مهدی تدینی
(۱۳۵۹)
پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشهها و نظریات ارنست نولته،
متفکر و تاریخنگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر
است.
درنگی
از
میم حجری
مهدی تدینی
قضیه از زمانی سرراست شد که آمریکا با تعلل و تأخیری دودههای در نقش حامی اصلی اسرائیل وارد مناقشه شد و جای فرانسه را گرفت.
از این پس بر چپها مسجل بود که باید از چه طرفی حمایت کنند.
بنابراین، از قضا چپها در بغرنجترین سالها
ــ یعنی سالهای تشکیل دولت یهود ــ
حامی طرف یهود بودند، نه طرف فلسطینی.
تدینی
تحت تأثیر رسانه های امپریالیستی
بشریت را بر سر دو راهی زیر
قرار می دهد:
یا طرفداری از خلق یهود
و
یا طرفداری از خلق فلسطین.
تدینی
از اختلاف فی مابین
معیار می سازد.
انگار
نمی توان از هر دو خلق ستمدیده طرفداری کرد.
انگار
معیار
حقیقت نیست.
نشانه بارز سوبژکتیویسم معرفتی همین است.
۲
اما مسئلهای که در اینجا قصد دارم یادآوری کنم
این است
که
اتفاقاً
مناقشۀ عرب و یهود
تناقض فکری و شناختیِ جریان چپ را نشان میدهد.
تمام این دعوا
سر «میهن» است؛
سر خاک است؛
سر مرز است.
معنی تحت اللفظی:
اختلاف اعراب و یهودیان بر سر خاک و سرحدات و «میهن» است.
تدینی
اکنون
اختلاف دو خلق یهود و فلسطین را به اختلاف میان اعراب و یهودیان و در تحلیل نهایی به اختلاف میان مسلمانان و یهودیان تبدیل می کند
که
با لغزشی ناچیز به اختلاف مذهبی تبدیل خواهد شد.
عردوغان و حماس و حزب الله هم همین را می خواهند.
اختلاف میان خلق یهود و اعراب پ خلق فلسطین
اصلا
بر سر خاک و میهن و سرحدات نبود.
اعراب
در مبارزه بر ضد امپراطوری استعماری عثمانی،
متحد انگلیس بودند.
انگیس در جنگ جهانی اول بر امپراظوری عثمانی پیروز شد.
ولی حاضر به دادن استقلال به اعراب نشد.
اعراب
در
جنگ جهانی دوم
متحد فاشیسم آلمان شدند
آلمان اما شکست خورد.
اگرچه به امحای تمام راضی و ریشه ای خلق یهود کمر بر بست.
اختلاف ارضی و مرزی و میهنی میان خلق یهود و فلسطین
پس تقسیم خاک توسط سازمان ملل و به رسمیت شناسی دو دولت مربوطه
و
زیر پا نهادن مصوبه سازمان ملل توسط اعراب و پس از حمله به اسرائیل و شکست اعراب شروع شد.
۳
تاریخ برای صدمین بار نشان داده است
بنیاد رفاه و اساس همۀ حقوق انسانی دیگر
داشتن «میهن» است.
بیمیهنی ریشه همۀ فلاکتهاست.
معنی تحت اللفظی:
ریشه همه رفاه و پایه و اساس همه حقوق انسانی دیگر
داشتن میهن است.
نداشتن میهن
ریشه همه بدبختی ها ست.
تدینی
هنوز نمی داند که میهن چیست.
این خرافه را کسان دیگری هم تبلیغ می کنند.
احتمالا زیر این کاسه تئوریکی، نیمکاسه ای امپریالیستی هست.
پس از شکست سوسیالیسم، تجزیه کشورها و تشکیل میهن کذایی برای هر خلقی در چارچوب کشورهای چند ملیتی
در دستور روز قرار گرفته است
که
در مقوله بالکانیزاسیون تجرید و تبیین می یابد.
اگر تدینی و امپریالیسم صداقت داشته باشد،
باید خود امپریالیسم امریکا، کانادا، استرالیا و و برزیل و غیره
اراضی بومی ها را به انها پس بدهند و میهن آنها را به رسمیت بشناسد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر