۱۴۰۱ تیر ۲۵, شنبه

درنگی در زندگینامه عزیزنسین (۴)

عزیز نسین
 

 میم حجری

 

  خوش‌شانسم 
که
 از یک خانواده‌ی ثروتمند، نجیب‌زاده و مشهور نیستم.
نام من «نصرت» بود.
نصرت یک واژه‌ی عربی است به معنای «کمک خداوند».
 این اسم مناسب خانواده‌ی ما بود
چون آن‌ها امید دیگری جز خدا نداشتند.
 
آنچه که در آثار هنری،
مثلا
در
همین اوتوبیوگرافی عزیز نسین،
ساده و پیش پا افتاده
می نماید،
حاوی دریایی اندیشه
است.
فقط باید تحلیل کرد و دید.
 
۱
  خوش‌شانسم 
که
 از یک خانواده‌ی ثروتمند، نجیب‌زاده و مشهور نیستم. 
 
راستی
چرا عزیز نسین
 تعلق به توده بی همه چیز
 را 
نشانه خوشبختی می داند و نه تعلق به طبقه حاکمه را؟
 
معمولا
تعلق به طبقه حاکمه
به
معنی برخورداری از انواع مختلف نعمات هستی است:
هم
به
معنی برخورداری از نعمات مادی
مثلا
خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و سیر و سفر و عیش و نوش و سکس و غیره
است
و
هم
به
معنی برخورداری از همه نعمات فکری
مثلا
تحصیلات و پست و مقام و عزت و احترام و غیره،
امکان خریدن و دیدن و خواندن و داشتن آثار هنری و علمی و فقهی و فلسفی و استه تیکی و اتیکی و غیره
است.
 
چگونه می توان در خانواده تهیدستی تولد یافت
و
نویسنده و شاعر و نقاش و تندیس ساز و موسیقی دان و غیره بزرگی شد؟
 
سؤال خود را تکرار می کنیم:
چرا عزیز نسین
 تعلق به توده بی همه چیز 
را 
نشانه خوشبختی می داند و نه تعلق به طبقه حاکمه را؟
 
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،
باید پرسید:
معیار خوشبختی عزیز نسین
چیست؟
 
معیار خوشبختی عزیز نسین
در
هر صورت،
برخورداری از نعمات مادی و فکری
نیست.
 
پس چیست؟
 
۲
نام من «نصرت» بود.
نصرت یک واژه‌ی عربی است به معنای «کمک خداوند».
 این اسم مناسب خانواده‌ی ما بود
چون آن‌ها امید دیگری جز خدا نداشتند.

 
عزیز نسین
موقعیت معیشتی خانواده اش
را
در این جمله به طرز رئالیستی و راسیونالیستی
تشریح می کند:
توده
پشت و پناهی
جز خدای واهی
ندارد.
 
خدای واهی
هم
در
تحلیل نهایی
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی طبقات حاکمه
است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر