیدی جامعه تشکیل می شود و در نمود معینی نمودار می گردد.

·        افراد ستمگر و عوامفریب و قلدر نه به اراده خدایان آسمانی و زمینی، بلکه بنا بر پایگاه، خاستگاه و ماهیت طبقاتی خویش مظهر شر می گردند.

·        اگر همین ابلیس واره ها تحول ماهوی پیدا کنند، مثلا سلب مالکیت خصوصی شوند و خاستگاه و یا پایگاه طبقاتی و ایدئولوژیکی خود را از دست دهند، رفته رفته تربیت و عوض می شوند و دیر یا زود آدم می شوند.

·        قساوت و خونریزی و بی رحمی و استثمار و ستم بر پیشانی کسی نوشته نشده است.
·        صفات ابلیسی انسان ها در جهنم جامعه طبقاتی تشکیل می یابند، نه در رحم مادر و نه در عالم ماورای اجتماعی و ماورای طبیعی.
·        هر موجودی در دیالک تیک جبر و اختیار زندگی و عمل می کند و لذا باید نسبت به کرد و کار خویش مسئول و پاسخگو باشد.
·        مأمور معذور یاوه ای بیش نیست.
·        برای اینکه انسان نه ماشین متشکل از پیچ و مهره بی رگ و بی حس و بی عصب و بی عاطفه و بی اندیشه، بلکه موجودی اندیشنده است و هر کرد و کارش از کله می گذرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر