۱۴۰۳ مرداد ۲۸, یکشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (سوره النساء ویا زنان) (۳۰۰)


ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾
[ النساء: ۵۱]

آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب (آسمانی) به آنان داده شدند، به جبت (= بت و سحر) و طاغوت (= معبودان باطل) ایمان می آورند، و درباره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند:

 «اینان از کسانی که ایمان آورده اند، هدایت یافته ترند»؟!

این آیه کریم هم به اهل کتاب مربوط است و ربطی به زنان ندارد.

می توان گفت که کریم، مثل آخوندها فاقد انضباط موضوعی است.

اسم سوره اش را نساء (زنان) می گذارد و از این شاخه به آن شاخه می پرد

و

عملا به بداموزی دست می زند.

آخوندها

همین بی انضباطی کریم را از آن خود کرده اند.

از این رو، مواعظ شان عمدتا پرت و پلاگویی ست.

کریم در این آیه، از اهل کتاب ایراد می گیرد 

که

 دیالک تیک الله و طبقه حاکمه (اشراف برده دار و روحانی) 

را

با دیالک تیک جیت (صنم و بت و ازوتریک) و طاغوت (طبقات حاکمه غیر برده دار) 

بسط و تعمیم می دهد.

مشخصه این دسته از اهل کتاب، رستگار تلقی کردن کفار و تحقیر مؤمنین است.

اجامر فوندامنتالیسم اسلامی شیعی 

هم از واژه طاغوت برای تحقیر و تکفیر مثلا محمد رضا شاه و غیره بهره می گیرند.

 

﴿أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا﴾
[ النساء: ۵۲]

اينان آن كسانند كه خدا لعنتشان كرده است؛ و هر كس را كه خدا لعنت كند براى او هيچ ياورى نيابى.

جالب، طرز برخورد کریم با این دسته از اهل کتاب است.

کریم به عوض تهدید آنان به عذاب دوزخ، به نفرین آنان بسنده می کند.

ضد دیالک تیکی تهدید، تطمیع است.

ضد دیالک تیکی نفرین را باید در روند تحلیل قران پیدا کنیم.

فرق تهدید با تلعین (نفرین) این است که تهدید از موضع قدرت صورت می گیرد.

تلعین (لعن و نفرین) اما از موضع ضعف است.

در آیات قبلی هم کریم، اهل کتاب را نه مثل مسلمین، تهدید، بلکه تلعین کرده است.

چون اهل کتاب قدیمی تر وقوی تر از مسلمین بوده اند. 


﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَّا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا﴾
[ النساء: ۵۳]

آیا آنها بهره ای از فرمانروایی و حکومت دارند؟ 

پس در این صورت به اندازه پوست هسته خرمایی (چیزی) به مردم نمی دادند.

پوست هسته خرما در قاموس کریم، مترادف با پشیز و صنار و تره است.

اگر اهل کتاب ملعون، به حکومت برسند، برای توده تره هم خرد نمی کنند.

 

﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا﴾
[ النساء: ۵۴]

يا بر مردم به خاطر نعمتى كه خدا از فضل خويش به آنان ارزانى داشته حسد مى‌برند؟ 

 در حالى كه ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و فرمانروايى بزرگ ارزانى داشتيم.

 

مشخصه دیگر ملاعین مسیحی و یهودی، حسادت به اغنیاء است.

در این آیه هم تئوری ثروت ارتجاعی کریم، نمایندگی می شود:

ثروت، نعمت الهی به نوردیدگان خدا ست و نه نتیجه بهره کشی از توده برده و چپاول دار و ندار خلق های دیگر.

خدای کریم

به خاندان ابراهیم هم حکمت ارزانی داشته و هم حکومت.

کریم 

در این آیه

دیالگ تیک مادی و فکری

را

به شکل دیالک تیک حکومت (حاکمیت) و حکمت بسط و تعمیم می دهد.

ضمنا

حکمت و حاکمیت و حکوکت را نه اکتسابی ـ تحصیلی، بلکه اهدایی ـ الهی جا می زند.

 با استناد به این آیه، می توان هر لاشخور هر طبقه حاکمه را، هر خان و سلطان و قلدری را نور دیده خدا جا زد.

سعدی 

احتمالا

تحت تأثیر کریم،

 هم سران سیاسی دانا و دادگر را 

دست نشانده خدا جا می زند

 و

 هم سران خر و خردستیز و خونریز و بیدادگر را:

به قومی که نیکی پسندد خدای

دهد خسروی عادل و نیک رای

چو خواهد که ویران شود عالمی

کند ملک در پنجهٔ ظالمی

 

مراجعه کنید

به

خودآموز خوداندیشی

﴿فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ ۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا﴾
[ النساء: ۵۵]

بعضى بدان ايمان آوردند و بعضى از آن اعراض كردند. دوزخ، آن آتش افروخته، ايشان را بس.

اکنون کریم، دست به تهدید کسانی می زند که به کتب مقدس ایمان نیاورده اند.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر