درنگی
از
میمحا نجار
کریم دانش
کارل مارکس در کتاب سرمایه می نویسد:
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است.
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
باید آن را واژگونه ساخت.
۱
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است.
برای رفع وارونگی از هر چیزی،
چاره ای جز وارونه سازی آن چیز وارونه
نیست.
خدمت بزرگ کلاسیک های مارکسیسم (مارکس و انگلس)
هم
همین بوده است.
دیالک تیک
اما
متد و اسلوب و روش بررسی واقعیت عینی
است.
مراجعه کنید
به
متد
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9155
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7346
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3932
دلیل وارونگی دیالک تیک هگل
یعنی
دلیل عدم تعیین و تشخیص قطب دیالک تیکی نقش تعیین کننده،
دلیلی جهان بینانه
است.
یعنی
دلیلی فلسفی و تئوریکی
است.
دلیل اینکه هگل نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح و یا وجود و شعور
را
از
آن روح و یا شعور
می داند،
جهان بینی ایدئآلیستی هگل
است.
ایدئالیسم
اصولا و اساسا
روح را مقدم بر ماده
و
شعور را مقدم بر وجود
می داند.
متد
اما
به
تنهایی
وجود ندارد.
به
عبارت بهتر
متد
همیشه
در
دیالک تیک تئوری و متد
وجود دارد.
تعیین کننده در دیالک تیک تئوری و متد
تئوری
است.
مارکس و انگلس
هم
قبل از وارونه کردن دیالک تیک هگل و گذاشتنش روی پاهایش و رفع وارونگی آن،
به
نقد ایدئالیسم به طور کلی
می پردازند
و
به
اثبات صحت ماتریالیسم
نایل می آیند.
مراجعه کنید
کلاسیک های مارکسیسم
پس از نقد و نفی ایدئالیسم و اثبات صحت ماتریالیسم،
دیالک تیک ایدئآلیستی هگل
را
نقد و نفی می کنند و وارونه می سازند.
یعنی
با
دیالک تیک ماتریالیستی
جایگزین می سازند.
ماتریالیسم دیالک تیکی مارکس و انگلس
در
واقع
دیالک تیکی از تئوری و متد
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر