۱۴۰۳ شهریور ۴, یکشنبه

وجود و شعور (۷۲)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۳

روانی به مثابه سوبژکتیو
ادامه
 

۱۰۶

·    بررسی زندگی مان ما را به خودشناسی و خودنگری سوق می دهد.

 

۱۰۷

·    در خودنگری واقعی هم وجود روانی به وجود پیشاپیش آن برای سوبژکت تجربه کننده، تقلیل نمی یابد.

 

۱۰۸

·    کم نیستند مواردی که عملی  و یا عکس العملی بر رفتار انسان های دیگر، برای اولین بار، چشم ما را به احساسی باز می کند که ما تا آن زمان بدان وقوف کامل نداشته ایم.

 

۱۰۹

·    خودشناسی و روند خودآگاهی، آن سان که در واقع هستند، به همان سان به ندرت با اینتروسپکسیونیسم و ایدئال اینتروسپکسیون و خودنگری اینتروسپکتیو منطبق اند که با شناخت پسیکولوژیکی دیگر انسان ها.

 

(شناخت انسان ها با مفاهیم و متد روانشناسی

فقط می تواند به درد عوامفریبی بخورد و  هرگز نمی تواند جای شناخت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی را بگیرد.

شناخت انسان ها با توسل به مفاهیم و متد پسیکولوژیکی شبیه شخم زدن زمین با قابلمه و آشپزی کردن با گاو و گاوآهن است.

مترجم)

 

۱۱۰

·    اینتروسپکسیون به مثابه متد، به ویژه برای رسیدن به محتوای مجزا از جهان مادی تعیین شده بود.

·    برای رسیدن به محتوای روانی، تعیین شده بود.

 

۱۱۱

·    مطالبه اصلی تئوریسین های اینتروسپکسیون و تئوری شناخت اینتروسپکتیو در خودنگری که از اینتروسپکسیون خواسته شده، این بوده که محتواهای روانی  «سلب نسبت شیئیتی شوند.»

 

(یعنی بی اعتنا به جهان خارج، یعنی جهان مادی به دست آیند.

مترجم)

 

۱۱۲

ادوراد برادفورد تیچه نر

 

(۱۸۶۷ ـ ۱۹۲۷ )

روانشناس تجربی انگلیسی ـ امریکایی

 

·    این گرایش به ویژه علنی و عریان در آثار تیچه نر عرض اندام می کند.

 

۱۱۳

·    به نظر تیچه نر، «خطای» اصلی انسان های «ساده»، یعنی کسانی که به اندازه کافی در اینتروسپکسیون تمرین نکرده اند، به شرح زیر است:

·    وقتی از آنها خواسته می شود که راجع به آنچه که تجربه می کنند، احساس می کنند و می اندیشند، گزارش دهند، تمرکز حواس خود را بر اوبژکت ادراک خود (موضوع شناخت خود. مترجم) و تصورات خود، بر موضوع احساس های خود و روانگذشت های خود و بر موضوع افکار خود سمت و سو می بخشند.

 

۱۱۴

·    تیچه نر این «خطا» (به اصطلاح خطا) را خطای تحریکی می نامد.

 

۱۱۵

·    به نظر او «خطای» آنها در سمتگیری به اوبژکت، به «منبع تحریک» روانگذشت ها، احساس ها، افکار و غیره است.

·    وقتی که از آنها خواسته می شود که این روانگذشت ها، احساس ها، افکار و غیره را کاراکتریزه کنند. (مشخص سازند.)

 

۱۱۶

·    البته شکی نیست، که موضوع افکار و خود افکار مربوط به موضوع مربوطه، (سیب و شناخت ما از سیب) یکی و یکسان نیست.

 

۱۱۷

·    اما  اینتروسپکسیونیستی که هر از گاهی به پرده برداری کذایی از این تز خطر می کند، مدعی چیز دیگری است:

·    او در افکار مربوط به موضوع (شیئ) مربوطه، در صدد مجزا سازی افکار از اشیاء (موضوعات شناخت) است.

 

۱۱۸

·    تیچه نر، بدین طریق به اگزیستانسیالیسم پسیکولوژیکی خود می رسد که روانی را به مثابه وجود از نوع خاصی فرضیه بندی می کند.

·    وجودی که به نحوی از انحاء، بی ارتباط با جهان مادی و عینی وجود دارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر