۱۴۰۳ شهریور ۸, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۱۹)

 


میم حجری

 

میلیاردر معروف پیتر تیل (Peter Thiel) در مصاحبه ای می گوید، باید مزایایی مانند حقوق بازنشستگی، کمک مالی دولتی به خانواده ها و افراد کم درآمد را تدریجاً قطع کنیم. او که خود با کمک صندوق دولتی رشد مالی نموده و حالا یکی از میلیاردرهای آمریکا شده است، معتقد است که باید اتحادیه ها و مزایای آنها را منحل کرد.
با نشستن و منتظر ماندن، طبقه تحت ستم در سطح بین المللی، به نابودی خود یاری می رساند. آنچه امروز در فلسطین، سودان، کنگو و... شاهدش هستیم، بلایی که در انتظار بشریت نشسته است.

سارا قاضی

ایکاش قضیه فقط از این قرار بود.
احزاب سوسیال ـ دموکرات که تظاهر به طرفداری از ضعفا می کردند
اکنون شعارهای نئوفاشیست ها را جامه عمل می پوشانند
بی آنکه خم به ابرو بیاورند.


‎خزانِ پار ، نرفت و ، خزانِ دیگرم آمد
‎بیا که بي تو به بینی، چه ها که بر سرم آمد
‎شکستِ شیشه ی دل بود و، زخمِ دردِ جدائی
‎ز خاطراتِ تو روزی ،اگر به خاطرم آمد
‎تمامِ عهدِ شبابم ، هوای قاف به سَر بود
‎هوای قاف نماند و ،زوالِ باورم آمد
‎نه شِش برای من آمد، نه جُفت اولِ بازی
‎قطارِ جُفت شش اما به وقتِ ششدرم آمد
‎چه گویمت که چه ها شد، در انتظارِ سپیده
‎سپیده روی نکرد و امیدِ پَر پَر م آمد
‎دلم عجیب گرفته است، در تلاطمِ غربت
‎دوباره گریه ی مستی ، ز یک دو ساغرم آمد
‎هوای خاطره ،یاغی، شمیم شعر ندارد
‎چه مرگبار سمومی به شعرِ نو برم آمد
‎دکتر سهرابی-کالیفرنیا.


‎شکستِ شیشه ی دل بود و، زخمِ دردِ جدائی
ز  خاطراتِ  تو روزی ،اگر به خاطرم آم
معنی تحت اللفظی:
خاطرات من از تو بدون استثناء منفی اند.
چنین چیزی محال است.
خاطرات
مثل همه چیز دیگر
خصلت دیالک تیکی دارند:
تلخ و شیرینند
مثبت و منفی اند
سعدی می دانست:
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی
به هم اند.
سعدی پدر دیالک تیک است

جهان بینی بشر یا ماتریالیستی است و یا ایدئالیستی. بستگی به این دارد که راه حل بشر به مسئله اساسی فلسفه  (تقدم وجود بر شعور  و یا تأخر وجود بر شعور) چه باشد.



متد در دیالک تیک تئوری و متد وجود دارد و تعیین کننده در این دیالک تیک تئوری است. تئوری فیشته (جهان بینی اش) ایدئالیستی است. عیبش همین جا ستو هاینه جان



پیش شرط انسان بودن و انسانی زیستن وجود پیشاپیش مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) درخور است. اگر بستر رودی آلوده باشد، آن رود پرورشگاه میکروب ها خواهد بود و نه ماهی ها

دلم را می فشارَد ،این خراب آباد ،لیلی جان
کجا رو آورم با این دلِ ناشاد لیلی جان
به جای زندگانی، مرگِ تدریجی نصیبم شد
مرا آزاد کن از این بلا ، آزاد ، لیلی جان
گناه ، از آدم و حوا و مار و گندم و ابلیس
من اینجا می شوَم قربانیِ اجداد،لیلی جان
وضو می گیرم و آنگه برایت شعر می گویم
که تطهیر است شرطِ ذِکرِ،این اوراد، لیلی جان
هوایِ ساعتی با تو نشستن ، کرده ام امروز
از این تنهائی و بی همدمی،فریاد لیلی جان
لبت چون میوه ی ممنوع بر رویِ لبم ننشست
ولیکن مانده داغِ بوسه ات در یاد لیلی جان
شکایت نه،که حرفِ گِله گی از دوست ،زیبا نیست
ولی با دوستی دادی ،مرا بر باد، لیلی جان
نشد قسمت،ببینی شامگاهی،بر لبِ الوَند
شکوهِ نقره ی مهتابِ نصرآباد، لیلی جان
اگر غم می تراود از کلامِ خسته ی یاغی
مشو پاپی، مقَدر این چنین افتاد لیلی جان
-------------------
کریم سهرابی-کالیفرنیا

وضو می گیرم و آنگه برایت شعر می گویم
که تطهیر است شرطِ ذِکرِ این اوراد، لیلی جان
معنی تحت اللفظی:
پیش شرط ذکر این اوراد، تطهیر پیشاپیش است.
خیلی بکر و بدیع و مبتکرانه و نوآورانه  و زیبا ست.
تطهیر فیزیکی برای اقامه نماز فکری ـ هنری (شعرسرایی)
هنر نزد ایرانیان است و بس
مشو پاپی = سخت نگیر.
شکایت نه، که حرفِ گِله گی از دوست ،زیبا نیست
محتوای این مصراع از سعدی است
فرم این مصراع دست انداز دارد باید ویرایش شود



افکار مال افراد نیستند. مثال: سیب میوه ای قابل خوردن است. این یک فکر است. این فکر مال کیست؟  افراد در بهترین حالت حمال افکارند و حمل افکار کار کمی نیست.

دیالک تیک وجود و شعور (مقولات فلسفی ماده و روح) از دیالک تیک ها و مقولات ماتریالیسم دیالک تیکی است یعنی شامل حال کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) می شود. شعور (روح) نتیجه نعکاس (عکس اندازی، عکس برداری) است و انعکاس یکی از مهمترین تئوری های مارکسیسم است. به قول لنین، انعکاس خاصیت ماده است. مثال: عکس بید مجبون در آیینه آب استخر = انعکاس ماده (بید مجبنون) در ماده (آب استخر)

خیلی ها خیال می کنند که شعور = آگاهی.
 از این خبرها نیست.
شعور مثل وجود (روح مثل ماده) عالی ترین مفاهیم فلسفی اند.
عالی تر از ایندو مقوله مقوله و مفهومی وجود ندارد.
مسئله اساسی فلسفه مبتنی بر دیالک تیک وجود و شعور است.
ماتریالیسم وجود را بر شعور مقدم می داند و ایدئآلیسم برعکس.
شعور از تجرید کلیه چیزهای فکری تشکیل می یابد
و
وجود از تجرید کلیه چیزهای مادی
خرافات هم جزو شعورند.

 


فرم چهارم شعور که همه فرم های پیشیین شعور (شعور هنری، اساطیری و مذهبی) را مورد نفی دیالک تیکی قرار می دهد، شعور فلسفی است. کانت تبر بر تبار کاتولیسیسم فرود می آورد و به بحرانش می کشد. هگل پس از اتمام فلسفه خود شعور هنری را زاید می داند. فرم اخر شعور چیست که شعور فخر انگیز زمانه ما ست؟

شعر از دید روبین اشتاین (فیلسوف رشگ انگیز اتحاد شوروی): • لوریک در واقع، چیزی جز درونی ترین و محرمانه ترین سوبژکتیویته تیست.
• سوبژکتیویته ای که قادر به در بر گرفتن کل جهان است.
• به ویژه، زمانی که آن (قبل از همه از منظر انسان های دیگر) از انزوای شاعری بیرون می زند.
مراجعه کنید به وجود و شعور



مهستی گنجوی
زن بی نظیر؟
زن عیاش بی پرنسیپ تهوع آور  در بند بند تنبان

نه.
فرم سوم شعور،
 شعور مذهبی است.
 شعور مذهبی
 هم نافی دیالک تیکی شعور هنری است
 (قرآن و تورات و انجلیل  مملو از قصه حتی قصه عاشقانه است)
 و
هم نافی دیالک تیکی شعور میتولوژیکی (اساطیری) است.
کتب مقدس مملو از اسطوره اند.
خدای واحد مونوته ئیسم با مذهب آمده است.
 در میتولوژی پولی ته ئیسم حاکم بوده است.
مثلا خدایان اولمپ

نه. فرم اول شعور، شعور هرنی بوده که توسط شعور اساطیری نفی دیالک تیکی می شود. به همین دلیل اساطیر مملو از قصه و شعر و غیره اند. فرم سوم شعور چیست؟

فرم دوم شعور چیست که به نفی دیالک تیکی شعور هنری می پردازد؟

طبقه کارگر یا طبقه درخود است و یا طبقه برای خود. بدون نفوذ مارکسیسم در طبقه کارگر، طبقه در خود می ماند که در بهترین حالت دنبال نان می رود.


هنر فرمی از شعور است. اولین فرم شعور است. شعور هنری حتی قبل از کسب توان تکلم در روند کار تشکیل یافه است. آثار نیاکان ما در غارها

اکثر افراد معنی مفاهیم مطروحه را نمی دانند. مفاهیم اما آجرهای اساسی عمارت اندیشه اند.


آه ..
 جمشید بیژنی
 
آخرین دیدار
(به یاد شاهپور بیژنی)
.
آه ..
من چه می دانستم
در واپسین ملاقات
آخرین دیدار نیز رقم می خورد
چشمان پر فروغت را
از من می ربودی
مبادا برق نگاهت
حکایت ِ تلخ ِ وداع با زندگی باشد
تو نهایت ِ میل به زیستن بودی
به رسم ِ رفیقانت
در پیکار پر رنج زندگانی
از خود گذشتی
تا بذر هستی را بکاری
چون دانه ای در زمین سوخته،
که نشان از شوق شکفتن در بهار است
آری، تواز رفتن سخن نگفتی
یقین ِ ماندن داشتی
چونان هزاران رهرو پُر افتخار
که ر‌‌ُستن ِ شکوفه در بهار را
نوید می دادند
 
.پایان


جبر در آثار هنری
برای خود هنرمند رونمایی نمی کند.
جبر پس از تحلیل اثر هنری
به هنرمند معرفی می شود.
جبر در آثار هنری
خود را به طور خودفرما تحمیل میکند و تبیین می دارد.
 فرق اساطیر و مذهب و فلسفه با هنر همین جا ست.
فیلسوف و پیامبر اگاهانه عمل می کند. نه ناخودآگاهانه
شاعر اما اگر آگاهانه شعر بسراید، شعرش شعار و
 یا شر و ور می شود
نوده و نه  در صد «اشعار»
 شعر نیستند.
فروغ    اشعار سیاوش را به رسمیت نمی شناخت
حق هم داشت.


 من فقط شاگرد لنین هستم و هدف زندگی ام این است که شاگرد شایسته او باشم.
وظیفه ای که من زندگی خود را وقف آن می کنم ارتقاء طبقه کارگر است. وظیفه این تقویت هیچ دولت «ملی» نیست، بلکه تقویت دولت سوسیالیستی است، یعنی - بین المللی، و هر گونه تقویت این دولت به تقویت کل طبقه کارگر بین المللی کمک می کند. اگر هر قدم در کار من برای بالا بردن طبقه کارگر و تقویت دولت سوسیالیستی این طبقه در جهت تقویت و بهبود موقعیت طبقه کارگر نبود، زندگی خود را بیهوده می دانستم.
I.V. استالین گفتگو با نویسنده آلمانی امیل لودویگ. 13 دسامبر 1931 ترکیبات. T.13. С 105.


محتوای این شعر مسعود را پس از تحلیل آن میتوان کشف کرد و تبیین داشت. فرق شعر با شعار این است که شعر به شاعر تحمیل می شود. یعنی بر خلاف شعار  ارادی و اختیاری و دلبخواهی نیست. جبری است. آثار هنری اصولا خودجوش اند و نه آگاهانه. اگر آگاهانه باشند، سلب هنریت می شوند. حتی اگر بورزوازی به یک میلیون دلار بخرد و به ۱۰ میلیون دلار بفروشد

شعر اگر شعر باشد و نه شعار، در حالت عادی سروده نمی شود. اما تصادفی ترین چیزها نیز قاتوتمندند. شعر باید تحلیل شود تا مورد قضاوت قرار گیرد


 اشعار حافظ را و هر کس دیگر را
باید تحلیل کرد و نه تفسیر و تحسین و توجبه.
ما ۲۴ سال است که اشعار سعدی و پیرو مرتجع او حافظ را تحلیل و منتشر می کنیم
البته برای اجنه.
ایارنی جماعت دنبال خودفریبی و عوامفریبی اند.
حافظ شاعر خردستیزی است.
درست به همین دلیل
می (مخرب خرد) در اشعار حافظ  تجلیل می شود و عقل تحقیر.
تئوری شناخت حافظ
ارتجاعی تر و ضد علمی تر و ضد عقلی تر از تئوری شناخت سعدی است.
حافظ تفاوتی بین خر و بشر قائل نیست
تنها مرجع و اوتوریته ای که قادر به شناخت چیزها ست
عالم الغیب است که اصلا وجود ندارد
بشر در قاموس حافظ = خر


حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا:
هیچ کس در تهران نمی‌تواند خانه بخرد، به اسم بازار آزاد، در حال چپاول اقتصاد هستند.

در جنقوری اسلامی
مسکن مجانی شده است
یعنی قابل خرید و فروش نیست

 
استرالیا مهمترین  پایگاه ضد چینی امپریالیسم است


عارف نامه ایرج میرزا و توهین به عارف قزوینی

 اختلاف عارف با ایرج میرزای قاجار
 اختلاف سیاسی بوده است.
 عارف به جنش مشروطه پیوسته بوده و با ارتجاع فئودالی ـ قاجاری بریده بوده است
ایرج علنا گفته بوده که تحمل حمله عارف و دیگر انقلابیون مشروطه به
 سلسله قاجار را ندارد.
چون خودش از توله های سلاطین قاجار بوده است

هنر چیست؟
شما دم از فلسفه می زنید.
ولی معنی مفهوم را مثلا مفهوم مذهب و مفهوم هنر و غیره را حتی نمیدانید.
به همین دلیل قادر به تعریف چیزی نیستید.
سیب چیست؟
سیب یک مفهوم بیولوژیکی است.
سیب از تجرید انواع مختلف سیب تشکیل یافته است
درخت یک مفهوم است که از تجرید سرو و صنوبر و بید و غیره تشکیل یافته است.
تفکر = تفکر مفهومی
بدون تعریف پیشاپیش مفاهیم نمیتوان اندیشید.
بدبختی قرن بیست و یکم
جهانی شدن منبرهای خودفریبی و عوام فریبی  و استحاله بشریت به پامنبری های مفلوک است.
شما بحث نمی کنید تا بیاموزید و رشد کنید
شما مثل اخوندها موعظه می کنید و دست به عوامفریبی می زنید.
هنر یک مفهوم فلسفی است و تعریف دارد.
تئوری هنر تعریف دارد





















































این روزها تقریبا همه وقتم به قاطی کردن رنگ ها می گذرد.
ایرج سیفی

ایکاش چنین باشد.
امروزه ما با همه رنگی توأم با بی رنگی سر و کار داریم.
دیری است که رنگها رنگ باخته اند
 تمیز سپید (سرخ) از سیاه محال شده است.
هیچ کس و هیچ چیز آن نیست که می نماید.
همه چیز تصنعی ـ تقلبی و قلابی است.
حتی جنگ های خونین، زرگری اند و نه طبقاتی

پیدا کردن دوست محال گشته است
برای اینکه دشمنی حتی در دیدرس نیست تا به توصیه حریفی
«دوست را بتوان میان خیل دشمن یافت»
دی شیخ بی چراغ همی گشت گرد باغ
کز این و آن ملولم و حیوانم آرزو ست



علی رستانی
مرا آز
تو را ناز
ــــــــــــ
قشنگ ترین گل جهانی
کاشته در اوج خیالم
دریغا خطوط در هم روز
سیاهی را بی مهر
به پردهٔ خواهش گره می زند.
* مرا آز
تو را ناز.
شب با باران پیوند دارد
فصل رنگارنگ می بارد
زرد، سبز، سپید
«سپید سپید
نگاه کن، سپید شده ام.»
_ و گذر عمر
خواهش کبوتران می ماند و
لرزش عمر ]
تو می گذری
و من
با باران یکی می شوم ...

عاشق
نه اهل آز، بلکه اهل نیاز است.
تنها چیزی که عاشق دارد، بدون آنکه داشت هباشد، معشوق است.
عاشق
عملا
بی همه چیز است.
عشق بدبختی است.
دیالک تیک نیاز و راز و ناز
را
مدیون محمد زهری (متفکرترین شاعر کشور) هستیم.
نیاز و ناز
در وابستگی تعیین کننده به  راز رقم می خورد.
اگر عاشق به راز معشوق پی ببرد، فاتحه ای بر نیاز و ناز خوانده می شود.
چه بسا
حتی ورق برمی گردد و عاشق به معشوق استحاله می یابد و معشوق به عاشق.
قصه زلیخا و یوسف
میدان این تعویض مبتنی بر راز است.
کریم هنرمندی اندیشنده و شناسنده است.


د


آخوند خر و خدا از دید ایرج میرزا
همین شعر ایرج میرزا اگر تجزیه و تحلیل شود
معلوم می گردد که ایرج میرزا با روحانیت به لحاظ جهان بینی کمترین تفاوتی ندارد.
اختلاف ایرج میرزا با دوستش عارف قزوینی
به دلیل سمتگیری ارتجاعی ایرج در جنبش مشروطه بوده است.
برای درک تضاد اشراف فئودال و دربار با روحانیت
باید تفاوت و هویت (همانندی) طبقه و ایده ئولوگ طبقه را کشف کرد.
فقها و روحانیت
دیالک تیکی از طبقه و ایده ئولوگ طبقه اند
هم مالکین اراضی کشت و مستغلات و اوقاف و غیره اند
و
هم مبلغ ایده ئولوژی نظامات برده داری، فئودالی و حتی سرمایه داری اند.
یک پای روحانیت در حاکمیت (زیربنای اقتصادی) است و پای دیگرش در روبنای ایده ئولوژیکی  است.
روحانیت و فقها مثلا سعدی و حافظ
مدافع منافع استراتژیکی طبقات حاکمه برده دار و فئودال  هستند.
سعدی و حافظ
حتی پادشاهان را به چالش می کشند
هشدار می دهند
ساقی به جام عدل بده، باده
تا گدا غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.
حافظ سران طبقات حاکمه را از شورش ناگهانی  توده عاصی به دلیل فقر و فاقه هشدار می دهد.
ولی فقها و روحانیت عملا و در تحلیل نهایی توده را به تسلیم در مقابل طبقات حاکمه فرامیخوانند.
روحانیت از افراط طبقات حاکمه انتقاد می کند
به همین دلیل
روحانیان را اشراف فئودال
گدا مینامند و تحقیر می کنند.
شاه پس از انقلاب سفید
مجبور به سرکوب نسبی روحانیت می شود
ولی ضمنا حمایت عظیم از ان به عمل می اورد
همین ناصر مکارم برنده جایزه سلطنتی بوده است
هزاران مسجد و حسینیه عرشاد در زمان شاه ساخته می شود
روحانیت از کثافتکاری های اخلاقی اشراف انتقاد میکند تا به نارضایتی توده دامن نزنند و مانع تحمیق توده نشوند


محمد زکریای رازی
فیلسوف نبوده است.
دانشمند بوده است.
تفاوت فلسفه با علم
تفاوت تماتیکی (موضوعی) است
خدا و دین و مذهب
از مفاهیم فلسفی اند و نه از مفاهیم علمی.
علم طب و شیمی و فیزیک و غیره
قادر به درک و توضیح مفاهیم فلسفی نیستند.
به همان سان که چرخ خیاطی قادر به شخم زمین نیست
کذاب و کلاهبردار نامیدن موسی و عیسی و محمد در اروپای عصر جدید هم در جزوه ای اعلام شده است.
دین فرمی از شعور است.
شعور مذهبی نفی دیالک تیکی متکامل شعور هنری و میتولوژیکی (اساطیری) است
که خود به نوبه خود به واسطه شعور فلسفی و بعد فلسفی ـ علمی (مارکسیسم) نفی دیالک تیک می شود
یعنی جنبه های مثبتش حفظ می شود و توسعه داده می شود
و
جنبه های منفی و مندرسش نقد و نفی و حذف می شود.
خدا یک مفهوم فلسفی است
مفهوم خدا نتیجه تجرید چیزهای متنوع بوده است:
نتیجه تجرید پستان مادران، آلت تناسلی پدران، خورشید (میترائیسم) و ماه و غیره
خدای ادیان بزرگ
نتیجه تجرید اعضای طبقات حاکمه است
الله = انعکاس انتزاعی ـ آسمانی اعضای طبقه برده دار
الله = معبود بشریتی که عبد است
الله = برده دار انتزاعی مطلق

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر