۱۴۰۲ مرداد ۷, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۳۴)

 
 
میم حجری

 

سطح فکری مخالفان اخوندها
اگر پایین تر از سطح فکری آخوندها نباشد،
بالاتر نیست.
و
این حقیقت امر
در این شعار حریف آشکار می گردد.
لرزیدن ایمان به محض دیدن تار مویی
نشانه موجودیت هر موجود است و نه نشانه خریت او و آن.
حتی نباتات و جانوران
زیبایی گرا هستند
چه رسد به اشرف موجودات که بشر باشد.
بشر
بدون استه تیک
بدون اروتیک
و
بدون اتیک
نمی تواند لیاقت بشریت را داشته باشد


هی عمر
میخورای نشانه نادانی است.


قسم به قبر قمر بنی هاشم
که راسل معنی شعور را نمی داند.
راسل ریاضی دان است
و
شعور از مفاهیم ریاضی نیست.
شعور از مفاهیم فلسفی است و ضد وجود است.
ضمنا
اگر تحصیل تأثیری بر سطح شعور نمی گذارد،
پیش به سوی بیسوادی.
پیش به سوی عرعر و تکرار عرعر خران خارجی و داخلی و بردن کیف خر.



بیشتر جنگ های محمد، تعرضی بوده
حریف

غزوات حضرت محمد
جنگ های برده داری بوده اند.
اسلام
دین نظام برده داری است.
هدف از غزوات
برده سازی اقوام دیگر و گسترش نظام برده داری بوده است.
الله
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی
اشراف برده دار و روحانی (آل عبا) در آیینه آسمان است.
الله
برده دار مطلق و مجرد است
معبود است
و
بشریت
در قاموس اسلام
بدون استثناء عبد الله (بندگان الله) اند.
جنگ های حضرت محمد و خلفا
فرق ماهوی با جنگ های امپراطوری برده داری روم مثلا حضرت سزار ندارند:
هدف اشاعه مناسبات تولیدی برده داری بوده است


اینها که به امریکا و کاندا و روسیه و استانبول و دوبی و غیره می روند،
دزد نیستند.
اعضای طبقه حاکمه اند.
دزدها
عضو تحتانی ترین لایه اجتماعی اند.
عضو لومپن پرولتاریا هسند و اگر به خارج روند به نیت خودفروشی و غیره است و نه برای خوشگذرانی و علافی و عیاشی.
ما باید تعریف مفاهیم را بیاموزیم تا حداقل حرف دهن خود را بفهمیم.
توله های روح جماران و کوسه رفسنجان و تمساح یزدستان و غیره که دزد نیستند



حقیقت
فی نفسه
گرانبها ست.
گرانبهاتر اما کشف حقیقت است.
الکساندر هومبولت
آره.
ولی بدون از آن خود کردن
فلسفه مارکسیستی
کشف حقیقت در همه عرصه ا و زمینه ها
محال است
و
خواب و خیال است.


خلایق باید از نقل بریده هایی از متون بپرهیزند تا عوامفریب نباشند.
مارکس پیغمبر نیست
و
مارکسیسم مذهب نیست.
چیست؟

مگر کشورهای سلطنتی اسپانیا، دانمارک و انگلستان و نروژ و هلند و غیره جوامع بورژوایی نیستند؟

قبل از نقل سخن این و آن
بیندیشیم.
هر حرف مارکس و لنین و غیره که وحی منزل نیست.
مارکسیسم
تئوری انتقاد است و نه تئوری عوامفریبی و خر پروری.




اگزیستانسیالیسم
مکتب خر پروری امپریالیستی است.
این مکتب ایدئالیستی
آبشخور فاشیسم بوده است
و در آأمان فاشیستی تحت عنوان فلسفه حیات
زمینه فکری لازم را برای روی کار امدن نازی های خونخوار هموار کرده است.
دین و مذهب
تعریف مارکسیستی دارد.
دین فرمی از روح ویا شعور است
دین روح جامعه بی روح است
و
شعور جامعه بی شعور.
ولی شعور است
و
دینداری
صدهزاربار بهتر از بی شعوری و بی دینی است.
دین دیالک تیک اه و افیون است.
به قول انگلس
همه جنبش های انقلابی دهقانی در قرون وسطی
زیر لوای دین بوده اند و چه بسا کشیشان زن و مرد که پیشایپش دهقانان بر ضد فئودالیسم
جنگیده اند و بر دار شده اند.
ژان پل سارتر عیاش است و نه علامه.


همه افراد در همه جای دنیا
طبیعتا و غریزتا
همین جوری اند.
ابله کسی است که این حقیقت امر را نمی داند.
از یک میلیون نفر
شاید یکی پیدا شود که به تحسین هر رهگذر اعتنایی نداشته باشد.
ما که خروارها مغز خر خورده ایم
همین خرافه را نقد کرده ایم.
رساتی
چرا نمی خوانید؟
چرا نمی خواهید بدانید و رشد کنید؟

در کلاس اول ابتدایی در دهات
یک مداد به دست کودکی می دادند و می گفتند:
بشکن.
و کودک می شکست.
بعد سه و یا چهار مداد را با نخی به هم می بستند و دسته حاصله را دوباره به دست کودک می دادند و از کودک می خواستند که بشکند و کودک نمی توانست بشکند
و
متوجه می شد که چه نیرویی در اتحاد مدادها نهفته است.
دسته سه و یا چهار نفری مداد
مساوی با ۴ مداد منفرد و مجزا نیست.
حالا
فروید بی شعور ادعا می کند که فهم و فراست در تنهایی است و خریت در همبایی است.
خلایق
هر خرافه هر خر خردستیزی را
بدون کمترین تأمل منتشر میکنند و بقیه آفرین می گویند و هورا می کشند و اگر قابل جفتگیری کتبی و شفاهی باشد، صدها دسته گل برایش می فرستند.
بشریت دیگر رشد نمی کند
حتی درجا نمی زند.
فقط فرو می رود و سقوط می کند.
به کجای این طویبله می توان آویخت پالان را؟


طرح سؤال راجع به نظری
به نیت و به معنی افتتاح هماندیشی با همنوع است.
تک تک این مفاهیم:
زمان و کلام و موقعیت و آرامش و امید و صداقت و شانس و موفقیت و رؤیا و عشق و اعتماد به نفس و دوست باید پیشاپیش تعریف شوند.
گفتن و شنیدن اندرزهای انتزاعی به هیچ درد هیچ بنی بشری نمیخورد.
مثال:
تعریف عشق و دوستی چیست و تفاوت عشق و دوستی کجا ست؟
صداقت به چه معنی است؟
شانس چیست؟
....



این جنبه های اسلام
که
صادق هدایت
برجسته میکند و می کوبد،
اولا
بدتر و عمیق تر در مسیحیت رواج داشته است و نه در اسلام.
مسیحیت بوده که بهشت اجاره می داده و خرمن دلار درو می کرده و نه اسلام.
ثانیا
این جنبه های اسلام
مثلا پول دادن به فقیری تا به عوض مرده ای نماز بخواند ویا روزه بگیرد ویا به کربلا و مکه رود
جنبه های سوسیال (اجتماعی) اسلام اند.
بخشی از اعضای جامعه بدین طریق
نانی در سفره می یابند.
صادق هدایت خر پول زاده ای انگل بوده است و از فقر عمیق توده ها خبر نداشته است.
دین که بد نیست.
بد چیست؟


دردناک‌ترین چیز آن است که انسان حقش را آرزو کند!
جورج ارول

جورج عور ول خرپول زاده عوامفریبی است و از درد و رنج زحمتکشان خبر ندارد.
آرزوی حق به عوض طلب حق
بی دلیل نیست.
توده سنگ زیرین آسیا ست.
از همه چیز محروم است.
طلب حق
زمانی میسر می شود که فرد تنها و بی کس و بی یار و یاور
ترک فردیت کند و کلکتیویته (جمعیت) کسب کند.
مثلا رعیت در حزب دهقانان انقلابی متشکل و با رعایای دیگر
متحد شود.
مثلا کارگر در حزب کارگران انقلابی متشکل و یا کارگران دیگر متحد شود

طبقه حاکمه اما امان نمی دهد و حزب دهقانان و کارگران و پیشه وران و زنان و زحمتکشان را
تار و مار می سازد.
جورج عور ول باید سری به خاوران های جهان بزند تا هم آدم شود و هم عالم و هم عاقل و دست از عوامفریبی و خرپروری بردارد.
در ان صورت دیگر سازمان سیا برای لاطائلاتش میلیون ها دلار نمی دهد و در مقیاس جهانی ترجمه و منتشر نمی کند



مره لین مونرو
از سنگ


هر کلمه و جمله ما
به نظرت باطل است،
اول ذکرش کن و بعد بطلانش را استددلال و اثبات کن.
شماها فرقی با آخوندها ندارید.
هدف شما
خودنمایی خرکی و خرپروی است.
نظرات کانت و هگل و فویرباخ و غیره
نفی دیالک تیکی شده اند و رد شده اند.
مارکسیسم
در قله های تعالی و تکامل فلسفی قرار دارد.



زندگی (حیات)
به دو دلیل زیر سخت است:
به دلیل ترک حوزه آسایش
به دلیل ماندن در حوزه اسایش
فرنگی

عجب تحلیل بند تنبانی ئی از سختی حیات

زندگی
دیالک تیکی از ریاضت و لذت است.
این دیالک تیک ازدیالک تیک های مارکس است که سعدی آن را
صدها سال قبل از تولد مارکس
کشف و اثبات کرده است.
اصیل ترین منشاء لذت
ریاضت است.
لذتی یافت نمی شود که با ریاضت توأم نباشد.
شیرین ترین خواب ها
پس از انجام کمرشکن ترین کارها ست.
سعدی همین دیالک تیک مارکس را به صدها فرم بسط و تعمیم داده است:
دیالک تیک رنج و گنج
کار و مزد
گنج و مار
....
نا برده رنج
گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت
ـ جان برادر ـ
که کار کرد.



ابلیس
در اسلام
همان اهریمن
و
الله در اسلام
همان اهورا در دین زرتشت است
که اسلام به خدمت گرفته است.
مهم ترین هراس حضرت محمد
از ایین زرتشت است.
منشاء آتشین ابلیس
هم
نوعی حمله به دین زرتشت است
که در ان
آتش تقدیس می شود.
راستی چرا آتش تقدیس می شود؟



این زمانه جز ریا، حرفِ صداقت نیست نیست
حریفه

معنی تحت اللفظی:
در این دوره ریا رواج دارد و از صداقت اثری نیست.

ریا که ضد صداقت نیست.
ریا یعنی تظاهر، وارونه نمایی
مثلا دزدیدن مال همسایه و لعنت فرستادن الکی به دزد و دزدی.
همه سیاستمداران و خبرنگاران و رسانه گردانان در مقیاس جهانی ریا می ورزند.
تا عوامفریبی کنند
صداقت اما به معنی حقیقت پرستی است.
حقیقت چیست؟
اتفاق در جاهایی ریا می تواند نشانه صداقت باشد.
مسئله به این سادگی ها نیست.


فضیلت سازی از ذلت
مد دیرین دیار عه هورا و عا شورا

ویرایش:
آن کاو (یعنی آنکه او، کسی که) به دل دردی ندارد، آدمی نیست.
بیزارم از بازار این بی هیچ دردان.

خایق چه بسا تفاوت «کو» با «کاو» را نمی دانند.
تبدیل کاو به کو
به تحریف معنوی و مضمونی و نظری و منظوری بیت شعر منجر می شود.
یکی از ایرادات بینشی سایه
ایدئالیزاسیون (تجلیل) معیارهای خرافی رایج در آیین تشیع است.
در این بیت شعر
درد ایدسالیزه می شود و به عرش اعلی برده می شود تا هر ننه قمری و دده دمری دل خود را مملو از درد جا بزند.
و
یا حتی خود را درد مشترک قلمداد کند تا فریادش کنند.
سایه
خیال میکند که گریه و زاری
هنری و شق القمری است.
سایه
مرتب به هنر ضجه و زاری فخر می فروشد.
شعر سایه در سوگ طبری
شبیه مرثبه است.
خواننده به گریه انداخته می شود و نه به تفکر.
ما بارها قصد تحلیل این مرثیه سایه را داشتیم و اشک امان مان نمی داد.
در این بیت شعر
بی درد بودن
ننگ شمرده می شود و نه فخر.
زیبایی فرمال (صوری، ساختاری) این بیت شعر سایه
در نشاندن بی زار (بیزار) در مقابل با زار (بازار) است.



چارلز بوکوفسکی
کم و کسری جز مغز اندیشنده ندارد.
بحثش بر سر چیست؟
بشریت کور است و یا ترسو ست؟
مگر ترس عیب و ننگ است؟


این خرافه را از قول خیلی ها مثلا از قول چه گوارا هم نقل کرده اند.

از یان خبرها نیست.
کسی نمی تواند بذر باشد.
چی
می تواند بذر باشد و اگر شرایط عینی و ذهنی لازم فراهم آید
جوانه نزد و رشد کند و جهانگیر شود؟




آره.
خردمند به تأیید و تجلیل و تحسین و تشویق و تعظیم و تکریم الکی و دل خوش کنکی کسی تره خرد نمی کند.
نظر این و آن در مورد خودش و در مورد خودشان
پشیزی ارزش ندارد.
خردمند
خودمختارانه (مستقلانه)
به استخراج نظر در مورد هر کس و هر چیز
از خود ان کس و ان چیز
خطر می کند.


حضرت محمد
به روایت سعدی
مفتخر بوده که در زمان حکومت انوشیروان تولد یافته است.
چرا و به چه دلیل
رسول اکرم
به طرفداری از انوشیروان می پردازد؟


شرف؟

شرف و شرافت و شربف و اشراف و غیره
از مفاهیم اشراف فئودال و روحانی اند.
مخالفان اخوندها
به لحاظ گنیجنه مفهومی
اگر فقیرتر از انان نباشند، غنی تر از انان هم نیستند.
قاتلان زنان جنقوری
دشمن زیبایی اند و نه دشمن شرف و شریف و شرافت و اشراف.

کلیه زنانی را که کشته اند،
ماهرو بوده اند.
ظاهرا
جنگ زشت رویان با زیبارویان در بین است و نه جنگ باشرف یا بی شرف ها.
کسی در جنقوری
سیاسی نیست.
همه بند تنبانی اند.
چه در قدرت باشند و چه بر قدرت باشند



از یزید چه گفته شده است؟
اولین مصراع دیوان غزلیات حافظ
از شخص شخیص یزید است.
الا یا ایهالساقی ادر کأسا و ناولها.
یزید از روشنفکران زمانه خود بوده است.
امام حسین اصلا سواد نداشته است.



راسل
ریاضی دان بوده است و در همکاری با وایتهد
بزرگ ترین کتاب ریاضی قرن بیستم را نوشته است.
راسل
اما نمی تواند و حق هم ندارد، راجع به دین هارت و پورت کند.
برای اینکه دین از مفاهیم ریاضی نیست.

دین از مفاهیم فقهی و فلسفی است.
دین
فرمی از شعور است:
ما با انواع مختلف شعور سر و کار داشته ایم:
شعور هنری
شعور اساطیری
شعور مذهبی و یا دینی
شعور فلسفی
شعور فلسفی ـ علمی (مارکسیستی)

دین
ایده ئووژی است
و
ایده ئووژی
چیزی طبقاتی است.

دین
در صدر اسلام (جامعه برده داری)
با دین در قرون وسطی (جامعه فئودالی)
با دین در جامعه سرمایه داری
و
با دین در جامعه سوسیالیستی
تفاوت و حتی تضاد دارد.

هر گردی گردو نیست.

ویروس چیه
مش راسل حواس پرت از مرحله پرت؟


کدام کلمه و کدام جمله این کامنت ما
سنگین است؟
نام ببرید
ضمنا مفهوم معادل سبکتری را پیشنهاد کنید.
خلایق
در ۴۴ سال اخیر
به مواعظ بی محتوا و بی مفهوم آخوندها عادت کرده اند.



این بیت شعر از کیست؟
ضد آزاد (مختار) که اسیر نیست.
ضد آزاد
برده و بنده و رهی و کنیز و غلام است.
امام حسین
ارباب برده دار، برده ساز و برده فروش بوده است.
به این معنی
آزاد بوده است.
امام حسین
از سرداران ارتش اسلام در خلافت عمر بوده است و صدها تن از جوانان ایران را یا کشته است و یا اسیر کرده و فروخته است.
۷۴ تن از شهدای کربلا که اسمی از انها نیست،
غلامان امام و یاران بوده اند.
امام حسین
بدترین دشمن آزادی بوده است.
اسلام
دین نظام برده داری است.
الله
برده دار انتزاعی ـ آسمانی است.
بشریت در اسلام
بنده و برده است و نه آزاد.



عجب جفنگیاتی
سکنه جنقوری
کرور کرور
کورکورانه
از مجانین و اجامر اجنبی نقل می کنند.
و
خیال می کنند که هنر و شق القمر می کنند.

شرم مان باد از این خصلت دیرینه خویش.
حتی
کودکان کلاس اول در مکاتب فقهی قرون وسطی فرا گرفته بودند
که
یک دسته چوب به هم پیوسته
مستحکم تر از یک چوب منفرد است.
قدرت و معرفت و فهم و فراست
نه در تنهایی،
نه در سر در گریبان خود فرو کردن
نه در تفرقه و بیزاری از همنوع و همکار و همدرد،
بلکه در وحدت با همنوع و همکار و همدرد است
بلکه در هماندیشی، هماموزی، همبستگی و همرزمی با همنوع و همکار و همدرد است
چاره رنجبران
وحدت و تشکیلات است
حکیم ابوالقاسم لاهوتی



فراگیری الفبا و قرائت قرآن و شنیدن مواعظ
چه ایرادی دارد؟
همان ها هم که به کاینات سفر می کنند
دیروز همین کار ها را می کردند.
مذهب که فی نفسه بد نیست.
بد چیست؟


خر خادم دیرین بشv


کفگیر عو پو زیسیون کله خالی به ته دیگ خورده است.
به همین دیلل به انتقاد خرکی از چیزهای الکی گیر می دهد.
این مراسم
در همه جای جهان
در فرم های مختلف
رایج است.
محرم
تازگی ندارد.
محرم هم نباشد مراسم دیگر هستند.
نوروز و مهرگان و فلان وبهمان.


اینکه کسی از چیزی که ما دوست داریم خوشش بیاد دلیل بر عاشق شدن است؟
رحیم

معمولا اگر کسی عاشق کسی باشد، همه زیبایی های جهان را در او کشف می کند.
و
اگر کسی متنفر از کسی باشد، همه زشتی های جهان را.
توده
ضرب المثلی دارد کع دال بر این حقیقت امر است:
سوسک سیاه
بچه خود را ملکه زیبایی می داند
و
شب و روز قربان ـ صدقه اش می رود.
(نقل به مضمون)
در این جور موارد،
افسار معرفت و یا شناخت و یا تشخیص در دست غریزه است و نه در دست عقل اندیشنده.
عاشق
لال و کر و کور و خر می ماند.
به همین دلیل
خردگرایان عشاق نمی شوند تا خر شوند و از تمیز زشت از زیبا عاچز بمانند



هر کس که می خواهد به قوم و قبیله خود
مفتخر باشد و فخر به آفاق بفروشد،
بهتر است زنبورداری پیشه کند.
و گرنه فخر فروشی به قوم و قبیله خود
به نفرت از همنوع منجر می شود و نه به عسل.
فرنگی



رسانه های فرانسوی : یکی از مدارکی که اثبات میکند غارت فروشگاه‌ها در فرانسه بدست مسلمین اتفاق افتاده، قفسه‌های گوشت خوک دست نخورده است
حریف

جنبش های اجتماعی
علل اجتماعی دارند.
و
نه علل عقیدتی.
حتی جنبش مذهبی و عقیدتی
علل اجتماعی دارند.
جنگ ها و جنبش
اگر تیز بنگریم بر سر نان اند.
خود حزب حاکم در فرانسه
حزب اولیگارشی مالی است.
ماکرون نماینده بانک های امپریالبستی است.
بدون نفوذ تئوری انقلابی در روح جامعه
نمی تواند جنبش انقلابی وجود داشته باشد
در این صورت
انرژی توده ها
هدر می رود.
یا فراگیری و اشاعه تئوری انقلابی (مارکسیستی) و یا خر تو خر و خرابکاری آنارشیستی.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور



هر زن و نری می تواند دنیا را بهتر کند
فرنگی

عجب خرافه ای.
تغییر جامعه و جهان
نه
شق القمر این و آن،
بلکه هنر توده تاریخ ساز است.
توده ای
که زیر پرچم رهایی بخش پرولتاریا ( سوبژکت تاریخ) گرد امده باشد.
پرولتاریایی
که در حزب طبقاتی ـ انقلابی ـ مارکسیستی خود
گرد امده است.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور


هی داستایفسکی

اولا
پروردن کذایی اندیشه در سر
فی الفور صورت نمی گیرد
به فرض محال
اگر صورت گیرد.
زمان لازم دارد.

مثال:
ما ۲۰ سال است که شب و روز به طور بی بند پارس می کنیم
ولی احدی حتی پنبه از سوراخ گوش بیرون نکشیده تا احیانا و تصادفا پارس ما را بشنود.
پارس زمانی خوشایند است که به جفت جویی و جفت یابی و جفتگیری مدد رساند.
ثانیا
اندیشه
طبقاتی است.
به ارباب برده دار نمی توان قبولاند که بنی بشر برابرند و کسی نباید برده دیگری باشد.
نرود میخ آهنین در سنگ.

ثالثا
گیوتین فقط برای حذف فیزیکی حریفی نیست.
گیوتین برای افشاندن بذر هراس در مزرع دلها ست.
رابعا
اگر کسانی با موعظه و اندرز به صراط مستقیم می افتادند،
طبقه حاکمه نیازی به گیوتین پیدا نمی کرد.
گیوتین نشانه بن بست هماندیشی است.
گیوتین به معنی پایان سخن و آغاز سکوت است



حرفهای خود را بیهوده تلف کسانی نکنید که سزاوار سکوتتان هستند
حریفه

مگر اتلاف باهوده وجود دارد تا اتلاف بیهوده هم وجود داشته باشد؟

چرا سکوت و نه سخن؟

سخن در جهان ای خردمند چیست؟
سخن که فقط تعریف و تعارف و تزویر و تظاهر و تقیه و تئاتر و تملق و تجلیل و تشویق و تحسین نیست.
سخن
ضمنا
می تواند خنجری زهراگین باشد و بر سینه ارتجاع از هر رنگ بنشیند.



فقیر
کسی نیست که پول نداشته باشد
فقیر
کسی است که شخصیت نداشته باشد.
فرنگی

چرا و به چه دلیل؟
چرا نباید کسی که نان در سفره ندارد، فقیر تلقی شود؟

ضمنا
اگر قرار بر این باشد که فقیر تلقی نشود،
چه باید تلقی شود.
غنی؟
ضمنا
پیش شرط کسب شخصیت چیست که فقدانش به معنی فقر است؟
پیش شرط کسب شخصیت
کسب پیشاپیش شعور علمی و انقلابی است.
بی شعور
نمی تواند با شخصیت باشد.
این اما بدان معنی است
که
فقر
دیالک تیکی از فقر مادی و فکری است.
فلسفه مارکسیستی بیاموزیم تا رستگا شویم و پرت و پلا نبافیم




تاریخ چیست؟

تاریخ
یعنی
جامعه در روند توسعه و تکاملش
این توسعه مثل هر توسعه دیگری
زیگزاگی و مارپیچی است.
یعین پر فراز و فرود است.
خلایق خرپرور
مشتی خرابه را نشان خران می دهند و از تاریخ با شکوه فلان و بهمان هارت و پورت می کنند.
با تعویض خوانین و سلاطین خرفت و خر و خردستیز را تاریخ جا می زنند و حتی در مدارس تدریس میکنند.
این که عوامفریبی است و نه تاریخ نگاری.
تاریخ نگاری عیرانی
ارتجاعی است.
سرشته به ماضی ستایی است.
در تاریخ نگاری عیرانی
ماضی بر باد رفته و از یاد رفته
احیای سوبژکتیو (میلی، هوسی، دلبخواهی، عوامفریبانه، خر پرورانه) می شود
و
به عرش اعلی برده می شود تا اینده ماستمالی شود.
عیرانیان
نه اینده دانند و نه به آینده اعتنایی دارند.
در گذشته های مه الود چه بسا جعلی سیر و سلوک می کنند.
سیر تاریخی هر جامعه
سیری نردبامی است و نه سیری سقوطی و اسفل السافلینی.
جامعه در طول تاریخ پله به پله بالاتر می رود.
مثلا انقلاب سفید
مرحله و پله تاریخی مهمی بوده است و باید در تحلیل جامعه در نظر گرفته شود.
و گرنه عنگلاب اسلامی قابل فهم و درک و نوضیح و تحلیل نخواهد بود


حکم ؛
انسان با داوری یعنی حکم هستش که نشان میدهد چی میخواهد و چه میفهمد ، احکام اصولا تابع قواعد عقلی گفته میشود که باید باشد یعنی حکم قوه ای است که جزیی را تحت کلی تعقل میکند .کانت در نقد عقل محض قوهٔ حکم را چنین تعریف میکند : قوهٔ اندراج تحت قواعد،یعنی تشخیص اینکه آیا چیزی تحت قاعدهٔ داده شده ای قرار میگیرد یا نه .
حریف
عجب ترجمه ای.
عجب خرافه ای.
حکم
به محتوای جمله اطلاق می شود.
مثال:
جمله
مثل قابلمه است
و
حکم
مثل قورمه سبزی است.

محتوای جملات چیستند؟
مثال:
حسن از پشت بام افتاد و مرد.
این خبر
دیالک تیکی از قابلمه و قورمه سبزی (دیالک تیکی از جمله و حکم) است.

همین حکم (اندیشه) می تواند در قابلمه دیگر ی
در جمله دیگری
مثلا به زبان ترکی و عربی و المانی هم بیان شود:
حسن دامنان دوشدی و ئولدی.
بدون اینکه محتوای قابلمه ها یعنی حکم مربوطه تغییر یابد.
قضد خودنمایی داریم و یا خودآموزی و هماموزی و فراگیری؟


از تجربه تا دانش تجربی

زندگی
یعنی تجربه کردن.
تجربه خشک و خالی
فی فنسه
درس نیست.
اگر تجربه
تجزیه و تحلیل فکری شود،
دانش تجربی حاصل می آید و این را خلایق، درس از زندگی می نامند.
حتی جانوران
از حشرات تا حیوانات
تجارب زندگی شان را تجزیه و تحلیل می کنند
و
دانش تجربی کسب می کنند.
مثال:
کلاغ به محض مشاهده توله سگ سنگ پاره به دستی
پر می کشد
یعنی
کلاغ
دارای دانش تجربی است.
کلاغ
از تجزیه و تحلیل تجربه خوردن سنگ و مردن همنوعش
به این دانش تجربی و یا درس زندگی رسیده است.


شاه پس از انقلاب سفید
شخصیتی انقلابی بوده است
و
این مفهوم «ارتجاع سرخ و سیاه»
(طرفداران فئودالیسم و ترویسم اسلامی و تروریسم چپ نمای قلابی و حتی حزب توده)
مفهومی رئالیستی و راسیونالیستی بوده است.
این مفهوم و مفاهیم مشابه دیگر
یکی از خدمات مؤلفین مانیفست انقلاب سفید بوده است.
سنگر طبقاتی جدید شاه
(انقلابی ـ بورژوایی بودن شاه)
تعیین کننده شعور اجتماعی او بوده است.
وجود
تعیین کننده شعور است.



ماهیت احزاب سیاسی
بدون استثناء
طبقاتی است.
حرب سیاسی و سیاستمداری یافت نمی شود که نماینده منافع طبقه اجتماعی معینی نباشد.
مثال:
هر دو حزب بزرگ امریکا
نماینده منافع اقلیت انگل امپریایلستی اند.
فرق ماهوی با هم ندارند.
همه احزاب سیاسی آلمان امپریالیستی به استثنای حزب کمونیست
امپریالیستی اند.
حزب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی و سوسیال دموکرات ولیرال ( اف دی پی) و حتی حزب چپ
احزاب امپریالیستی اند.
طبقه کارگر در پارلمان آلمان و امریکا و غیره
نماینده ندارد.


نه.
حقیقت
یک مفهوم مهم فلسفی است.
حقیقت
با
کلیت، ماهیت و عامیت
خویشاوند است.

راست
ضد دیالک تیکی دروغ است.
راست
می تواند باطل باشد و نه حقیقی.
سعدی حتی می دانست:
دروغ مصلحت امیز به از راست فتنه انگیز.

حق با سعدی است.
دروغ می تواند حقیقی باشد.
سعدی
دیالک تیسین بی همتای قرون وسطی
است.
ما ۲۰ سال است که روی اثار سعدی کار میکنیم و اجنه می خوانند و کیف جن می کنند.


بحث
بر سر این است که
تسخیر قدرت
می تواند
به طرز پارلمانتاریستی هم میسر شود.
می توان جامعه را
به جهنم تبدیل کرد
تا برای توده جهنم نشین
هر جانی و جلادی به صورت منجی از جهنم
جلوه گر شود.
طرز روی کار امدن هیتلر و پوتین و پالان و چکمه و نعلین
همه از همین طریق صورت گرفته است.
هیتلر با شعار کار برای همه، رفاه برای عموم، نجات خلق از ذلت قرارداد ورسای و برقراری سوسیالیسم برای نژاد عنتر به قدرت رسیده است.
پوتین و پالان و چکمه و نعلین هم به همین سان.
قبل از انتخاب پوتین
هر روز خانه سالمندان و بیمارستان ها و تئاترها و میدان ها و مراکز تجمع مردم
یا منفجر می شد \و
چه بسا توسط باندهای تحت فرمان اولیگارش ها
و
یا توسط تروریست های فوندامنتالیستی اسلامی



قیاس به نفس
بد نیست.
ولی تعمیم پذیر نیست.
کدام روزهای خوب و کدام دوستای خوب.
ما نه روز خوبی در این صد سال عمر خود دیده ایم
و
نه هنوز روی مبارک دوست خوب را زیارت کرده ایم
دوست را باید میان خیل دشمن یافت
بدبختی این است که دیگر دشمن هم یافت نمی شود تا در انبوهه دشمنان
دوستی پیدا شود.
دوست مثل سوزن در کاهدان مملو از کاه است
که امکان یافتش یک در یک میلیارد است.



لئو تولیستوی
همه در فکر تغییر جهانند.
ولی احدی در فکر تغییر خویشتن نیست.

عجب لاطائلاتی خلایق، خرانه نشخوار می کنند.
اولا
کمتر کسی در فکر تغییر جامعه و جهان است.
طبقات حاکمه
میلیاردها دلار
حیف و میل می کنند که جامعه، «همیشه همان» بماند که بوده است
این هنوز بد نیست.
بخش مهمی از اجامر (فاشیستها، فوندامنتالیست ها، اولیگارشیست ها، مثلا همین پوتین و پالان و چکمه و نعلین)
صدها هزار تن از افراد بشری را زنده به گور می سازند تا جامعه را ه عقب برگردانند
علاوه بر این
تغییر جهان و جامعه
با تغییر تحول طلب
رابطه دیالک تیکی دارد.
یعنی
هر تغییر دهنده و تحول طلب
در روند تغییر و تحول جامعه
خودش را نیز تغییر میدهد.
فرد در دیالک تیک فرد و جامعه وجود دارد.


پوتین لاشخور است.
 پوتین بدترین دشمن اتحاد شوروی است.
 پوتین پیرو هیتلر است.
کثافت محض است.

انتقاد باید رادیکال و ریشه ای باشد تا با عوامفریبی تفاوت داشته باشد.
طبیب
فرقی با گورکن و مرده شو و داروفروش و بقال و عطار ندارد.
همانقدر میتوان طبیب را سرزنش کرد که گورکن و مرده شو و حفار و نجار و بقال را.
ضمنا
رشته طب
نه رشته ای طبقاتی،
بلکه تمامبشری است.
اطبا
اصولا و اساسا و کلا
فرشتگان نجات از ممات اند.
خادمان به سلامتی بشر اند.

طبابت
در خدمت بشریت است و نه در خدمت این و آن.
نمی توان به طبیبی تعیین تکلیف کرد و گفت که این را طبابت کن و نه آن را.
طبابت
وظیفه و تکلیف طبیب است.
ضمنا
انقلابیون که تروریست نیستند تا خواهان مرگ دگراندیشان و مرتجعین باشند
و از مرگ و اعدام و ترور کسی شادمان گردند.
هومانیسم با سوسیالیسم دست در دست می رود.
تروریست نمی تواند سوسیالیست باشد



سوسیال ـ دموکراسی و احزاب رنگارنگ مربوطه
امپریالیستی است
و
فرق ماهوی با احزاب امپریالیستی دیگر ندارد.


انتخابات باید برررسی شوند.
خلایق تحت شرایطی به هر ننه مرده ای رأی می دهند.
به هیتلر هم رأی داده اند.
این انتخابات باید بررسی شوند.
به پوتین و یلسین و پالان و غیهر هم رأی داده اند.
ولی تحت چه شرایطی؟


جامعه شناسی جنایت؟
چه رنگ باختی
ای روزگار رنگ آمیز
که ان سپید، سیه گشت و این سیاه، سپید

علم به چنان روزی افتاده که هر ننه مرده ای
زیپ دهنش را می کشد و فحش خواهر و مادر به اش می دهد
و
بازار خرافه و خردستیزی رواج مطلق دارد.

درویش پور
خیال می کند که تنها خرابه مملو از جانی و جلاد
جنقوری اسلامی است.
دریغ از کمترین خبر از تاریخ معاصر
چون تیز بنگری
همه جا جنایتگاه است.
هنر
گذار از جزء به کل و گذار از خطه خاص به عالم عام است.
حقیقت هم فقط در کل و عام است و نه در جزء و خاص.
مارکسیسم بیاموزیم
تا هم ادم شویم
هم عالم
هم عاقل و هم رستگار



اگر میزان ثروت وابسته و موکول به میزان کار می بود،
گارسن ها، پستچی ها، فروشندها و پرستارها
خرپول می شدند.
فرنگی.

هی فرنگی
منبع اصلی ثروت و سرمایه
کار است.
میزان ثروت و سرمایه هم وابسته و موکول به کار است.
ایراد قضیه اما در جای دیگر است که کاشفش از فرط گرسنگی و ذلت
به جان امده است.
اسم کشف مهم او
تئوری اضافه ارزش است.
گارسن ها، پستچی ها، فروشندها و پرستارها (پرولتاریا)
فقط بخشی از ثروت حاصل از دسترنج شان را دریافت میکنند.
بخش دیگرش را سرمایه داران به جیب می زنند.
استثمار
همین است.
گارسن ها، پستچی ها، فروشندها و پرستارها
هر چه بیشتر جان میکنند
ذلیلتر می شوند
و
ثروت و قدرت و سرمایه سرمایه داران
عظیم تر و حجیم تر می گردد.


عجب.
اینها تعریف مفاهیم سیاسی از عالی ترین دایرة المعارف های مارکسیستی اند.
حزب توده چیه؟
حزب توده
بهترین حزب طویله بوده
ولی
بیگانه با تعریف علمی مفاهیم و بیگانه با تفکر مفهومی بوده است.
دلیل خطاها و خریت های حزب توده هم همین بیگانگی با تفکر مفهومی و مارکسیسم بوده است.
ما صدها تحلیل از آثار حزب توده منتشر کرده ایم.



با بررسی کدام رؤیاها؟
رؤیاها چه بسا فراموش می شوند.
فرویدیسم
فقط
به درد عوامفریبی و خالی کردن جیب خلایق خر خرپول می خورد.
فرویدیسم
ارزش علمی نداردبندرت رؤیایی به خاطر می ماند.
از صد رؤیا شاید یکی به طرز دست و پا شکسته به خاطر بماند.
با آنالیز رؤیا
نمی توان به کشف چیزی نایل آمد و شق القمر کرد.
ولی می توان جیب خران و خرپول ها را خالی کرد و جیب خود را پر کرد و کیف لاشخور کرد





کدام انقلاب؟
انقلاب به چه معنی است؟
فریب خلایق بی حزب و بی سازمان ویلان در حواشی شهرها
کار دشواری برای اجامر بی همه چیز نبوده است.
آدم باید خر باشد و از تمیز انقلاب از عنقلاب و عنگلاب عاجز باشد.
در عنگلاب اسلامی
انقلاب بورژوایی (سفید) شکست خورده است
و
ارتجاع سرخ و سیاه پیروز گشته است.



«هیچ ‌کس زن زاده نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود.»
سیمون دو در و دو دیوار

اگزیستانسیالیسم
برای خر پروری و دلار دروی
به تحریف مفاهیم علمی مبادرت می ورزد.
کلیه مفاهیمی که حضرات عنقلابی به کا می برند، خرافی و ضد علمی و ضد تجربی اند.
سیمون دو در و دو دیوار
به ظاهر
طرفدار زنان است
ولی بدترین دشمن بشریت و به ویژه زنان است.
در این یاوه سیمون دو در و دو دیوار
زن
چیزی پست تر از نر تلقی می شود.
به نظر سیمون دو در و دو دیوار
زن مادر زاد وجود ندارد.
زن در جامعه بشری نرسالار
به زن تنزل و تقلیل می یابد.
سؤال اما این است که زن قبل از استحاله یابی منفی به زن
چی بوده است؟
نر بوده است؟
ضمنا
همین زنان که زن زاده نمی شوند و بعد در جامعه نر سالار
به زن تبدیل می شوند،
دهها هزار سال
سالار جامعه بشری بوده اند.
یعنی
نران تابع زنان بوده اند و به ساز زنان رقصیده اند.




از واقعیت به رویا پناه میبری یا از رویا به واقعیت ؟
رویا

نه این و نه آن.
مش رؤیا

پناه بردن از واقعیت به رؤیا
دلبخواهی نیست.
از رؤیا هم نمی توان به واقعیت پناه برد.
ولی میتوان دست و پای ایدئآل (رؤیا، آرزو) را شکست و چیزی بی شباهت به رؤیا سرهمبندی کرد.

روی مفهوم معروف رؤیا باید کار فکری صورت گیرد.
رؤیا
به معنی خواب خوش
وقتی پدید می آید که پای عمل می لنگد.
غریزه حفظ نفس
برای شیره مالیدن بر سر فرد
آنچه را که در عالم واقع عملی نمی شود، در عالم خواب عملی می سازد.
مثلا جفتگیری با زن و یا نر زیبایی را که در دسترس فرد نیست.

رؤیا
به معنی اوتوپی (مدینه فاضله، ناکجا آباد)
در دیالک تیک علم و اوتوپی
قابل بحث و بررسی است.
مثلا ما با دو نوع سوسیالیسم سر و کار داشته ایم:
سوسیالیسم اوتوپیکی
سوسیالیسم علمی (مارکسیستی) و دو دو تا چهارتایی.

رؤیا
به معنی چیزهای خیالی و آرزویی
در
دیالک تیک رئآل و آیدئال و یا خیال
قابل بحث و بررسی است.
اینجا واقعیت و یا رئالیته در مقابل ایدئالیته و یا فانتزی و آرزومندی قرار می گیرد.
ایدئالیته ای که خواه و ناخواه
منشاء رئال و واقعی دارد.



۱۲ فروردین ۵۸
۹۸ درصد از مردم به جمهوری اسلامی رای دادند
حریف

همین خبر و خرافه را
قبل از اعلام و تکرار
خودتان مورد تأمل قرار دهید.
انشاء الله که از امتحان ریاضیات کلاس پنجم ابتدایی قبول شده اید.
بنا بر گزارشات رسمی
ایران به لحاظ ترکیب جمعیتی
کشوری جوان بوده است.
چند در صد سکنه این کشور
حائز حق دادن رأی بوده اند؟
اگر حداقل ۵۰ درصد مردم جوان و دگراندیش و مخالف و مریض و دیوانه و غیره باشند و حق و حوصله دادن رأی نداشته باشند.
در این صورت از ۹۸ در صد شاید ۳۰ در صد باقی بماند.
لامصبا
بیندیشید.
ضرر ندارد.
حتی گاو و خر «می اندیشند.» و خر نیستند.



کسی
در جهان و جنقوری
مخالف عشق و لهو و لعب نیست.
جهان و جنقوری
منبر و مناره تمام ارضی (گلوبال) تبلیغ ۲۴ ساعته عشق و لهو و لعب است.
نمونه اش نجفی است.
راستی کجا ست؟
ضمنا در جنقوری و در خارج از جنقوری
کسی
معنی آزادی را نمی داند تا احیانا آزادی خواه باشد.
خر نمی تواند مختار (آزاد) باشد.
بدون آگاهی
بدون از ان خود کردن مارکسیسم
نمی توان آزاد و آزادی خواه بود.
اصلا نمی توان سیاسی بود.


اولا ما خودمان دهاتی بوده ایم.
در نتیجه
دهاتی ها را عمیقا می شناسیم.
ثانیا
ما گفتیم که رؤسای اوپوزیسیون جنقوری اسلامی
مثل دهاتی ها حرف می زنند.
اینکه دهاتی ها عاجز از تفکر مفهومی اند،
مطرح نبود.
مسئله این است که کسانی ۴۰ سال در اروپا زندگی می کنند
و
به خربزه می گویند لولهنگ.
مثلا ادعا می کنند که طالبان در افغانستان و آخوندها درایران
انقلاب اسلامی کرده اند.
یعنی همان ادعای طلبان و حزب الله را مو به مو تکرار می کنند.
چه بسا آگاهانه تکرار میکنند
تا آبروی انقلاب را بریزند و خلایق را از انقلاب بیزار سازند.
بیزار هم ساخته اند.

ثالثا
کارگران و دهقانان و پیشه وران
باید
چه بخواهند و چه نخواهند
تفکر مفهومی (مارکسیسم) را بیاموزند
تا به قول برشت
«بتوانند حکومت کنند.»
یکی از دلایل شکست سوسیالیسم در کشورهای سابقا سوسیالیستی
همین بوده است.
آدم
وقتی سطح فکری دهاتی واره حضرات را می بیند
به قضیه پی می برد.
دهاتی ها
بانیان مادی سوسیالیسم اند.
این رسالت تاریخی آنها ست.
مارکسیسم (فلسفه مارکسیستی) باید توده ای شود.
این بایدی است.
ما ۲۰ سال است که کسب و کاری جز ترجمه مفاهیم مارکسیستی و تمرین کاربست انها نداریم.
به همین دلیل و به همین نیت است.
خر که نیستیم



چرا توهین؟
دهاتی ها
بیگانه با مفاهیم اند.
تقصیری هم ندارند.
ولی باید با مفاهیم و تعریف مفاهیم آشنا شوند.
این تحلیل دهاتی ها ست و نه توهین به دهاتی ها.
گویش چیه.



تفکر
یا تفکر مفهومی است
و
یا اصلا تفکر نیست.
ایمانوئل کانت
عمارت افکار از آحرهایی به نام مفاهیم تشکیل می یابد.
کسی که تعریف علمی و استاندارد مفاهیم را فرانگیرد
نمی تواند بیندیشد.
نه حرف دهن خود را می فهمد و نه حرف دهن همنوع خود را.
چنین بدبختی
با حدس و گمان به سر می برد.



به بن فرانکلین بگو:
«داداش
قضیه بر عکس هارت و پورت شما ست.»
مثال:
اگر کسی بخواهد
مثلا دختر عاصی مردم را در خیابان به گلوله ببندد،
نه بعد از ترور دختر زیبا،
بلکه قبل از ترور او
از او در ذهن خود
ابلیسی می سازد و او را پیشاپیش ترور ذهنی میکند.
بعد
در خیابان
ترور ذهنی اش را
جامه عمل عینی می پوشاند.


من بد کنم، تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو
عراقی

هی عراقی و یا عمر خیام حواس پرت
خدا نه تنها با بشر فرق دارد، بلکه تفاوت و حتی تضاد دارد.
رابطه خدا با بشر
در اصل
و
در حقیقت
همان رابطه ارباب برده دار (خواجه) با بنده و برده و رهی و کنیز و غلام است.
همان رابطه ارباب فئودال با رعیت است.
همان رابطه ارباب سرمایه دار با کارگر است.
بشر
مجبور به تبعیت از خدا ست.
اگر بشر پا از گلیم خود بدر کند،
ارباب برای حفظ منافع طبقاتی خود (امتیازات مادی و فکری و فرهنگی خود)
می تواند پای بشر را حتی به شمشیر ببندد.



عنقلابیون عیرانی
در اروپا و امریکا
هیچ چیزی نمی آموزند.
مثل دهاتی ها حرف می زنند.
فرقی با سطل ننه ات طلب های اکابر نرفته ندارند.

لامصبا بخوانید و بیاموزید و رشد کنید
و دست از عوامفریبی بردارید.
این هم به نفع خودتان است
و
هم به نفع جنقوری اسلامی است.
سواد اخوندها
صد برابر شماها ست.


امام خودش توده ای بود برای همین همیشه میگفت توده بوده خون داده
مارک

فاشیسم و فوندامنتالیسم
توده شناسند و نه توده ای.
تفاوت توده شناسی با توده ای از زمین تا آسمان است.
اسم حزب هیتلر
حزب ملی و سوسیالیستی کارگران المان بود و مرتب از توده عرعر می کرد و نازی ها همدیگر را رفیق خطاب می کردند و پرچم شان سرخ تر از پرچم حرب کمونیست بود.
ولی رسالت شان میخکوب کردن جامعه در مرحله سرمایه داری امپریالیستی بود.
فاشیست ها و نازیست ها هم در در حرف
در صدد ساختمان سوسیایلسم برای نژاد کذایی عنتر بودند.
ولی طرفدار تئوری نخبگان بوده اند که فاشیست اسپانیایی به نام خوزه اورتگا گاسه تدوین کرده است:
بنا بر این تئوری فاشیستی
توده زباله است و رمه گاو و گوسفند و گوساله است.
تعیین کننده نخبه است.
توده باید برده باشد و نخبه شلاق در دست سوار بر گرده توده (محمود دولت آبادی) به استثمار و استحمار توده بپردازد.
محتوای طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی تئوری ابرعنسان نیچه همین است.
تفاوت فاشیسم با فوندامنتالیسم اسلامی
در تعریف نخبه است.
و
نه در ایمان به تئ<ری نخبگان.
نخبه نیچه و هیتلر و موسولینی و غیره
پیشوا، دوچه، ژنرال، سرلشکر و قیصر و غیره است
نخبه فوندامنتالیسم اسلامی
الله، انبیاء، ائمه، فقها، علما، اولیا و شیوخ و خوانین و سلاطین و غیره اند
که ساختار هیراشیکی (سبسله مراتبی) دارند.
الله عالی ترین نخبه است و بقیه برده و عبد اند.
همان عبدالله در سیستم پایین تر نخبه است و بقیه برده اند و الی اخر.
بدون حمایت خرکی توده
فاشیسم و فوندامنتالیسم نمی تواند یک لحظه دوام آورد
بر سر نیزه نمی توان نشست.
به همین دلیل
تشکیل حرب انقلابی توده
الزامی است.
توده باید به الهیت خود واقف شود و از عظمت لایزال خود به هراس افتد.



ویرایش:
زندگی ام.
منظور از چرخ چیست؟
چرخ روزگار دیگر چیست.
سپردن کسی به چرخ روزگار
دیگر چه رهنمودی است؟
منظور از گردی زمین چیست؟


ویرایش:
اگر پرسان شود از من، جوانی
که در راه شگرف زندگانی
که را از بهر خود سرمشق سازم
بدون مکث می گویم:
ارانی
(احسان طبری)

این چه طرز نگارش شعر طبری تواب است؟
این
نوعی خردستیزی است.
خردگرایان
به سرمشق و سرلوحه نیازی ندارند.
خرد
خود
برای بشر
کافی است.
خرد
مارکسیسم است
که باید تمرین شود و فرا گرفته شود.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
فردوسی
افکار و آثار و اعمال ارانی ها باید تحیل مارکسیستی شوند
و
نه تجلیل سوبژکتیویستی ـ فئودالیستی.


هی خدا،
تو
خدا نئی.
توده
خدا ست
و
حزب توده
رسول خدا ست.


دین
فرمی از شعور (روح) است
دین
روح جامعه بی روح است.
دین
شعور جامعه بیشعور است.
دین
شعور وارونه و پادرهوا ست.
ولی شعور است.
داشتن دین بهتر از نداشتنش و بیشعور بودن است.
دین کفش و جوراب نیست.


کی عقل کامل دارد؟
حریف

منظور از عقل چیست؟
منظور از کامل چیست؟
خلایق خیال می کنند که مغز خورجین است و عقل محتوای خورجین.
مغز
ارگان (عضوی از اعضای اندام) است
و
فونکسیون ارگانیکی مغز
تفکر است.
تفکر فرمی از کار است.
کار فکری است
و
مثل هر کار فیزیکی انرژی ستا و خسته کننده است.
عقل یعنی فلسفه.
عقل کل اندیش
یعنی فلسفه مارکسیستی.
هر کس مارکسیسم نداند
خر است
و
کسب و کارش عرعر است.
مارکسیسم
آش کشک خالته
بخوری پاته
نخوری پاته.
مارکسیسم
باید به هر مشقت فرا گرفته شود.
چاره دیگری و چاره راه و چاره کار دیگری وجود ندارد.


صادق هدایت
در این هارت و پورت پر سر و صدا
صادق نیست.
اسلام
که با زنده به گور سازی نوزادان دختر (ونه دختران) موافق نبوده است.
اسلام برای نجات جامعه از زوال و در تحلیل نهایی برای پایان دادن به زنده به گور سازی نوزادان دختر آمده است.
دلیل زنده به گور سازی نوزادان دختر چه بوده است؟
لامصبا
مارکسیسم بیاموزید و دست از عوامفریبی بردارید.

مادر و پدر که به میل خود تن به این جنایت و ذلت نمی دهند.
ضمنا
زنده به گور سازی نوزادان دختر
خاص عربستان که نبوده است.
در همین امپریالیسم ژاپن هم رواج داشته است.
دهها فیلم در این باره ساخته شده است.
زنده به گور سازی نوزادان دختر که سهل است،
زنان و مردان سالخورده را در ژاپن در قله های کوه می گذاشتند تا طعمه کرکس ها شوند.
ضمنا
سخن از کدام تمدن و آزادی و حقوق بشر و غیره است؟

تاریختصور صادق هدایت و سطل ننه ات طلب ها
ارتجاعی است.
این زباله ها
سیر تاریخ کشور را نه سیری پیشرونده،
بلکه بر عکس، سیری سقوطی تصور و تصویر میکنند.
اینها ایدئآل های خود را نه در آینده، بلکه در گذشته های از یاد رفته و برباد رفته می جویند و ایدئآلیزه می کنند (به عرش اعلی می برند و تجلیل میکنند.)
اینها نوعی فوندامنتالیسم را نمایندگی میکنند.
تاریخ ایران باید از نو نوشته شود.
تاریخ ایران و هر چیز دیگر
باید تحلیل مارکسیستی شود.



مگر قبل از شریعتی و مطهری
مراسم محرم وجود نداشت؟
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
اسلام را به طرز فرمال (ظاهری و صوری)
مدرنیزه (نوسازی) می کنند تا توده عقب مانده مسلمان فاقد حزب انقلبای خاص خود را بسیج کنند و به خدمت گیرند و به قدرت رسند.
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
مثل فاشیسم است،
اصلا دین و ایمان دارد.
به قول تروتسکی
«تنها سودایی که در سر دارد
رسیدن به قدرت به هر قیمت» و حفظ قدرت به هر قیمت است.
ضمنا
ای جماعت حواس پرت
مگر اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
انقلابی اند که انقلاب اسلامی کنند؟
روشنگری میکنید و یا عوامفریبی؟
انقلاب اسلامی
را
حضرات محمد و علی کرده اند.
آنها شخصیت های انقلابی بوده اند و گذار جامعه از کمونیسم اولیه به نظام برده داری را امکان پذیر ساخته اند.
طرز تفکر شما
شبیه طرز «تفکر» سطل ننه ات طلب های اکابر نرفته است.


رشته تخصصی دکتر سمیعی
مگر مغز است.
او
متخصص سرطان است و در بیمارستان (مدرسه عالی پزشکی) هانور در آلمان کار می کند.
ضمنا
مگر آخوندها
عقب مانده تر از سران عوپوزیسیون جنقوری اند که جز دشنام حرفی بلد نیستند.



امیل زولا
اصلا نمی داند که مذهب چیست.
بیگانگی با مارکسیسم
بدترین بدبختی بشری است.
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا خر امدن و عرعر کردن و رفتن
و
یا
مارکسیسم اموختن و آدم شدن.
بشر فقط با نان زنده نیست.
بشر علاوه بر نان و بعد از نان
به جان (شعور) نیاز دارد.
مذهب
شعور جامعه بی شعور است
ولی شعور است
و
شعور بهتر از بیشعوری و خریت است.
مذهب را فقط از موضع مارکسیستی می توان نقد کرد و نفی کرد و حذف کرد.



امیل زولا
نویسنده ناتورالیست و ژورنالیست جسور فرانسوی که به خاطر دفاع از یهودی بیگناهی که در زندان به سر می برد،
در اتاق خوابش
با گرفتن دودکش اجاق اتاق
خفه اش کردند.



بدن
مفهوم دقیق و علمی و درستی نیست.
بدن و یا تن در زبا به کالبد بی روح و بی جان اطلاق می شود.
کالبد بدون روح
و
تن بدون جان
جنازه و جسد و لاشه است
گندنده و زوال یابنده است و نه سیستم زنده.

مفهوم دقیق و علمی و فلسفی و درست
ارگانیسم و یا اندام است
که سیستم توسعه و تکامل یافته بغرنج خارق العاده ای است.
مراجعه کنید به

ارگانیسم
(اندام)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8086




انسان هم درواقع یک حیوانه
انسان با فضیلت یک انسان رنج کشیده و در بند است.
رویا

وجه مشترک همه جنقوریان
پرهیز مطلق از فراگیری است.
رویا
هر دو پایش را در یک کفش کرده است
تا
چیزی فرانگیرد.
به ستوه امدیم از دست این جنقوریان.
ما تفاوت کیفی خر با بشر را یک میلیون بار
برای اجنه
توضیح داده ایم




طرز بحث کردن خیلی ها
شبیه بحث کردن ساواکی ها و ساوامایی ها ست.
اعتنایی به اندیشه ندارند.
وظیفه شان
پرونده سازی به متهم مشکوک است.
زنیت و نریت کسی به چه درد بی درمان تان می خورد.
زن = نر
کمنت های ما را (و نه کمنتارهای ما )
را نقد کنید.
ما از خدا هماندیشی با همنوع می طلبیم.
هنر ۹۹ در صد سکنه جهان نشخوار خستگی ناپذیر حرف های توخالی است.
احدی قادر به تفکر مفهومی نیست.
ما صدبار نوشته ایم که ادم نیستیم و پست های ما پارس های ما هستند.
طبیعی است که خری از پارسی دل خوشی ندارد.
مگر اینکه نه فط خر، بلکه کر باشد



مش شهریار خیلی خیلی صادق. بحث بر سر ما و تعداد اعضای هیئت تحریریه ما و اسم و آدرس و مشخصات ما ست و یا بحث بر سر شعر حریفی است؟
فرض کنیم
پطر اصلا اسم نیست و سوسو اصلا واژه نیست.
تو
اگر ادم باشی
باید به اندیشه بیندیشی و نه به حمال اندیشه.
حمال که مهم نیست.
آنجه که حمل می شود، مهم است.
ما اصلا ادم نیستیم و پست های ما پارس های ما هستند.


ما صدها تحلیل علمی و انقلابی
راجع به صدها شاعر کلاسیک و معاصر نوشته ایم.
توهین
کسب و کار خران است
و
نه خردگرایان.
کسی که توان تمیز تحلیل از توهین را ندارد،
بیشک و تردید خر است و نه خردمند.
شما اصلا
سواد ندارید تا معنی شعر کسی را بفهمید.
هنر شما تکرار طوطی وش لاطائلات داخلی و خارجی است
کسب و کار شما
عوامفریبی است.




به عوض تهمت زدن به همنوع اندیشنده
در سنت سیا و ساواک و ساواما
به اکابر برو.
ضرر ندارد
. تو اصلا سواد نداری.
تو نمی توانی بندی از شعر عادولف را
حتی
تحت اللفظی معنی کنی.
ما اصلا آدم نیستیم.
طرفدار هم نداریم.
دنبال نوچه هم نیستیم.
شرط آدمیت
ابراز نظر است.
گاو و خر مثال امثال تو
نمی انیدشند ولذا ابراز نظر نمی کنند.
فقط لایک خرکی می زنند و عرع میکنند.
ضمنا
ما
خر که نیستیم تا به مرده ای بپردازیم که هرگز زنده نبوده است.
ما اشعار مرده ها را به چالش علمی و انقلابی می کشیم.
هدف ما روشنگری علمی و انقلابی
در جهان جهالت سیستماتیک زده است.
ایراد ما این است
که
خروارها
مغز خر خورده ایم.


قاعدتا
اگر کسی اندیشه در کله داشته باشد،
سخن در چنته دارد.
این زباله ها توان تفکر اصلا ندارند.
فقط خالی می بندند.
بدبختی این است که مشتی بدبخت دنبال این بدبخت ها می افتند
و جامعه را به جنگل و طویله مبدل می سازند.
ما برخی از جملات شاملو را به المانی ترجمه کردیم
وقتی برای خوارج خواندیم
مورد ریشخند و تمسخر قرار گرفتیم.
بانی خیر آنها بودند
که
سبب شدند تا ما لاطائلات این آن را مورد تأمل دهیم و دشنه دشنام به نصیب بریم.


پست مدرنیته ما تمایل دارد افرادی را خلق کند که دیگر شهامت و جرات ندارند به شیوه ای دلخواه و سالم انگیز زندگی داشته باشند .
فروم

واژه سالم انگیز مصطلح نیست.
انگیز همیشه پس از اسم می آید.
مثلا حیرت انگیز
سالم اما صفت است.
اسم مربوطه
در این مورد
می شود سلامت .
سلامت انگیز
که اصلا مصطلح و قابل توجیه نیست.
شیوه سلامت انگیز مبهم و موهوم است.

پست مدرنیته
ضد منفی مدرنتیه (تجدد) است.
این طبقات حاکمه اند
که شعور حاکم را تشکیل می دهند و تحمیل می کنند
و
نه مدرنیته و پست مدرنیته کذایی.

شیوه دلخواه زندگی هم وجود ندارد.
دیکتات طبقات حاکمه وجود دارد.
مثلا در زمان شاه
استیل زیست امپریالیستی دیکته و تحمیل می شد
و
در زمان شیخ
استیل زیست فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی ـ بازاری دیکته و تحمیل می شود.



ببین.
ما اصلا به خود شما و امثال بیشمار شما
اعتنایی و کاری نداریم.

ما
به افکار می پردازیم و نه به افراد.
البته خود شما را میتوان تماتیزه کرد.
ولی تماتیزاسیون هر رهگذر کسب و کار خران است و نه خردگرایان.
کسی که دهها تن از جوانان مردم را هروئینی میکند تا تهیه هروئین تسهیل شود،
بی کمترین تردید
آش خور نیست،
لاش خور است.
عندرزهایت را برای امثال خودت نگهدار تا به اهداف بند تنبانی ات برسی و شق القمر کنی.


سکوت سرشار از ناگفته هاست.
دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من
٭٭٭
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم

به عوض رونویسی طوطی وار لاطائلات هروئینی ها
حداقل
سعی کنید که آنها را به طور تحت اللفظی معنی کنید.
بعد خودتان به خرافه بودن شان پی خواهید برد.

دلتنگی هروئینی ها چه ربطی به باد
و
رویاهای شان چه ربطی به آسمان آبی دارد؟
سکوت
فقط مملو از ناکفته ها نیست.
سکوت
هزاران دیلل دارد
مثلا مملو از هراس از گفتن گفتنی ها ست




دو چیز از عزیزترین علایق انسان ها ؛ طمع و شهوت است.

رویا

طمع و یا حرص و آز
معمولا
خصلتی اگوئیستی (مبتنی بر خودپرستی)، ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی) و ضد اجتماعی است.
طمع
از علایق بشری نیست.
از مشخصه های منفی و مذموم افرادی در جامعه طبقاتی است.
شهوت
نیاز غریزی است.
انسان با حشره و حیوان از این بابت فرقی ندارد
همه در فکر بند تنبانند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر