۱۴۰۳ مرداد ۲۷, شنبه

وجود و شعور (۷۰)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۳

روانی به مثابه سوبژکتیو
ادامه

 

 

۷۰

·    درک ایدئالیستی از سوبژکتیویته روانی که مبنای روانشناسی اینتروسپکسیونیستی را تشکیل می دهد، عبارت از این است که روانی فقط به مثابه چیز خاصی در نظر گرفته می شود.

·    به مثابه جهان درونی بسته تجربه سوبژکتیو در نظر گرفته می شود.

 

۷۱

·    رئالیسم به اصطلاح رپرزنتاسیونیستی نیز چنین درکی از شعور را در تئوری شناخت  مبنا قرار می دهد.

 

۷۲

·    آندو، روانی را از جهان خارج، یعنی از جهان مادی مجزا می سازند و وجود آن را به تجربه  سوبژکتیو تقلیل می دهند:

·    وجود روانی فقط به مثابه چیزی که بشر بدان وقوف پیدا می کند و چگونگی وقوف بشر بدان تلقی می شود.

 

۷۳


 

·    هاسرل این تز اینتروسپکسیونیسم را به شرح زیر تبیین داشته است:

·    در مورد روانی، پدیده و ماهیت (ظاهر و ذات) یکی می شوند.

 

۷۴

·    در نتیجه، شعور از جهان خارج مجزا می گردد و به سوی خویشتن خویش سمتگیری می کند.

 

۷۵

·    شعور به مثابه خودآگاهی (خودشناسی) قلمداد می شود.

 

۷۶

·    اگر طرح اینتروسپکسیونیسم تجزیه و تحلیل شود، معلوم می شود که آن مبتنی بر اصل بیواسطگی روانی به مثابه تز تعیین کننده است.

 

۷۷

·    هر آنچه که مادی، خارجی، فیزیکی (جسمانی) است، با شعور، با روانی وساطت می شود.

 

(وارونگی ایدئآلیسم همین است:

روح مقدم بر ماده، شعور مقدم بر وجود تلقی می شود.

جهان و جامعه مخلوق روح (ایده مطلق، خدا) قلمداد می شود و نه برعکس.

اندیشه

نه انعکاس واقعیت عینی، بلکه برعکس، واقعیت عینی، انعکاس اندیشه می شود.

مترجم)

 

۷۸

·    یعنی این (شعور و روانی) چیزی آغازین (مقدم، پریمر)، یعنی بیواسطه تلقی می شود.

 

۷۹

·    جهان درونی در بیواسطگی اش محصور (بسته) تلقی می شود و به ملک کاملا خصوصی شخص مربوطه مبدل می شود.

 

۸۰

·    برای هر سوبژکت، فقط پدیده های شعورش وجود پیدا می کنند.

 

۸۱

·    جهان درونی فقط به فرد معینی وجود پیدا می کند و درش به روی ناظران دیگر بسته می شود.

 

۸۲

·    امکان شناخت عینی چیزهای روحی بیگانه که فقط می تواند با واسطه پدید آید، به طور اجتناب ناپذیری  از بین می رود.

 

۸۳

·    در نتیجه، همزمان، شناخت عینی روانی توسط سوبژکت تجربه کننده نیز امکان ناپذیر می گردد.

 

۸۴

·    افراطیون، یعنی اصولا اینتروسپکسیونیست های پیگیر  مدعی اند که داتاهای (داده های) اینتروسپکسیون از اعتبار مطلق برخوردارند.

 

۸۵

·    این نقطه نظر به طرزی برجسته و پیگیر در ادبیات روسی توسط گروت فرمولبندی شده است.

 

۸۶

·    مراجعه کنید به گروت، «مقدمات روانشناسی تجربی» که به مثابه پیشگفتاری بر ترجمه ای از اثر ووندت تحت عنوان «گروندریسه روانشناسی» (مسکو، سال ۱۸۹۷) توسط خود گروت ترجمه و ویرایش و منتشر شده است.

 

۸۷

·    منظور گروت این است که بطلان داتاهای (داده های) اینتروسپکسیون را نمی توان اثبات کرد.

 

۸۸

·    البته، این حکم نیز درست است که صحت داتاهای (داده های) اینتروسپکسیون ذا هم نمی توان اثبات کرد.

 

۸۹

·    اگر روانی، بیواسطه باشد و محتوای واقعی اش با وساطت های اوبژکتیو (عینی) تعیین ناپذیر باشد، در آن صورت نمی تواند مرجعی (اینستانس) عینی برای امتحان داتاهای (داده های) اینتروسپکسیون  وجود داشته باشد.

 

(اینستانس

(instanz)

به مرجعی اطلاق می شود که حائز اختیارات تصمیمگیری است.

تفاوت اشتله با اینستانس در زبان المانی همین است.

اشتله

(stelle)

فاقد اختیارات تصمیمگیری است.

مترجم)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر