۱۳۹۳ خرداد ۲۸, چهارشنبه

جام جهانی جهان نمای فوتبال (4)


تحلیلی از یدالله سلطان پور
  
دیالک تیک شخصیت و تاریخ

·        در فوتبال دیالک تیک شخصیت و تاریخ بطرز بعرنجی مانی پولیزه می شود:

1
·        روندهای اجتماعی از تنگه ی دیالک تیک جبر و اختیار می گذرند.
·        در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)  نقش تعیین کننده از آن جبر است، بی آنکه اختیار هیچ کاره و هیچ واره باشد.

الف
·        در مقوله فلسفی جبر (ضرورت)  پدیده ها و روندهای اوبژکتیف (عینی)  و خودپوی جامعه تجرید می یابند، پدیده ها و روندهائی که مستقل از سوبژکت تاریخ سیر می کنند.
     
ب
·        در مقوله فلسفی اختیار (آزادی) پدیده ها و روندهای سوبژکتیف تجرید می یابند.

ت
·        پدیده ها و روندهای طبیعی بی سوبژکت اند.
·        مثلا وقوع زلزله و توفان و آتش فشان، رویش گیاهان،  مهاجرت ابرها، غرش تندرها، بارش باران و غیره  به انسان احتیاج ندارند.

پ
·        در جامعه و یا تاریخ اما بدون فعالیت دگرگونساز انسان (بدون سوبژکتیویته)  آب حتی از آب تکان نمی خورد.
·        به همین دلیل مارکسیسم سوبژکت مندی پدیده ها و روندهای اجتماعی (تاریخ)  را کشف، استدلال و اثبات می کند.

ث

·        سوبژکت مندی پدیده ها و روندهای تاریخی و یا اجتماعی یکی از کشفیات بزرگ مارکس است.
·        تفاوت اصلی ماتریالیسم دیالک تیکی با ماتریالیسم مکانیکی (ماتریالیسم قرن هجده فرانسه، از هولباخ تا دیدرو) و متافیزیکی (فویرباخ) نیز همین جا ست:

1
·        ماتریالیسم مکانیکی و ماتریالیسم متافیزیکی پدیده ها و روندهای اجتماعی را خودپو تلقی می کنند و انسان ها را هیچکاره، منفعل و تماشاچی. 

2
·        ماتریالیسم دیالک تیکی اما پدیده ها و روندهای اجتماعی را جبری ـ اختیاری و سوبژکتیف ـ اوبژکتیف تلقی می کند.

·        منظور از دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت چیست؟

الف
دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت 
در تئوری شناخت

·        در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت، نقش تعیین کننده از آن اوبژکت (موضوع)  شناخت است.
·        چون محتوای شناخت در خود اوبژکت شناخت است.
·        چند و چون سیب، طعم و عطر و میزان مواد قندی و آب و آنزیم ها و ویتامین های سیب در خود سیب است و نه در خرنده و خورنده و کارنده و چیننده و بوینده سیب (سوبژکت شناخت)

ب
دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت 
در جامعه (تاریخ)  

·        در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در جامعه و یا تاریخ، اما نقش تعیین کننده از آن سوبژکت جامعه و تاریخ است.
·        بدون حضور انسان در جامعه و تاریخ آب حتی از آب تکان نمی خورد، چه رسد به گذار بالنده از پله توسعه اجتماعی نازل به عالی، یعنی انقلاب اجتماعی.

3
·        جامعه و یا تاریخ را توده های مولد و زحمتکش می سازند.
·        توده های مولد و زحمتکش اما جامعه و یا تاریخ را بسته به سطح توسعه نیروهای مولده تحت رهبری طبقه اجتماعی معینی می سازند که نماینده فردای متعالی جامعه و تاریخ است.
·        به عبارت دیگر توده های مولد و زحمتکش توسعه را در دیالک تیک طبقه و توده  می سازند.

·        مثال های فرماسیونی نمونه وار:

الف
·        توده های مولد و زحمتکش، جامعه برده داری را تحت رهبری طبقه موسوم به اشرافیت برده دار تشکیل و توسعه داده اند و تحکیم کرده اند.
·        محمد به مثابه شخصیت نماینده همین طبقه اجتماعی بوده است.

ب
·        توده های مولد و زحمتکش جامعه فئودالی را تحت رهبری طبقه موسوم به اشرافیت فئودال تشکیل و توسعه داده اند و تحکیم کرده اند.

ت
·        توده های مولد و زحمتکش جامعه سرمایه داری را تحت رهبری طبقه متوسط (بورژوازی آغازین) تشکیل و توسعه داده اند و تحکیم کرده اند.
·        روبسپیر به مثابه شخصیت نماینده همین طبقه اجتماعی بوده است.

پ
·        توده های مولد و زحمتکش جامعه سوسیالیستی را تحت رهبری طبقه کارگر تشکیل و توسعه داده اند و تحکیم کرده اند.
·        مارکس و انگلس و لنین و مائو و کاسترو و هوشی مین و غیره به مثابه شخصیت، نمایندگان همین طبقه اجتماعی بوده است.
4
·        هر کدام از این طبقات مترقی در برهه تاریخی معین، ایدئولوژی طبقاتی خاص خود را تبلیغ کرده اند و توده های مولد و زحمتکش را جذب،  تهییج، بسیج و سازماندهی کرده اند و انقلاب اجتماعی معینی را عملی ساخته اند.

5
 گئورگی والینتینوویچ پله خانوف 
(1856 ـ 1918)
فیلسوف و ژورنالیست روس
او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را
با مارکسیسم پیوند داد.
لنین پله خانوف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست.
پله خانوف و اکسلرود اولین کسانی بودند که به انتقاد از اکونومیسم برخاستند:
«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.
ما مخالف تبلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 به فینلند رفت و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت.
آثار:
چرنیشفسکی
آنارشیسم و سوسیالیسم
اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم
1917 میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات)
تاریخ از دیدگاه مونیستی
حقایق منطقی
اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری
نقش شخصیت در تاریخ
مسائل اساسی مارکسیسم

·        برای تحت تأثیر قرار دادن توده های مولد و زحمتکش به مثابه سازنده تاریخ (جامعه) به تسخیر قلب و مغز آنها نیاز هست.
·        تسخیر قلب توده به معنی محبوب و مورد اعتماد توده بودن است.
·        تسخیر مغز توده به معنی تبلیغ ایدئولوژی طبقاتی خود و جلب اعتماد مردم به صحت آن ایدئولوژی است.
·        جان رید در اثر خود تحت عنوان «ده روزی که دنیا را لرزاند» به قول حریفی، از اعتماد خارائین توده به لنین و بلشویسم سخن می گوید.
·        این به معنی تسخیر قلب و مغز توده بوسیله بلشویسم زیر رهبری لنین است.
·        برای تسخیر قلب و مغز توده به شخصیت نیاز است.
·        شخصیت در تاریخ می تواند نقش مثبت و یا منفی بازی کند.  
·        به همین دلیل است که پله خانوف عنوان اثر خود را «نقش شخصیت در تاریخ»  نام می نهد.
  
6
·        همه جنبش های ضد فئودالی در قرون وسطی تحت رهبری کشیشان انقلابی صورت گرفته است.
·        شخصیت های مذهبی در قرون وسطی بسته به پایگاه طبقاتی دهقانی و یا فئودالی خود، نقش مثبت و منفی بازی می کنند.
  
الف
·        توده برای تشکل و مبارزه به شخصیت نیاز دارد.
·         طبقه حاکمه از این حقیقت امر آگاه است.
·        به همین دلیل بسته به سطح توسعه توده برای آن شخصیت می تراشد.

ب

·        اگر توده مسموم به افیون مذهب باشد، طبقه حاکمه برای توده شخصیت مذهبی می پرورد.
·        خمینی با توجه به سطح نازل شعور توده بوسیله طبقه حاکمه به درجه امام ارتقا داده می شود تا مجری اراده اش باشد.
·        خمینی شخصیتی منفی بوده است.
·        برای اینکه نماینده فئودالیسم و روحانیت و بخش سنتی و مذهبی ـ خرافی بورژوازی بوده است.
·        خمینی به مثابه شخصیت به تاریخ خیانت و نقش منفی بازی کرده است.

ت
·        در متروپول های سرمایه داری که مذهب به دلایل تاریخی و سطح توسعه فکری بالاتر توده های مولد و زحمتکش جاذبه چشمگیر ندارد، فوتبال به مثابه مذهب جدید و توده گیر مورد استفاده قرار داده می شود.
·        فوتبالیست های برجسته هم تربیت می شوند، هم تبلیغ و معرفی می شوند و هم به درجه شخصیت و سمبل و سرمشق ارتقا داده می شوند.
·        به همین دلیل مسی و رونالدو و غیره ضمنا به مثابه قهرمان خلق جازده می شوند.
·        این هنوز تمامت توطئه اندیشیده طبقه حاکمه نیست.  

پ
·        طبقه حاکمه شخصیت های محبوب العموم را با غصب بی رحمانه دارائی ناچیز مردم (مثلا از طریق فروش بلیط مسابقات فوتبال، فروش پیراهن شخصیت ها، آبجو و غیره) و خرید و فروش آنها میلیونر می کند.
·        مثلا برای بازیکن 21 ساله برزیلی 100 میلیون دلار داده می شود.

·        این اما به چه معنی است؟   

·        این اولا بیانگر تفاوت گلادیاتورهای جامعه برده داری با گلادیاتورهای جامعه امپریالیستی است.

1
·        گلادیاتورهای جامعه برده داری با افزایش قیمت شان، خود همچنان برده می ماندند.
·        سود حاصله از افزایش قیمت آنها را اشرافیت برده دار تصاحب می کرد.

2
·        گلادیاتورهای جامعه امپریالیستی (خواه فوتبالیست و خواه تنیس باز، کشتی گیر، بوکسباز و غیره) اما با کسب محبوبیت و تبدیل شدن به شخصیت تحول طبقاتی می یابد.  

3
·        این بدان معنی است که طبقه حاکمه رابطه ارگانیک شخصیت ها را با خلق قطع و به خویشتن وصل می کند.
·        فوتبالیست با میلیونر شدن تغییر پایگاه طبقاتی می دهد، جزو اعضای طبقه حاکمه و بیانگر و نماینده منافع طبقه حاکمه می شود.

·        این همان توطئه ای است که در حق سیاستمداران متروپول ها صورت می گیرد.
·        سیاستمداران حقوقی برابر با فوتبالیست های تیم ملی دریافت می کنند و ضمنا از سنگر خلق کنده می شوند و به سنگر طبقه حاکمه پرتاب می شوند.

خ
·        ترفند طبقه حاکمه هم همین جا ست:
·        خلق قهرمان کاذب کسب می کند.
·        قهرمانی که بظاهر نماینده خلق است، قهرمانی که خلق عشق و علاقه و احساس و اشتیاق و عاطفه اش را نثارش می کند، ماهیتا یکی از اعضای ارگانیک طبقه حاکمه است.

·        این از سوئی به معنی شخصیت سازی برای خلق، ضمن خلقیت زدائی از شخصیت است.

·        این از سوئی دیگر به معنی شخصیت سازی برای خویش (طبقه حاکمه) در لفافه شخصیت سازی برای خلق است.
·        وقتی از مانی پولاسیون دیالک تیک شخصیت و تاریخ در مذهب و فوتبال و غیره سخن می رود به همین دلیل است.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    به عبارت دیگر توده های مولد و زحمتکش تاریخ را در دیالک تیک طبقه و توده می سازند.
    درست است.
    با پوزش

    پاسخحذف