درنگی
از
مسعود بهبودی
فروغ
۱
اوضاع ادبیات
همان شکل است که بود،
مقدار زیادی وراجی و حرف مزخرف زدن و مقدار کمی کار.
فروغ
در این ابراز نظر راجع به ادبیات،
میان یاوه و کار
تفاوت می گذارد
و
معلوم نیست که منظورش از کار چیست.
احتمالا
منظورش این است که شعرا باید قبل از سرودن شعر و گرد آمدن در کافه ها و اتلاف وقت،
به مطالعه اشعار خودی و بیگانه بپردازند و به توسعه فکری و فرهنگی درخوری نایل آیند.
فروغ
ظاهرا
رشدی در فرم ادبیات نمی بیند.
این تصور و تصویر فروغ
عینی و علمی نیست.
ادبیات
رشد فرمال کرده است.
مثلا
نوآوری نیما و شاملو غیره
انکار ناپذیر است.
آنچه که قابل انتقاد و ایراد می تواند باشد،
رشد مضمونی و محتوایی و فکری و فرهنگی ادبیات است.
۲
من
که دلم بههم میخورد و تا آنجا که بتوانم سعی میکنم خودم را از شعاع این
مقیاسها و هدفهای احمقانه و مبتذل کنار نگه دارم.
فروغ
به عوض تحلیل وراجی ها و یاوه های مورد نظر در مورد ادبیات،
به خودش گریز می زند.
تا خود را به عنوان سرمشق به مخاطب حاضر و غایب عرضه دارد.
تحلیل علمی هر چیز
اما
باید در وهله اول، عینی باشد و نه ذهنی (شخصی، میلی، سلیقه ای)
ضمنا
بحث فروغ در جمله قبلی
راجع به شکل (فرم) ادبیات بود.
اکنون از مقیاس ها و اهداف مبتذل حرف می زند
و
معلوم نیست که منظورش مشخصا چیست.
شعرا
در آن دوره
و
در همه دوره ها
خاستگاه ها و پایگاه های طبقاتی متفاوت و حتی متضاد داشته اند.
در نتیجه، مقیاس ها، اهداف، آمال و آرزوهای متفاوت و متضاد داشته اند و دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر