هاینریش گمکوف
برگردان
شین میم شین
فصل دهم
بیلان انقلاب
۳
مارکس نوشت:
«این سوسیالیسم یعنی سوسیالیسم علمی
به معنی اعلام مستمر انقلاب است.
دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا
نقطه گذار ضرور
به
امحای تفاوت های طبقاتی به طور کلی
به
الغای مجموعه مناسبات تولیدی ئی است
که شالوده تفاوت های طبقاتی اند
به
امحای مجموعه روابط جامعتی منطبق با این مناسبات تولیدی
و
به
تحول مجموعه ایده ها و اندیشه هایی است که ناشی از این روابط جامعتی اند.»
(مارکس و انگلس، همانجا، ص ۸۹ ـ ۹۰)
مارکس
اندکی بعد
در
اثر دیگری تحت عنوان «هجدهم برومر لوئی بناپارت»
به
تدقیق این اندیشه
پرداخت:
امحای استثمار طبقه کارگر
در چارچوب جمهوری بورژوایی
محال است.
پرولتاریا
پس از انقلاب پیروزمند خویش
نباید
دستگاه دولتی بورژوایی ارتجاعی
را
با کلیه نهادهای نظامی، پلیسی و بوروکراتیکی اش که برای سرکوب توده های خلق تشکیل یافته اند،
تقبل کند.
بلکه باید آنها را در هم بکوبد.
مارکس و انگلس
جمعبندی این تأسیسات قدرت دولتی نوین تحت رهبری طبقه کارگر یعنی پرولتاریا
را
که
به کمک شان گذار از جامعه سرمایه داری به جامعه کمونیستی صورت می گیرد،
«دیکتاتوری پرولتاریا»
نامیدند.
دهه ها بعد
در انقلاب سوسیالیستی کبیر اکتبر
و
پس از آن،
در تحولات انقلابی در جمهوری آلمان دموکراتیک و دیگر کشورهای سوسیالیستی
این شناخت مارکسیستی
را
لنین و نسل های انقلابی ـ پرولتری بعدی
در ساختمان جامعه نوین، یعنی جامعه سوسیالیستی به کار بستند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر