۱۴۰۱ فروردین ۲۲, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اوتوریته

https://assets.deutschlandfunk.de/FILE_3f7597e772be7716816a0a6188f54802/1920x1080.jpg?t=1597524171927   

 پروفسور دکتر هانس شولتسه

برگردان

 شین میم شین 

 

۱

·    اوتوریته به معنی قدرت و نفوذ است.

 

۲

·    اوتوریته، به معنی نفوذ و اعتبار مقبول العموم یک شخص و یا یک سازمان در عرصه های معین حیات جامعتی به کار می رود.

 

۳

·    اوتوریته ـ به مثابه یک رابطه اجتماعی ـ بیانگر فرمی (فرمی به لحاظ تاریخی تعویض پذیر) از تابع هنجارهای اجتماعی ساختن اعمال انسانی است.

 

۴

·    اوتوریته وسیله ای است برای حفظ انضباط اجتماعی.

 

۵

·    عرصه استفاده از اوتوریته و مبانی و حاملین آن، بسته به مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه تغییر می یابد.

 

۶

·    به قول لنین، در جامعه اولیه، انضباط اجتماعی، نظام کاری، بدون زور دولتی، به وسیله «قوه عادات و سنن، به وسیله اوتوریته و یا احترام نسبت به پیران قوم و یا زنان» حفظ می شد.

·    (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۲۹، ص ۴۶۵)

 

۷

·    در جوامع طبقاتی آنتاگونیستی بعدی (جوامع برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری)، اوتوریته طبقات استثمارگر ـ در وهله اول ـ بر دولت استوار می شود که به مثابه وسیله قدرت در اختیار آنان قرار دارد.

 

۸

·    این طبقات استثمارگرعلاوه بر این، می کوشند اکثریت مردم تحت استثمار را با سوء استفاده از مذهب، با تحمیق و عوامفریبی و امثالهم به لحاظ اخلاقی به تبعیت از هنجارهای اجتماعی وادارند و نظام مبتنی بر استثمار را حفظ کنند.

 

۹

·    در مبارزه طبقه کارگر برای رهاسازی خویش (خودرهانی) و برای ساختمان سوسیالیسم، اوتوریته اخلاقی ـ سیاسی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و رهبری آن تشکیل و توسعه می یابد.

 

۱۰

·    مبانی اوتوریته حزب و رهبری حزبی، از سوئی عبارتند از پیوند استوار آنها با مردم، فدا کردن خود در راه منافع مردم، درپیش گرفتن سیاست خدمت به خلق و از سوی دیگر عبارتند از فهم سیاست حزب از سوی زحمتکشان، درک وظایف اجتماعی خویش و پذیرش انضباط آگاهانه و داوطلبانه.

 

۱۱

·    در جامعه سوسیالیستی، اوتوریته طبقه کارگر، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و دولت آن بر این حقیقت امر مبتنی است که آنها نماینده منافع تمام مردم اند و هنجارهای اجتماعی لازم را برای حفظ و توسعه هرچه بیشتر جامعه سوسیالیستی با شرکت و توافق مجموعه مردم تدوین می کنند و به مورد اجرا می گذارند.

 

۱۲

·    اگر دولت طبقه کارگر پس از تسخیر قدرت سیاسی، در آغاز به مثابه وسیله حفظ و دفاع از اوتوریته طبقه کارگر در مقابل طبقات استثمارگر سلب قدرت شده عمل می کند، همگام با از بین رفتن تضادهای طبقاتی  و تحکیم پیوند اقشار مردم با طبقه کارگر و با شرکت این اقشار در ساختمان سوسیالیستی جامعه این فونکسیون دولت از بین می رود.

 

۱۳

·    اما با تحکیم روزافزون وحدت سیاسی ـ اخلاقی مردم، انضباط اجتماعی، هرچه بیشتر خصلت یک انضباط آگاهانه و داوطلبانه به خود می گیرد.

·    برای اینکه پایه آن بر این ضرورت استوار است که هنجارهای رفتار اجتماعی تصویب شده با شرکت، توافق و همکاری همه شهروندان باید در عرصه های مختلف حیات جامعتی به طور قطعی مراعات شوند.

 

۱۴

·    در رابطه با اوتوریته شخصیت های منفرد می توان گفت که در مناسبات سوسیالیستی هر شهروندی به طور عینی قادر به کسب اوتوریته است.

 

۱۵

·    پیش شرط لازم برای کسب اوتوریته عبارت است از توسعه و تکامل تک تک افراد به شخصیت های سوسیالیستی.

 

۱۶

·    ملاک و معیار اوتوریته را خدمت، دانش و درایت رهبری کلکتیو های کار تشکیل می دهند.

 

۱۷

·    اوتوریته خاص رهبری کلکتیو سوسیالیستی باعث از بین رفتن اوتوریته شخصیت ها و اعضای منفرد این کلکتیو ها نمی شود، بلکه آنها را پیش شرط خود قرار می دهد و تقویت می کند.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر