۱۴۰۳ شهریور ۸, پنجشنبه

درنگی در «آخرین ترانه من» از الهه (۳)


بهار غلامحسینی

(الهه)

  (۱۳۱۳ –  ۱۳۸۶) 

 

درنگی 

از 

میم حجری

مست و نغمه خوان شدم

عشق او بهانه من است.

 

حاصل دو روز عمر 

مستی شبانه من است.

معنی تحت اللفظی:

به بهانه عشق او مست شده ام و زده ام زیر آواز.

مستی شبانه من، حاصل عمر کوتاه من است.

در این بند این تصنیف (ترانه) از اصالت، کیفیت و ماهیت مستی و هشیاری مردم این سامان پرده برمی افتد:

این جماعت نه به دلیل عشق، بلکه به بهانه عشق مست می شوند.

در نتیجه، عمرشان به مستی مبتنی بر بهانه می گذرد و نه به هشیاری مبتنی بر دلیل.

همه چیز این جماعت سطحی و بند تنبانی و قلابی و تقلبی است.

مایه امید من 

وعده های او بود

وعده های او مرا 

عین آرزو بود.

معنی تحت اللفظی:

مایه (محتوا، پایه، اساس، جوهر،  ریشه) امید مرا، وعده های او تشکیل می دهند

و

وعده های او منطبق بر آرزوهای منند.

 

این بند تصنیف

هم تحلیلی رئالیستی از روانشناسی جامعه است و هم تحلیلی راسیونالیستی.

 

امید مردم این سامان، نه امیدی علمی و عینی و عقلی و قانونمند،

بلکه امید واره ای بند تنبانی است:

امید کاذب و دروغین و توخالی مبتنی بر وعده های این و آن است.

 

وعده ها هم نه در روند کار و کنکاش و تفحص و پژوهش و تحلیل،

بلکه در لحظات رفع نیاز برای گرم و نرم و خام و رام و خر کردن و سواری کشیدن و کام گرفتن از همنوع داده می شوند.

امیدی که محتوایش را وعده های بند تنبانی تشکیل دهند،

همه چیز می تواند باشد، غیر از امید.

جالب تر و رئالیستی تر و راسیونالیستی تر از آن،

سوبژکتیو محض بودن (بسته به آرزوی حریف بودن) وعده ها ست.

 

اگر حریف آرزوی سکونت در قصری را دارد، وعده همان آرزوی محال هم به او داده می شود تا رام شود و کام دهد.

 کسب و کار همه احزاب و سیاستمداران امپریالیستی و فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی در جهان کنونی

همین است:

مثلا وعده های نامزد های رؤسای جمهوری در انتخابات.

 

اعضای هیئت های حاکمه

در حرف، 

بسته به آرزوهای خرکی خلایق 

وعده و وعید می دهند

و

در عمل، 

بسته به منافع استراتژیکی طبقات حاکمه.

به همین دلیل آب از آب تکان نمی خورد و در جامعه به لولای همیشگی مولا می گردد.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر