میم حجری
در
کشورهای سرمایهداری،
شرایط برای تاجرها مناسب است
و
در
کشورهای سوسیالیستی
برای نویسندهها.
یعنی کسی که عقل معیشت داشته باشد،
باید
در
یک جامعهی سوسیالیستی،
نویسنده شود
و
در
یک کشور سرمایهداری،
تاجر.
اما من با وجود این که در ترکیه، یک کشور خورده سرمایهدار، زندگی میکردم و هیچ کس در خانوادهام نمیتوانست بخواند یا بنویسد،
تصمیم گرفتم نویسنده شوم.
این فراز از سخن عزیز نسین
قابل تأمل است:
حتی
تصمیم گرفتن و تاجر شدن،
آسان
نیست.
چه رسد به تصمیم گرفتن و هنرمند شدن.
تعیین شغل و پیشه و حرفه
حتی
دلبخواهی نیست
چه رسد به نویسندگی.
برای تجارت پیشگی
باید
شرایط عینی و ذهنی لازم در بین باشد.
منظور از شرایط عینی (اوبژکتیو)
مثلا
تعلقات طبقاتی
است.
منظور از شرایط ذهنی (سوبژکتیو)
مثلا
اخلاق بورژوایی ـ تجاری
است.
هنرمندی
به
مراتب
دشوارتر
است.
نمی توان تصمیم گرفت
و
شاعر و نویسنده و نقاش و تندیس ساز و نوازنده و خواننده
شد.
به
همین دلیل
از
یک میلیون مدعی شاعری
شاید
یکی
شاعر باشد.
برای کسب لیاقت هنرمندی
قبل از همه
باید
روح و روان درخور آن
را
داشت.
نویسنده
باید
روحی آیینه وار داشته باشد
که
در آن طبیعت و جامعه با همه جزئیاتش
منعکس شوند.
علاوه بر روحیه درخور
هنرمند
باید
به
فوت و فن هنر مربوطه آشنا باشد.
خیلی از مدعیان شاعری
حتی
از
قافیه
غافلند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر