هاینریش گمکوف
برگردان
شین میم شین
فصل چهاردهم
«مبارزه انترناسیونال در راه حقوق بشر.»
۱۰
مارکس
موفقیت جنبش کارگری در انقلاب ۱۸۴۸ ـ ۱۸۴۹
را
مورد ستایش قرار می دهد:
موفقیت طبقه کارگر انگلیس در مبارزه برای کاهش ساعات کار (۱۰ ساعت در روز)
را
و
رشد جنبش تعاونی کارگری
را.
این جنبش توسط روبرت اون (سوسیالیست اوتوپیکی) انگلیس
تأسیس یافته بود.
جنبش تعاونی کارگری
در
عمل
اثبات کرده بود
که
کارگران
بدون سرمایه داران
قادر به تولید با استفاده از تکنیک پیشرفته در کارخانجات بزرگ اند.
در حالیکه سرمایه داران بدون کارگران قادر به تولید نعمات مادی نیستند.
ضمنا
در جلوی چشمان همه ثابت شده بود
که
کار مبتنی بر دستمزد
(یعنی استثمار کارگران)
پدیده جامعتی گذرایی
است
و
همانطور که مارکس با نظر به جامعه عاری از استثمار آتی فرمولبندی کرده،
«در مقابل کارگران متحد که کار خود را با دستی اراده مند، با روحی بارمند و با قلبی شورمند به انجام می رسانند،
تاب مقاومت ندارد.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۶، ص ۱۱ ـ ۱۲)
مارکس
با این سخنان به تقویت اعتماد به نفس کارگران می پرداخت.
مارکس
برای رهایش واقعی توده کارگر
اعلام می داشت
که
امور تعاونی
باید
در
مقیاس ملی
توسعه یابد
و
با
وسایل و امکانات ملی
پیشبرد کسب کند.
اما
مالکان وسایل تولید
مانع آن خواهند شد.
برای اینکه «مالکان زمین و ساختمان کارخانه و سرمایه
همواره
از
امتیازات سیاسی خود
برای دفاع از انحصار اقتصادی خویش و برای ابدیت بخشیدن بدان،
بهره برخواهند گرفت.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۶، ص ۱۲)
مارکس
با
منطقی مصر
به
این افکار
جامه مطالبه ای بی چون و چرا
می پوشاند:
«به همین دلیل،
تسخیر قدرت سیاسی
اکنون
تکلیف بزرگ طبقه کارگر است.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۶، ص ۱۲)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر