پروفسور دکتر هانس شولتسه
برگردان
شین میم شین
۱
· اوتوریته به معنی قدرت و نفوذ است.
۲
· اوتوریته، به معنی نفوذ و اعتبار مقبول العموم یک شخص و یا یک سازمان در عرصه های معین حیات جامعتی به کار می رود.
۳
· اوتوریته ـ به مثابه یک رابطه اجتماعی ـ بیانگر فرمی (فرمی به لحاظ تاریخی تعویض پذیر) از تابع هنجارهای اجتماعی ساختن اعمال انسانی است.
۴
· اوتوریته وسیله ای است برای حفظ انضباط اجتماعی.
۵
· عرصه استفاده از اوتوریته و مبانی و حاملین آن، بسته به مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه تغییر می یابد.
۶
· به قول لنین، در جامعه اولیه، انضباط اجتماعی، نظام کاری، بدون زور دولتی، به وسیله «قوه عادات و سنن، به وسیله اوتوریته و یا احترام نسبت به پیران قوم و یا زنان» حفظ می شد.
· (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۲۹، ص ۴۶۵)
۷
· در جوامع طبقاتی آنتاگونیستی بعدی (جوامع برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری)، اوتوریته طبقات استثمارگر ـ در وهله اول ـ بر دولت استوار می شود که به مثابه وسیله قدرت در اختیار آنان قرار دارد.
۸
· این طبقات استثمارگرعلاوه بر این، می کوشند اکثریت مردم تحت استثمار را با سوء استفاده از مذهب، با تحمیق و عوامفریبی و امثالهم به لحاظ اخلاقی به تبعیت از هنجارهای اجتماعی وادارند و نظام مبتنی بر استثمار را حفظ کنند.
۹
· در مبارزه طبقه کارگر برای رهاسازی خویش (خودرهانی) و برای ساختمان سوسیالیسم، اوتوریته اخلاقی ـ سیاسی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و رهبری آن تشکیل و توسعه می یابد.
۱۰
· مبانی اوتوریته حزب و رهبری حزبی، از سوئی عبارتند از پیوند استوار آنها با مردم، فدا کردن خود در راه منافع مردم، درپیش گرفتن سیاست خدمت به خلق و از سوی دیگر عبارتند از فهم سیاست حزب از سوی زحمتکشان، درک وظایف اجتماعی خویش و پذیرش انضباط آگاهانه و داوطلبانه.
۱۱
· در جامعه سوسیالیستی، اوتوریته طبقه کارگر، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و دولت آن بر این حقیقت امر مبتنی است که آنها نماینده منافع تمام مردم اند و هنجارهای اجتماعی لازم را برای حفظ و توسعه هرچه بیشتر جامعه سوسیالیستی با شرکت و توافق مجموعه مردم تدوین می کنند و به مورد اجرا می گذارند.
۱۲
· اگر دولت طبقه کارگر پس از تسخیر قدرت سیاسی، در آغاز به مثابه وسیله حفظ و دفاع از اوتوریته طبقه کارگر در مقابل طبقات استثمارگر سلب قدرت شده عمل می کند، همگام با از بین رفتن تضادهای طبقاتی و تحکیم پیوند اقشار مردم با طبقه کارگر و با شرکت این اقشار در ساختمان سوسیالیستی جامعه این فونکسیون دولت از بین می رود.
۱۳
· اما با تحکیم روزافزون وحدت سیاسی ـ اخلاقی مردم، انضباط اجتماعی، هرچه بیشتر خصلت یک انضباط آگاهانه و داوطلبانه به خود می گیرد.
· برای اینکه پایه آن بر این ضرورت استوار است که هنجارهای رفتار اجتماعی تصویب شده با شرکت، توافق و همکاری همه شهروندان باید در عرصه های مختلف حیات جامعتی به طور قطعی مراعات شوند.
۱۴
· در رابطه با اوتوریته شخصیت های منفرد می توان گفت که در مناسبات سوسیالیستی هر شهروندی به طور عینی قادر به کسب اوتوریته است.
۱۵
· پیش شرط لازم برای کسب اوتوریته عبارت است از توسعه و تکامل تک تک افراد به شخصیت های سوسیالیستی.
۱۶
· ملاک و معیار اوتوریته را خدمت، دانش و درایت رهبری کلکتیو های کار تشکیل می دهند.
۱۷
· اوتوریته خاص رهبری کلکتیو سوسیالیستی باعث از بین رفتن اوتوریته شخصیت ها و اعضای منفرد این کلکتیو ها نمی شود، بلکه آنها را پیش شرط خود قرار می دهد و تقویت می کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر