۱۳۹۳ خرداد ۲۸, چهارشنبه

هماندیشی با زهره اسحاقی (1)

سرچشمه:
صفحه فیسبوک زهره اسحاقی
    ﺭﻭﺑﺮﺗﻮ ﺧﻮﺍﺭﻭﺯ
ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩﻥ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺳﺖ
ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﭼﯿﺰﯼ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺮﻭﯼ .

ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩﻥ، ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺘﻦ،
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩﻥ، ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺘﻦ،
ﻫﯿﭻ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩﻥ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ،
ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺸﺮﻭﯼ ﮐﺮﺩﻥ .

ﺭﺍﺯِ ﺭﺍﻩ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻋﯽﻫﺎﯾﺶ،
ﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯِ ﻣﺸﮑﻮﮎ
ﻭ ﭘﺎﯾﺎﻥِ ﺗﺮﺩﯾﺪﺁﻣﯿﺰﺵ،
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻨﺰ ﮔﺰﻧﺪﻩﯼ
ﺩﻭ ﻃﺮﻓﻪﻫﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ .

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﺭﺳﯽ
ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﻮ.
پایان
گاف سنگزاد

میم
منظور؟

زهره
منظور از از شعر و یا از تصویر؟

میم
از هر دو.
 زهره از 124 هزار پیامبر یکراست به سراغ حضرت جرجیس رفته.
اگر این جفنگ تحلیل شود، می بیند که عرعر است و نه شعر.
جستن و یافتن دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند 
که با بمب اتم هم نمی توان آندو از یکدیگر جدا کرد 
و ادعا کرد که جستن چیزی ربطی به یافتن آن ندارد.
  این جفنگ از سرتاپا خردستیز است.
شاعر پرنده می جوید و لولهنگ می یابد.
هیچ را چگونه می توان جست و ضمنا به یافتن چیزی نایل آمد؟
 این کرد و کار ها نوعی عوامفریبی اند.
عوامفریبی هارت و پورت مند اند.

زهره
« ﺟﺴﺘﻦ ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺩﯾﺎﻟﮏ ﺗﯿﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ.
پیوند آنها را ﺑﺎ ﺑﻤﺐ ﺍﺗﻢ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ پاره ﮐﺮﺩ.»  
چرا؟

میم
برای اینکه پیوندهای دیالک تیکی همگی چنین اند.
دیالک تیک فرم و محتوا را در نظر بگیریم:
زهره به عنوان مثال، فرمی دارد و محتوائی.
فرم زهره را از محتوای او نمی توان جدا کرد.
چون زهره با فرم و محتوای خاص خود، زهره است.
زهره بی فرم و یا بی محتوا وجود ندارد.
زهره در دیالک تیک فرم و محتوای خود وجود دارد.
نمی توان فرم زهره را از محتوای او جدا کرد.

زهره
خوب
آدم تا جستجو نکند که چيزى نمی یابد.

میم
·        «شاعر» می گوید:
«پس ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﭼﯿﺰﯼ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺮﻭﯼ
»
   
·        جستجو که نمی تواند جستجو باشد و بی موضوع و بی هدف باشد.
·        تنها، چیزی را می توان جست که وجود دارد و یا احتمال وجودش می رود.
·        هیچ را هرگز نمی توان جست.

·        این جور تشبثات، کسب و کار مجانین است و نه کسانی که ذره ای عقل در کله دارند.

·        جستجو نوعی کار است و کار همیشه هدفمند است.
·        کار همیشه پیش اندیشیده است.
·        آب در هاون کوبیدن کار نیست.

·        این مطلب که شما منتشر کرده اید، محتوای خردستیز دارد.
·        عقل هر کاری را برای نیل به هر مقصودی مجاز نمی دارد.

زهره
شما در جائی نوشته اید:
«تحلیل شعر، ﺳﻔﺎﺭﺷﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻫﺮ ﺷﻌﺮ ﻣﺜﻞ ﺗﺤﺮﯾﺮ ﺁﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﺳﺖ
 ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍحتياﺝ ﺩﺍﺭﺩ .
ﻫﻤﺎﻥ ﻧﯿﺮﻭﺋﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﯾﺶ ﺷﻌﺮ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ.»
شاید «هيچ»  شاعر برايش دنیايى باشد.
دنیا همه هيچ و اهل دنیا همه هيچ
 اى هيچ براى هيچ بر هيچ مپيچ

میم
این ادعا نیز جفنگی بیش نیست.
دنیا «هیچ» نیست.
 اهل دنیا هم «هیچ» نیستند.
کسانی که می خواهند هیچ را همه چیز قالب کنند،
 همه چیز را «هیچ» جا می زنند.
گول عوامفریبان را فقط عوام الناس بی خبر از خرد اندیشنده می خورند.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر