۱۳۹۳ تیر ۶, جمعه

سیری در جهان بینی جلال آل احمد (5)


تحلیلی از شین میم شین

به جای ما که جزوی (جزئی)  از قطب دیگریم، بگذاریم آسیا و افریقا
یا بگذاریم ممالک عقب مانده  یا ممالک در حال رشد، یا ممالک غیر صنعت، 
یا مجموعه ممالکی که مصرف کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.

·        جلال در این جمله به تشریح مقوله جغرافیائی ـ فئودالی شرق ادامه می دهد.
·        درست به همان سان که مقوله جغرافیائی ـ فئودالی غرب را «توضیح» داده است.

1
به جای ما بگذاریم ممالک عقب مانده 

·        اولین معیاری که جلال برای تمیز ممالک شرق از ممالک غرب به کار می بندد، دوئالیسم جلو افتادگی و عقب ماندگی است.
·        ولی غرب از چه لحاظ جلو افتاده تر از شرق عقب مانده است؟
·        احتمالا معیار جلال سطح توسعه نیروهای مولده (علم و فن، وسایل تولید، دانش تجربی و نظری مولدین و استخراج و تهیه مواد خام و غیره)  است.

2
·        جلال احتمالا در سنت حکما و شعرای فئودالی، بشریت را کاروانی تصور می کند.
·        ممالک متعلق به غرب کذائی بزعم جلال با کاروان پیشرفت رفته اند و ممالک شرق کذائی در راه مانده و وامانده اند.
·        به همین دلیل بزعم جلال، عقب مانده اند.
·        عقب مانده به جامعه ای اطلاق می شود که فاتحه اش خوانده شده است.
·        جامعه ای که برای همیشه از قافله پیشرفت عقب مانده، دیگر امیدی برنمی انگیزد.
·        به قول خود جلال، از آن پوستی توخالی باقی مانده، به همان سان که از پروانه مرده ای بر درختی باقی می ماند.
·        بدین ترفند زیر قلم جلال آل احمد، دوئالیسم غرب پیشرفته و شرق عقب مانده تئوریزه می شود.
·        دوئالیسمی با دیواری قطور و نفوذ ناپذیر در بین آندو قطب.  

2
به جای ما بگذاریم ممالک در حال رشد.

·        وقتی گفته می شود که اعضای طبقات اجتماعی غیر پرولتری، ناتوان از تبیین درست و دقیق و بی تناقض منطقی نظر خویش اند، به همین دلیل است:
·        پس از قرائت فاتحه بلند بر ممالک متعلق به شرق کذائی و عقب مانده و مرده و پوست واره قلمداد کردن آنها، به همان ممالک متعلق به شرق کذائی صفت «در حال رشد» داده می شود.
·        جامعه در حال رشد یعنی جامعه ای در تلاش و تقلای مدام برای رهایش خویش از عقب ماندگی.
·        یعنی جامعه ای با سودای غلبه بر عقب ماندگی در سر.
·        یعنی جامعه ای توسعه یابنده و پیشرونده.
·        مفهوم «جامعه در حال رشد و یا توسعه یابنده»  حاکی از توسعه بی امان در جهت غلبه بر عقب ماندگی است.

3
·        البته جلال در این زمینه تقصیری ندارد.
·        این علمای طبقه حاکمه اند که معیار عینی و علمی برای تمیز چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اجتماعی ندارند و هر کدام بنا بر رشته ای که در دانش کاه ها تدریس می کنند، امروز معیاری و فردا معیار دیگری برای تمیز مثلا جوامع بشری سرهم بندی می کنند.
·        تولید و تکثیر بی پرنسیپ معیار در هر زمینه ای، کسب و کار علمای امپریالیسم است.
·        جلال و امثالهم معیارهای سوبژکتیف و من در آوردی آنها را بطور مکانیکی به خدمت می گیرند و پرت و پلا تحویل خلایق می دهند.

4
·        طنز قضیه هم همین جا ست:
·        کسانی که کسب و کاری جز لعن و نفرین بر غرب ندارند، عملا و در اعماق دل، ستایشگر و پیرو کور ایدئولوژی فرتوت و منحط همان غرب اند.

·        همین جلال آل احمد، خود مترجم آثار فلسفه امپریالیستی از هر نوع بوده است:
·        او هم اثر ارنست یونگر عمیقا و علنا مرتجع و فاشیست را ترجمه کرده و هم «بیگانه» ـ اثر البر کاموی اگزیستانسیالیست را.
·        اگزیستانسیالیسمی که آبشخور فاشیسم بوده است.
·        پس از روی کار آمدن فوندامنتالیسم اسلامی نیز ضمن ذم خستگی ناپذیر غرب و غرب زدگی، همه زباله های ایدئولوژیکی ـ تئوریکی امپریالیسم و فاشیسم از نیچه تا هایدگر، از یاسپرس تا پوپر به زبان شیرین فارسی ترجمه و حتی تبلیغ رسمی شده اند.

·        خاتمی با کتاب پوپر در زیر بغل به مثابه آخوندی خیلی خیلی مدرن و «مترقی» از در عقب، قلمداد شده است.

5
به جای ما بگذاریم ممالک غیر صنعت

·        فرمولبندی تق و لق را باش!
·        «غیر صنعت» (یعنی سنت)، بلحاظ دستور زبان، اسم است و نه صفت.
·        صفت آن می تواند «غیر صنعتی» و یا سنتی باشد.
·        حریفی که غرب زدگی را ویرایش کرده، ظاهرا بلحاظ سطح سواد گرامری، فرق چندانی با جلال نداشته است.
·        معیار تمیز سوم ممالک شرق کذائی، بزعم جلال، غیر صنعتی و سنتی بودن آنها ست.

6
به جای ما بگذاریم مجموعه ممالکی که مصرف کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.

·        معیار تمیز چهارم ممالک شرق کذائی از ممالک غربی، مصرف کننده کالای غرب بودن آنها ست.
·        این معیار تمیز جلال هم یکی دیگر از عناصر خدعه آمیز و عوامفریب ایدئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی است.
·        بدین طریق و ترفند جوامع متفاوت و مختلف جهان با توسل به مقولات اقتصادی تولید و مصرف به دو دسته تقسیم بندی می شوند:

الف
·        جوامع مولد، یعنی کشورهای صنعتی پیشرفته، صرفنظر از سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم در آنها  

ب
·        جوامع مصرف کننده، یعنی کشورهای غیرصنعتی، باز هم صرفنظر از سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم در آنها  

7
به جای ما بگذاریم مجموعه ممالکی که مصرف کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.

·        توطئه ایدئولوژیکی پنهان در این دوئالیسم تولید و مصرف، حربه تیز و برائی چند لبه است:

الف
·        اولا با توسل دوئالیسم تولید و مصرف، تفاوت و تضاد ماهوی جوامع بشری پرده پوشی می شود.
·        با توسل به معیار مبتنی بر دوئالیسم تولید و مصرف، مثلا تفاوت آلمان امپریالیستی غربی با آلمان سوسیالیستی شرقی، تفاوت اسپانیای سرمایه داری با چکوسلواکی سوسیالیستی ماستمالی می شود.

ب
·        ثانیا با عمده کردن دوئالیسم تولید و مصرف، سطح توسعه نیروهای مولده جوامع مختلف نادیده گرفته می شود و همه از دم در مفهوم من در آوردی جوامع مولد و یا مصرف کننده، تجرید می یابند.
·        آنگاه سومالی و غنا و افغانستان و ایران و مصر و سودان و بلغارستان و رومانی و آذربایجان و ترکیه و غیره همه جزو جوامع مصرف کننده محسوب می شوند.

ت
·        توطئه ایدئولوژیکی دیگر در دوئالیسم تولید و مصرف، تحقیر و تخفیف فاشیستی و راسیستی مستور جوامع توسعه یابنده است.
·        انگار اعضای جوامع توسعه یابنده، مصرف کننده محض اند.
·        یعنی مشتی انگل و پارازیت و علاف اند و قادر به کار و تولید مایحتاج خود و دیگران نیستند.

پ
·        توطئه ایدئولوژیکی دیگر در دوئالیسم تولید و مصرف، تجلیل مستقیم و غیر مستقیم، آشکار و نهان از جوامع سرمایه داری انحصاری است.
·        به چرخش قلمی جوامع امپریالیستی به مقام جوامع تولید کننده محض ارتقا داده می شوند.
·        به چیزی از جنس خدایان خلاق و بی نیاز مطلق از مصرف.
·        انگار در جوامع به اصطلاح غرب همه از دم مولد اند و مصرف کننده چیزی از جنس کیمیا ست.

8
به جای ما بگذاریم مجموعه ممالکی که مصرف کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.
مصنوعاتی که مواد خام شان ـ همان ها که بر شمردم ـ از همین سوی عالم رفته، یعنی از ممالک در حال رشد.

·        این ادعای جلال آل احمد نیز ـ اگر آگاهانه و به نیت عوام فریبی نباشد ـ  نشانه نادانی او ست:

الف
·        اولا در جوامع صنعتی اروپا و امریکا و روسیه شوروی و غیره که قحط معادن و منابع طبیعی نیست تا «مواد خام شان از همین سوی عالم، یعنی از ممالک در حال رشد» تهیه و تأمین شود.
·        روسیه و امریکا به عنوان مثال دریائی از نفت و معادن و منابع طبیعی در اختیار دارند.

ب
·        ثانیا در سایه توسعه علمی و فنی می توان از دل اقیانوس ها مواد خام لازم را استخراج کرد.

ت
·        ثالثا ببرکت توسعه علم و فن می توان مواد خام لازم را از طرق دیگر تولید کرد.
·        مثلا از سیب زمینی می توان الکل ساخت و الکل را می توان به همان مواد شیمیائی تجزیه و ترکیب کرد که در نفت یافت می شوند.
·        جلال که از وحدت مادی جهان خبر ندارد.
·        خیلی از مواد طبیعی را می توان نخست در آزمایشگاه شیمی و بیوشیمی و غیره و بعد در کارخانجات غول آسا بطور مصنوعی از چیزهای موجود در هر کشور تولید کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر